هر سال که میگذرد، گستره و ژرفای نوروز فزونی میگیرد. مردمان بیشتری نوروز را جشن میگیرند و کشورهای دیگری نوروز را روز ملی و رسمی خود مینامند. کسانی که از کشورهای جشنگیرندۀ نوروز یا “نوروزستان” به سراسر جهان کوچ کردهاند، آیینهای نوروزی را در آنجا پراکندهاند و بسیاری از رهبران کشورهای غربی، نوروز را به این شهروندان نو و دیگرانی که نوروز را جشن میگیرند، شادباش میگویند. نوروز که نهادش بر پایۀ برابری شب و روز در بهاراست، پیشینهای چندهزارساله دارد. چنان که در افسانهها و بهویژه شاهنامه آمده، جمشید شاه نخستین کس بود که فرمان داد تا نوروز را جشن گیرند و از این رو مردمان ایرانزمین، بهراستی، نوروز را از آن خود میدانستهاند. اما امروز با پیوستن بسیاری از کشورها و مردمان دیگر به شادمانیهای این جشن شکوفایی طبیعت، نوروز همانند آغاز سال نو میلادی از آن همه کسانی است که آن را جشن میگیرند.
هخامنشیان سه پایتخت داشتند: شوش، هگمتانه و تخت جمشید. شوش و هگمتانه به عنوان مرکز اداری و سیاسی به تناوب در زمستان و تابستان مورد استفاده قرار میگرفتند و تخت جمشید که از آن دو باشکوهتر بود، پایتخت تشریفاتی به شمار میآمد.
با شکوهترین آیینی که در تخت جمشید برگزار میشد، جشن نوروز بود که تا به امروز فراگیرترین جشن ملی ایرانیان و پارسیزبانان و مردمان دیگر از غرب چین تا آلبانی است. یکی از صحنههایی که در جایجای تخت جمشید به تصویر کشیده شده، نقش شیری است که پنجه و دندانهای خود را در پشت یک گاو فرو برده و در حال بلعیدن اوست. در بارۀ این نقش، تعابیر گوناگونی وجود دارد. از جمله این که شیر به عنوان نماد سال نو، نماد سال کهنه، گاو را از صحنه بیرون میکند.
در تعبیر دیگر، چنین گفته شده که شیر نمادی از خورشید است که به صورت فلکی ثور (اردیبهشت) وارد میشود و میدانیم که این صورت فلکی از قدیمالایام به شکل گاو نر ترسیم شدهاست. در گاهشماری هخامنشیان – که دقت امروزی را نداشت – آغاز اعتدال بهاری مطابق با اردیبهشت بود و در این هنگام، نوروز را جشن میگرفتند. اگر این تعابیر درست باشد، فراوانی نقش جدال شیر وگاو در تخت جمشید، اشاره مکرری است به برگزاری جشن نوروز در این مکان.
جدا از این نقش نمادین، مهمترین منبع برای پی بردن به چگونگی برگزاری جشن نوروز در تخت جمشید، سنگنگارهها و نقشبرجستههایی است که در بخشهای مختلف این مجموعه به چشم میخورد. مهمتر از همه، نقشبرجستههای پلکانهای کاخ آپادانا است. ساخت این کاخ در زمان داریوش یکم آغاز شد و به روزگار پادشاهی خشایارشا پایان گرفت.
این کاخ دارای دو پلکان شمالی و شرقی است که نقشبرجستههایشان جزئیات مراسم نوروز در تخت جمشید را با دقت فراوان به تصویر میکشد. متأسفانه پلکان شمالی در طول هزارههای گذشته به وسیلۀ عوامل طبیعی و انسانی آسیب بسیار دیده، اما پلکان شرقی که از زمان آتشسوزی اسکند مقدونی تا سال ۱۹۳۱ میلادی زیر تودهای از خاک و خاکستر پنهان بوده، سالمتر ماندهاست. نقشهای این پلکان و سنگنگارههای برخی دیگر از کاخها به ما کمک میکنند تا نوروز تخت جمشید را در ذهن خود مجسم کنیم.
در نوروز، سربازان جاویدان با نیزههای بلند در دو سوی پلکانهای آپادانا صف میکشیدند تا میهمانان از میانشان عبور کنند. تعدادی پیشخدمت نیز تازیانهها، قالیچهها و چهارپایۀ سلطنتی را به تالار میآوردند. در نقشبرجستههای پلکان شرقی، پشت سر اینان، سه مهتر در حال هدایت ارابههای سلطنتی تصویر شدهاند. چرخ این ارابهها که ۱۲ پره دارد، این گمان را تقویت میکند که شاید قصدی در کار بوده و اشارهای به ۱۲ ماه سال و چرخ روزگار صورت پذیرفتهاست.
میهمانان در دو گروه به نزد شاه بار مییافتند؛ یکی بزرگان پارسی و مادی به عنوان ملتهای غالب و دیگری نمایندگان ۲۳ سرزمین فرمانبردار هخامنشیان. نمایندگان اینان در حالی که هر کدام هدیهای را با خود آورده بودند، به حضور شاه شرفیاب میشدند.
برای مثال، آشوریها هفت نفر بودند و ارمغانشان شامل چهار کاسۀ فلزی، دو پوست برۀ کوچک، شالی منگولهدار و یک جفت قوچ بود. گروه سهنفرۀ عربها نیز شتر جمازه و پارچه میآوردند و هدیۀ لیدیاییها عبارت بود از دو گلدان زیبا با دستههایی به شکل گاو بالدار، دو کاسۀ ساده، دو بازوبند و ارابهای که توسط دو اسب کوچکاندام کشیده میشد. پبشاپیش هر گروه از نمایندگان، ، یک مقام پارسی یا مادی ایستاده و دست سروَر گروه را در دست خویش گرفته بود.
شاه در حالی که جامۀ پارسی با آرایههایی از طلا به تن داشت، وارد کاخ آپادانا میشد. در یک دست او عصای سلطنتی بود و در دست دیگر، شکوفۀ نیلوفر. دو خدمتکار پشت سر او راه میرفتند؛ یکیشان چتری را بر سر شاه گرفته بود و دیگری حوله و مگسپران در دست داشت. بر فراز سر شاه، فرۀ ایزدی دیده میشد. در یک دست او حلقه بود که گویا به عهد میان یزدان و شاه اشاره داشت و با دست دیگر علامت بخشش و برکت را به شاه نشان میداد.
چگونگی بر تخت نشستن شاه و صحنۀ بار عام او را میتوانیم با نگاه به دو نقش برجستۀ متعلق به خشایارشا که ابتدا در پلکانهای کاخ آپادانا قرار داشتند و سپس به دلایل ناشناخته به ساختمان خزانه منتقل شدند، دریابیم. (امروزه یکی از این دو در تخت جمشید است و دیگری که سالمتر مانده، در موزۀ ملی ایران نگهداری میشود.)
در این نقشبرجستهها، خشایارشاه با عصایی بلند و شکوفۀ نیلوفری که در دست دارد، بر تخت نشستهاست. پشت سر او فرزندش داریوش ایستاده، دست راست خود را به نشانۀ احترام بالا برده و نماد سلطنت، یعنی نیلوفر آبی را در دست چپ گرفتهاست (او پیش از رسیدن به سلطنت به قتل رسید). پشت سر شاهزاده یک پیشخدمت ایستادهاست و پشت سر او فردی با لباس سربازان مادی و پشت او نیز دو سرباز نیزهدار.
در برابر شاه یک بخورسوز قرار دارد. مردی با جامۀ مادها در برابر شاه تعظیم کردهاست. او جلو دهان خویش را گرفته تا نفسش سبب آزار شاه نشود. این صحنه کمابیش تداعیکنندۀ حال و هوای بارگاه شاه هخامنشی در نوروز و هنگام به حضور پذیرفتن بزرگان ماد و پارس و نمایندگان ملتهای فرمانبردار است.
متن برگرفته از : جدیدآنلین عکس: اینترنت