یکشنبه شب 28 نوامبر 2010 شبِ شعری با شرکت شاعران شهرِ گوتنبرگ بنا به دعوت انجمن ستین در سالنِ اجتماعات این انجمن برگزار شد. در این شبِ شعر خانمها ژیلا مُساعد، نیکی میرزایی و ناهید ثاری و آقایان ضمیریان، روزبه فاطمی و لطفی بابااحمدی دعوت به شعرخوانی شده بودند. روکسانا پهلوانی برای سومین بار مجری برنامه شبِ شعر بود که کار خود را مثل دو نوبتِ گذشته خیلی خوب و دقیق انجام داد.
این برنامه با دونوازی برادران افشین و آرمانِ زنگنه صفا و جلوۀ خاصی به خود گرفته بود. در قسمت هایی افشین با نواختن سنتور در حین شعرخوانی شاعران فضای لذت بخشی را برای حاضران بوجود آورده بود.
ژیلا مُساعد با خواندن اشعاری از تازهترین اثر خود کتاب …… احساس خوشی در حاضرین در سالن ایجاد نمود. ژیلا مُساعد بیش از چهل و پنج سال است که شعر سروده و امروزه در آفرینش احساس در قالبِ کلمات به مهارتِ خاصی دست یافته که در تاثیرِ کلامش بر خواننده و شنونده میتوان پی به آن برد. در بخشِ اول شبِ شعر ژیلا مُساعد به عنوان اولین شاعر در پشت میکرفون قرار گرفته و اشعار خود را برای حاضرین در سالن خواند.
در نوبت پس از خانم مُساعد روزبه فاطمی در پشت میکروفون قرار گرفته و اشعار خود را از کتاب “باغ و بوسه” که در سالِ 2009 میلادی در گوتنبرگ چاپ و منتشر کرده بود، خواند. از روزبه فاطمی به تازگی دو کتاب دیگر به نام های “باغ حاج علی خوان” به زبان پارسی و Brevet från Teheran (نامه از تهران) به زبان سوئدی منتشر شده است. کتاب اخیر به زبان سوئدی با استقبالِ خوانندگان در سوئد مواجه شده است.
نیکی میرزایی نیز سالهاست که با شعر و شاعری آشنایی داشته و تا کنون دو مجموعه از اشعار خود را تحت عنوانِ صیادانِ نور و روزنۀ سحر به علاقهمندانش تقدیم کرده است. اشعاری را که نیکی میرزایی در این شبِ شعر خواند، بخشی از اشعار چاپ شده و بخشی از اشعار بسیار جدیدش بود.
پس از خانم میرزایی نوبت به لطفی بابااحمدی رسید. لطفی فرزندِ سرزمین بختیاری و اهل شهرستان مسجدسلیمان است. او به شهر و دیار خود عشق میورزد و بسیاری از اشعار او متاثر از سرزمین مادری و کسانیست که لطفی با آنها بزرگ شده و بخش بزرگی از خاطرات لطفی را تشکیل میدهند که او اغلب به نیکی از آنها یاد میکند. لطفی هم در سرودن اشعار با وزن و هم اشعارِ طنز در قالب شعر وزندار ماهر است. علارغم اینکه وقت تنگ بود و او فقط توانست بخشِ کوچکی از سرودههای خود را برای حاضرین بخواند، اما حاضران در سالن از نوعِ نگاه او به شعر و موضوعات انتخابی او بسیار خوششان آمد.
آقای ضمیریان اهل سرزمینِ حافظ و سعدی و در غزلسرایی تحتِ تاثیر عموهای خود است. در ابتدا ایشان از اینکه تا کنون امکان ملاقاتِ خانم ژیلا مُساعد را نداشته و فقط نامِ ایشان را در محافل شعر و هُنر شنیده و حتی تا کنون یک جلد از اشعارِ ژیلا مُساعد را نخریده و نخوانده، اظهارِ تأسف نمود و گفت: امیدوارست که در آینده این وضع بهتر شود. آقای ضمیریان با شکستگیِ نفس از حاضرین دعوت نمود به غزلیات او گوش کنند. ضمیریان با مهارتِ هر چه تمامتر غزلهای خود را خواند و مورد تشویق حاضرین واقع شد.
خانمِ ناهید ثاری، شاعرۀ بسیار حساس و با احساسِ شهر گوتنبرگ به عنوان آخرین مهمانِ برنامه به پشتِ میکروفون رفته و اشعار خود را خواند. حاضرین با علاقۀ بسیار به او گوش دادند و او را تشویق نمودند.
ظاهرا سرما و تاریکی پاییز حاضر در سوئد در انتخابِ اشعارِ شاعرانِ شرکت کننده در شبِ شعر انجمن ستین نقشِ بسیارتعیین کننده داشته است. در مجموع بخشِ زیادی از اشعار این شاعران عزیز بسیارغمگنانه بود. البته در این میان اشعار لطفی بابااحمدی و غزلیاتِ آقای ضمیریان به دادِ حاضرین رسیده و جو برنامه را کمی شادتر نمود. اما از سویی دیگر اگر انسان دریچهای به روی زمان گشوده و نگاهی به وضعیت کنونی مامِ وطن نماید، یقینا درجۀ غمِ مطرح شده و خشمِ پنهان در لابلای این اشعار را میتواند درک کرد و فهمید چرا اشعارِ شاعرانِ معاصرِ پارسیسرا تا این حد خشمآگین و غمگنانهاند. اما این سئوال شاید بیپاسخ میماند که تا چه زمان اکثریتِ اشعار سروده شده به زبان پارسی بایستی فقط در قالبِ غم و غصه مطرح گردد تا بر دل نشیند؟ آیا راهی دیگر و قالبی دیگر وجود ندارد؟ اگر دارد آن شیوۀ دیگری کدام است؟
گزارشی از: کامران پیامانی