وقتی نوروز میآید، پول را از جیب همه پدر و مادرها به پرواز درآورده و آن را مستقیم در بساط کنار خیابانیها فرود میآورد! بساط آنهایی که علاقه بچهها به چیزهای رنگی و ترش را به شدت دریافتهاند و عزم خود را برای پول درآوردن به سبک نوروزی جزم کردهاند، حسابی پر رونق میشود. فعالیت این عده از اسفند آغاز میشود و تا سیزده بدر به صورت کامل ادامه دارد.
ماهی قرمز! دوباله! سهباله! سرخ و سفید!
ماهی فروشها از چند ماه قبل از عید، کارشان را شروع کردهاند و ماهیها را آماده کرده و کنار خیابان آماده نشستهاند. از خانه که بیرون میآیی، از هر گوشه یک ماهیفروشی سر برآورده است و هر کدام وسوسهات میکنند تا هر چه سریعتر بروی و ماهی را بخری. اما از ترس اینکه تا شب عید میمیرد، از خریدش اجتناب میکنی. ولی دقیقا همان روز که بچهها را برای خرید عید بیرون میبری، آنقدر پایشان را به زمین میکوبند تا مجبور شوی همان اوائل اسفند ماهی را بخری و اگر مُرد هم که بچهها یک سری دیگر، آبرویت را جلوی دیگر عابران خیابان میبرند تا باز بخری و اگر ماهی دوم هم مرد، این عملیات تا شب عید تجدید میشود!
وارد بساط کنار خیابانی ماهی قرمز فروشی که میشوی، میفهمی ماهی قرمز هم مارکدار و غیر مارکدار دارد؛ دوبالهها یک قیمت! سه بالهها یک قیمت! سرخ و سفید هم که دیگر از همه گرانتر!
سبزه با جوراب، رو کوزه، تو بشقاب!
اینکه اساسا سبزه کاشتن به خانواده ما میآید یا نه، فلسفه قابل بحثی در صدر مباحث مطروحه میان خالهها و عمهها است؛ اما اگر وقت سبزه درست کردن یا رسیدن به آن را نداشته باشی، باید سری هم به این بساطها بزنی، تا بالاخره یک سین از هفت سین سفره جور شود. سبزه ابعاد مختلف دارد! بزرگ، برای خانه مادربزرگها. جینگول، برای خانه عروس و دامادها. کوچک برای داخل خودروها. عروسکی و شکل اسباببازی برای بچهها!
ماش و گندم هم از جمله گیاهان بدشانسی هستند که اسمشان برای سفره هفت سین بد در رفته است و گرنه عدس و چمن را هم برای سبزه نوروز میکارند. بعضیها هم روی کوزهها یک جوراب میکشند و دانههای خیس شده را به آن میچسبانند تا سبزهها روی جدار کوزهها رشد کنند. دیگر مثل قدیمها نیست که فقط ته سینی و بشقاب ملامین سبزه بکارند!
موسیقی و تئاتر بساطی!
اگر این آخر سالی از بلیت جشنوارههای فجر چیزی به شما نرسید، اصلا نگران و دلخور نباشید، موسیقی و تئاتر بساطی از جمله شغلهایی است که در ایام نوروز راه میافتد. تاریخ شیرین و فرهنگ قدیم ایران پر برکت است، حتی در ماه آخر سال و دم عید که هشت همه گرو نهشان میشود، برای عدهای درآمدزایی میکند. شغل مذکور اما کار هر کسی نیست بلکه یکی از شغلهایی که بعد از تحصیل در رشتههای هنر در دانشگاه میتوانی داشته باشی. پس خیلی بیتفاوت از کنار عمونوروزها، حاجیفیروزها و تکمچیها عبور نکنید که بیچارهها احتمالا فارغالتحصیلان دانشگاهی موسیقی یا تئاتر هستند!
لواشک، چغاله، لبو!
بساطهای شکمی در شمار دیگر مشاغلی هستند که حاصل از نوروزند. بخش لبو و باقالی مربوط به خریدهای قبل از عید در میان اسفند ماه است؛ البته در بعضی خیابانها آش و چایی 100 تومانی تو فلاسک هم یافت میشود، این بخش برای زمانی است که هنوز در هوا سوز سرما را احساس میکنی.
اما بخش دوم دیگر در ایام نوروز و اوایل فروردین ماه واقع میشود که گوشه همه خیابانها و پارکها بساط لواشک و چغاله موجود میشود و هر چهارتا چغاله را 2 هزار تومان یعنی دونهای 500 تومان میفروشند و اگر برای بچهها نخری که دوباره داستان پاکوبیدن کف خیابان شروع میشود و تو هم برای حفظ آبروی خاندانت این کار را انجام میدهی!
تخم مرغ با رنگ متالیک!
بیخیال! دیگه دوران رنگ کردن تخم مرغ با روناس و زردچوبه گذشته است. تخم مرغها را متالیک رنگ میکنند که از بنزهای بالاشهر بیشتر برق بزند. تازه سر تخم مرغها یک کلاه میگذارند تا شبیه عمو نوروز شوند. برخی تخم مرغها اکلیلیاند، برخی اما رنگ مات بر رخسار دارند. خلاصه تخم مرغها برای نشستن سر سفره هفتسین کلی آرایش میشوند!
برگرفته از irnato.ca