هر وقت با پدربزرگم که کارگر بازنشسته شرکت نفت بود، از کنار محلهها رد میشدیم، داستانی برای تعریف داشت؛ داستان نام آن محله که همیشه آغازی یکسان داشت: “اینگلیسیا که اومدن” و بعد داستانی که همیشه به نفت و خاطرههای پدربزرگ گره میخورد. با کشف نفت در “مسجدسلیمان” ودیگر شهرهای خوزستان و احداث پالایشگاه آبادان، شرکتشهرهایی
ایجاد شدند که همه چیز آنها متأثر از صنعت نفت و امکانات مدرنی بود که نفت با خود آورد و بر تمام جنبههای زندگی مردم این شرکتشهرها سایه انداخت و در این میان مسجدسلیمان و آبادان سرنوشت مشابهی داشتند.
مردم این شهرها به استخدام شرکت نفت درآمدند؛ زندگی سابق خود را فراموش کرده و زندگی جدیدی را آغاز میکردند، در خانههای کارگری و کارمندی شرکت نفت ساکن میشدند، برای تفریح به سینماها و باشگاههای شرکتی می رفتند…
آنها، از کودکان تا پیران، حتا گویش مخصوص به خود را داشتند. گویش مردم شرکت شهرها با دامنهای پرکاربرد از لغات انگلیسی که با لهجهای متفاوت بیان میکردند. به بیمارستان شرکت نفت میگفتند “هاسپیتال”، به سرپیچ میگفتند “هولدر”، مهمانخانه را “گست هاوس” مینامیدند، تیر چراغ برق را “تیل برق” مینامیدند، به یخ زدن “فریج شدن” میگفتند، به خیابان میگفتند لین… شاید بهتر آن است که بگوییم میگویند.
مردم مسجدسلیمان هم جامعهای شده بود از هفتاد و دو ملت از بختیاریهای بومی گرفته تا مهاجران هندی، ارمنی و انگلیسی. محلههایی را که چاه نفت در آنها ساخته شده بود، به شمارۀ چاه نفت میخوانند. به محلۀ چاه شمارۀ یک میگویند “نمره یک”، به محلۀ چاه شمارۀ دو میگویند نمره دو و غیره.
بعد از حفر چاهها که کم کم خانهها یا همان بنگلههای شرکتی کارگری و کارمندی با معماری متفاوت ساخته شدند، این بار هم نام محلهها متأثر از تأسیسات نفتی بود، مانند محلههای پنجبنگله، هشتبنگله، افرمبی، ریل ویل (منطقهای که قطار از آن عبور میکند)، کمپ کرسنت، کمپ اسکاچ، نرس هاستل (محلهای که اقامتگاه پرستاران در آن واقع شده بود) و غیره.
اما آبادان با تأسیس پالایشگاه، رشد پرشتابتری نسبت به سایر شرکتشهرها پیدا کرد و نامها همچنان متأثر از صنعت نفت بود. در آبادان خیابانهای منطقۀ کارگری با توجه به ایستگاههای سامانۀ حمل و نقل شهری شرکت نفت به نامهای ایستگاه ۱، ایستگاه ۲ تا ایستگاه ۱۲ نامیده میشوند. محلههای دیگری به خاطر وجود منبعهای آب شبکۀ آبرسانی در آن محلهها به نامهای تانکی ۱، تانکی ۲ و غیره خوانده میشوند.
محلۀ “انکس” به سبب حضورباشگاه و سینمای سابق کارمندان شرکت نفت چنین نامیده میشود. محلۀ الفی، یا به قول آبادانیها، دروازۀ ورود فرهنگ غرب به ایران، به خاطر حضور میدان توزیع مجلات و روزنامههای روز دنیا و کتابفروشیهاست. دیگر نامها مانند بریم، بوارده، کفیشه و غیره هر کدام داستان خود را دارند.
اما شرکتشهرهای نفتی هر کدام به دلیلی شاهد مهاجرت عمدۀ ساکنانشان شدند و از مدنیت گذشتهشان فاصله گرفتند. مسجدسلیمان با بهرهبرداری نادرست از چاهها و کاهش ذخیرۀ نفتی، عدم توفیق حکومت پهلوی در تبدیل این شرکتشهر صنعتی به شرکتشهر نظامی و بیتوجهی مسئولان، به فراموشی سپرده شد.
این زوال در آبادان با جنگ و پالایشگاهی که با گذشت بیش از بیست سال از پایان جنگ هنوز به دو سوم تولید پیشین هم نرسیده، مهاجرت مردم به خاطر جنگزدگی و باز هم بیتوجهی مسئولان رقم خورد.
…و این روزها نام محلههای قدیمی تنها یادآور خاطرات گذشته است. شاید بتوان گفت صنعت نفت به خاطرات مردم این شهرها کوچ کرده.
مطلب برگرفته از: سایت جدید آنلاین