روز سوم سفر ما در واقع نوعی جاده گردی و لذت بردن از طبیعت زیبای کهگیلویه و بویر احمد بود . شب پیش در یاسوج خوابیدیم و صبح اول به میدان اصلی شهر آمدیم میدان آریو برزن. آریو برزن نام سردار ایرانی بود که در کوههای پارس در برابر سپاه اسکندر مقدونی ایستادگی کرد و خود و سربازانش تا واپسین تن کشته شدند. نام آریوبرزن در پارسی کنونی به گونه آریابرزین هم گفته و نوشته میشود که به معنی ایرانی باشکوه است.
از یاسوج به سمت سپیدار در حرکتیم و بعد به سمت دره تامرادی ادامه مسیر می دهیم . جاده های این استان واقعا شگفت انگیزه به طوریکه وقتی واردش می شوید مقصد را فراموش می کنید و محو تماشای این جاده ها می شوید . صبحانه ای کنار جاده و کنار طبیعت می خوریم. . برای ادامه مسیر آماده می شویم اما ماشین به مشکل بر خورده و باید برای تعمیر به یاسوج برگردد. چند نفر از دوستان با وانتی که از جاده رد می شد به سمت دره تامرادی رفتند.
اما من به همراه چند نفر دیگر تصمیم گرفتیم دیرتر به تنگه برسیم و کمی در این جاده ی زیبا قدم بزنیم . جاده آرام و ساکت بود گردشگر نمیدونم بگم خوشبختانه یا بدبختانه خیلی کم بود. آبشار تنگ تامرادی در فاصله ۵۵ کیلومتری از شهر یاسوج پایتخت طبیعت ایران زمین، در مسیر جاده گچساران واقع شده و ارتفاع آن بیش از 15 متر می باشد. وجود چهار آبشار با ارتفاع ۸ تا ۱۰ متری و حوضچه های آب در مسیر آب زلال و بسیار خنک این آبشار و همچنین وجود غارهایی که آب از دل آن می گذرد و آب مداوم از سقف آنان چکه می کند باعث شده است که هر چه بیشتر بر جذابیت و خاص بودن آن بیفزاید.
طبیعت زیبا و جنگل بلوط اطراف این آبشار زیبایی خاصی به این منطقه بخشیده است. شاید به دلیل همین کم بودن گردشگر در این منطقه بود که این طبیعت،بکر و زیبا باقی مانده بود. جاده ساکته و گهگاهی صدای آواز پرنده ای شنیده می شود. نمایی از جاده که از آن گذز کردیم. این طبیعت باورنکردینه و سیر نمی شویم از تماشای آن. ناگفته نماند که این جاده ها در عین زیبایی ممکن است خطر ناک هم باشد به خصوص در شب.
صخره ها کوه ها و دره های در هم آمیخته شده کم نبودند. بعد از کمی قدم زدن وانت برگشت و ما هم با وانت راهی دره شدیم . من به شدت سرما خورده بودم و برای اشتباهی که مرتکب شده بودم (خوردن قرص) حالم به شدت بد شد و هر آن احساس میکردم بیهوش میشم . به دره تامرادی رسیدیم و من به محض پیاده شدن از ماشین نقش بر زمین شدم. دوستان زیر بغلم رو گرفتن و روی زیر انداز دراز کشیدم و به خوابی عمیق فرو رفتم ساعت حدودای 8:30 صبح بود وقتی بیدار شدم ظهر شده بود و من هیچی نفهمیده بودم .
بعد از اینکه بیدار شدم وقت ناهار بود بچه ها یکی یکی آمدن تا آشی که شب قبل به خانمی در یاسوج سفارش داده بودیم رو بخوریم (شله ماشکار) اون آش واقعا مقوی بود و حالم رو بهتر کرد . این آبشار یکی از آبشار های دره تامرادی هست که نزدیک شدن بهش نیاز به خطر کردن داشت و چون من یکی از تلفات سفر بودم ترجیح دادیم از دور ثبتش کنیم ( البته تلفات سفر ما به اینجا ختم نشد ولی هرچه بود به خیر گذشت) این دره روبه روی همان آبشار واقعا عظمت داشت و بزرگ بود.
تاریخچه دره تامرادی :
جنگ تنگ (دره) تامرادی جنگ بزرگی بود که در سال ۱۳۰۹ بین نیروی شاهنشاهی ارتش ایران به فرماندهی امیر لشکر حبیب الله شیبانی از یک سو و طوایف ایل بویراحمد به فرماندهی لهراسب باطولی- میر غلام شاه قاسمی – سرتیپ خان، شکرالله خان و غلام حسین خان (هر سه از خوانین بویراحمد) درسوی دیگر که با پیروزی کامل بویراحمدیها همراه بود. وقت لذت بردن از زیبایی های دره تامرادی به پایان رسیده و ما باز باید راهی جاده شویم . به سمت شهرستان باشت.
برای رسیدن به باشت باید از مرز استان استان فارس و کهگیلویه رد بشیم بین راه از کنار رودخانه ای عبور کردیم که در نقشه به نام رودخانه و تنگه شیو ثبت شده است کمی کنار رودخانه نشستیم .
به نظر میومد که آب رودخانه مانند هر رودخانه ای دیگر کم شده. بعد از رودخانه درست در نقطه مرز استان فارس و کهگیلویه به پل پریم (پرین) میرسیم پلی قدیمی و نیمه ویران
پل پریم مجموعه ای از پل های هخامنشی و ساسانی است که در ادوار گذشته در بخش های مختلف رودخانه بنا شده است. آخرین پل که متعلق به دوره ساسانی است هم اکنون بخش هایی از آن پا برجا مانده که بقایای به جا مانده از آن شامل 13دهانه طاق چشمه و پایه ستون های بزرگ است.
محل احداث پل پریم یکی از نقاط استراتژیکی بوده که از عهد باستان تا دوره معاصر مورد توجه قرار گرفته است، پلی که بر روی رودخانه زیبا و مملو از ماهی قرار دارد. با توجه به مرمت های صورت گرفته، این سازه تاریخی بیش از گذشته جلوه گری می کند به طوری که مسافران جاده ترانزیتی فارس به خوزستان بلافاصله پس از تماشای این منظره بکر وتاریخی درا ین محل مدتی را به فراغت می پردازند. راه شهرستان باشت را دنبال می کنیم اما قبل از رسیدن به دنبال بنای تاریخی می گردیم که همه از نام این بنا تعجب کردیم و در انتظار دیدن آن به سمت روستای شوش سفلا می رویم.
دو گور دوپا
در بین دشت ها و تپه های سر سبز اطراف روستا دو ستون سنگى نسبتاً بلند سر به آسمان کشيده که به (گور دوپا) یا (دو گور دوپا) معروف است. بنا به روايتى اين دو ستون باقى ماندهٔ آتشکدهاى است که به قبل از اسلام تعلق دارد.
داستان جالبی از مردم روستا شنیدیم که این دو گور مربوط به دختر و پسری میشود که به نفرین پیر زن تبدیل به ستون سنگی می شوند که روی سرشان کاسه ای است.
به باشت می رسیم و در انتظار صبحی دیگر و ادامه راه استراحت میکنیم.
برگرفته از: کیجا- kija-a.blogfa.com