فرهنگ قومی و لزوم تدریس «زبان مادری»

Nationalities and Languages

ایران سرزمینی است در برگیرندۀ گروه‌های قومی، زبانی و دینی گوناگون. هر یک از این گروه‌ها، به ویژه گروه‌های قومی غیرایرانی مهاجر ترک (بجز ترک‌ زبانان آذربایجان)، ترکمن و عرب فرهنگ و زبان ویژۀ جامعۀ خود را دارند که جدا از فرهنگ و زبان قوم‌های ایرانی کُرد، لر، بلوچ و مانند آنها بوده است. فرهنگ‌های این اقوام ایرانی و غیرایرانیبا همۀ گونه‌گونی به سبب همزیستی تاریخی ـ اجتماعیِ طولانی در سرزمین ایران در برخی وجوه، قرابت‌ها و اشتراکاتی دارند که آنها را به یکدیگر نزدیک می‌کند و میان مردم آنها یک همبستگی فرهنگی و یک باور و آرمان جمعی پدید می‌آورد. این همبستگی فرهنگی تنیده با تار و پود باورها و آرمان‌های جمعی، فرهنگ ملی ایرانیان را در پهنۀ جغرافیای سیاسی سرزمین ایران جلوه‌ گر می‌سازد و قوم‌های متشکلۀ ملت ایران را به هم می‌پیوندد و وحدت ملی را به مفهوم فرهنگی آن پدید می‌آورد.

مشترکات فرهنگی در میان فرهنگ‌های قومی در جغرافیای سیاسی سرزمین ایران فرهنگ ملی ایرانی را شکل می‌دهد و مجموعه‌ای از عناصر فرهنگی و مشترکات فرهنگی و دینی ـ مذهبی میان فرهنگ ملی ایران و فرهنگ‌های ملی سرزمین‌های دیگر اسلامی، تمدن اسلامی را در جهان پدید می‌آورد که سهم فرهنگ ایران در ساختن و تعمق بخشیدن به تمدن اسلامی بسیار برجسته و از ارکان اصلی و شکوه‌ مند تمدن اسلامی و گسترش آن در جهان است.

یکی از شاخصه‌های برجسته و اصلی فرهنگ‌های قومی ایران، زبان مادری اقوامی است که در ایران زندگی می‌کنند. هیچ زبانی، حتی زبان فارسی، یعنی زبان رسمی ملت ایران، نمی‌تواند نقش زبان مادری را در تفهیم و تفاهم و تعاطی اندیشه و احساس برای مردم یک قوم ایفا کند و آنها را در هویت‌سازی قومی و تداوم منش و خصایل فرهنگی کمک کند و ارزش‌های فرهنگی و میراث ادبی نیاکان آنها را نسل اندر نسل انتقال دهد. زبان از سویی پیوند مستقیم با اندیشه و ذهنیت، و از سوی دیگر با فرهنگ آن قوم دارد و ویژگی‌های اندیشه و فرهنگ مردم را باز می تاباند.

برای فرهنگ‌ زُدایی از یک ملت، ملتی که هویت ملی او آمیزه‌ای است از مجموعه پاره ‌فرهنگ‌های قومی، کافی است که پیش از هر چیز به نظر رولان برتون Roland Bretonزبان مادری برآمده از فرهنگ‌های قومی را که وجه تمایزدهندۀ مردم گروه‌های قومی است، از میانه بردارند. همو می‌نویسد: در گذشته به شیوۀ «زبان‌کُشی»[1] افراد یک قوم را ناگزیر از آموختن زبانی به جز زبان مادری خود، به ویژه زبان رسمی کشور می‌کردند و به این طریق با بهره‌ گیری از روش‌های سرکوبگرانه سیاست توسعۀ فرهنگی را پیاده می‌کردند. ادوارد ساپیر Edward Sapir می‌نویسد: افراد بشر عمیقاً تحت تأثیر زبانی هستند که در جامعه به عنوان ابزار ارتباطی به کار می‌برند … جهانی که در نظر انسان واقعی جلوه می‌کند، تا حد زیادی به گونه‌ای ناآگاهانه بر پایۀ عادات زبانی بنا شده است … جهان‌هایی که جوامع مختلف در آنها زندگی می‌کنند، جهان‌هایی متمایز از یکدیگر هستند و نه جهانی واحد که به آن برچسب‌های گوناگون زده‌اند.

مردم به زبانی که در جامعه و فرهنگ خود آموخته و با آن بالیده و رشد کرده‌اند و با یکدیگر ارتباط فرهنگی برقرار کرده و می‌کنند، تعصب می‌ورزند و آن را از گهواره تا گور در خود زنده و پویا نگه می‌دارند و هیچ زبانی را به جای‌گزینی زبان مادری خود نمی‌توانند بپذیرند. بنابراین با حرمت نهادن و اعتبار بخشیدن به زبان‌ها و گویش‌های رایج در میان گروه‌های قومی ـ زبانی می‌توان اهمیت و نقش زبان فارسی را به سان زبان میانجی و زبان رسمی علمی ـ فرهنگی و سیاسی میان همۀ اقوام و مردم ایران و به قصد ایجاد همبستگی ملی میان آنها تفهیم کرد.

علی بلوکباشی

همه این مقاله را در سایت انسان شناسی و فرهنگ بخوانید

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

پیمایش به بالا