سرمان بی کلاه ماند!
یکی از دوستان که چند روز پیش از مرخصی ایران برگشته است، دیروز پیش از ظهر تلفن زد و کلی خوشحالم کرد. تلفن طولانی شد چرا که سئوال و جوابها زیاد بود و کلی خبر داشت از ولایت و دوست و آشنایان و از بی بارانی و خشکسالی در خوزستان و گرانی. اما بهرحال خوش […]
سرمان بی کلاه ماند! ادامه مطلب »