باز هم در باره رضا سقائی

kadkhoda

آقای نصرت درویشی مطلبی را از آقای بهرام سلاحورزی با پیش نویس کوتاهی در باره رضا سقائی در سایت ستین لر منتشر نموده اند.ایشان در این پیش نویس بدرستی می گوید«پیش از آنکه اتفاقی بیفتد باید در باره این خواننده خوش صدای دهه پنجاه باید گفت و نوشت.»
چرا ؟چونکه سقائی در بستر بیماری است اما ای کاش بیش از آنکه او گرفتار این بیماری می شد در بارهاش می گفتیم و می نوشتیم همان طور که آقایان سلاحورزی و درویشی چنین کردند.
موسیقی لری علیرغم ظرفیت و توانش تا اوایل دهه چهل در مرزهای مناطق لر نشین باقی مانده و گوش دادن به این غذای روح فقط در مناسبت های محدودی امکان پذیر بود. اما با رشد تکنولوژی رسانه ای و همگانی شدن دستگاه های ضبط و پخش، گراما فون و رادیو و تلویزیون، دسترسی به نواهای دلپذیر برای همگان آسان تر شد ولی موسیقی لری همچنان در چهار چوب مرزهای معین اسیر بود. اگر نقش موسیقی را در زندگی مردم لر ز گهواره تا گور بدانیم، پر بیجا نگفته ایم. در تولد، کار، استراحت، جنگ، پیروزی یا شکست و حتی مرگ، هر یک ملودی خاص خود را دارد. آری موسیقی لری هم رزمی است و هم بزمی. رضا سقائی در دهه پنجاه با آن صدای مخملی در لرستان به اوج رسید و این صدای گرم او بود که مرزهای لرستان را درنوردید و ترانه هایش توانست نه تنها برای مردم لر تبار بلکه برای هر کس در هر گوشه سرزمین پهناور ایران خاطره ساز شود. در این دوران نگاه بسیاری از علاقه مندان به موسیقی سنتی و محلی به این سمت کشیده شد. کمانچه دیگر بی صدا نماند و گوش دادن به موسیقی لری هم عقب افتادگی به حساب نمی آمد.
در شرایط سیاسی اجتماعی آن روزگار بود که دو ترانه «دایه دایه» و «تفنگ» رضا سقائی همه گیر شد. این ترانه ها در بین جوانان رادیکل و غیر لر چنان جایگاهی پیدا کرد که بیشتر به سرود انقلابی می مانست تا ترانه های محلی. اگر چه موسیقی لری با تغییرات کمی و کیفی خودش از آغاز دهه شصت به بعد راه دیگری را در پیش گرفت ولی رضا سقائی همیشه به عنوان چهره ای ماندگار در این دیار باقی ماند که ماند. او امروز بیمار است و از ناراحتی حنجره رنج می برد. من و هزاران هزار دیگر آرزوی سلامتی برای او داریم.
گرامی رضا! شقایق های دامنه زاگرس چون همیشه با صدای تو می رقصند و گل های وحشی دامنه ها با صدای تو شکفته می شوند. چوپانان بیاد ترانه های تو در نی خود می دمند و دختران و پسران این دیار می خواهند که با نغمه ها و ترانه های شاد تو زندگی مشترکشان را آغاز کنند.
آری ما می خواهیم که تو باشی چون تو بخشی از زندگی ما هستی.

عباس کدخدا- سوئد



پیمایش به بالا