واژهی و آیین « پَل بُرون» در زبان و ادبیات و فرهنگ لُری اگر به زبانی سادهتر بیانش کنیم میتوان واژهی «گیسوبُران» را واژه سازی، همسان و جایگزین کرد که از دیرینه باز ریشه در آیینها و اسطورههای کُهن مردمان لُر دارد. چیستی اسطورهها را بدین گونه باید بازگو کرد که اسطورهها خود بازتاب واقعیتی ژرفاند و به صورتی نمادین دریافتهای غریزی ما را باز مینمایند. علاوه بر این، اسطورهها جمعی و اشتراکیاند و از این طریق به زندگی اجتماعی حس کامل بودن و باهم بودن می دهند.
ز بُنگِ بوی تو گُل بی زبونِت/ وه بوروت رَشته بیدی پنجَهونِت/ به اُزنِن زَنگَل مال دَور دُرغُون/ به فصل سردسیر پَل بُرونت
(از بانگ گُلبوی تو لال و بی زبان است این گُل، ای که پنجههایت را به هنگام دامادی با باروت آراستی! زنان این قوم در فصل سردسیر گیسو بُران مرگت، گیسوان بُریده شان را به دور حجله گاهت آذین میبندند.) – مجموعه کُهبُنگ ص24
یکی از رفتارهای آیینی با «مو» در سوگواری های قوم لر « پَل بُرون» نامیده میشود. پَل به اصطلاح زبان لُری موی بلند که بیشتردر پشت سر قرار گرفته و بر کمر آویخته است گفته میشود.
برای یافتن معنای بُریدن موی در سوگواری نیاز به یافتههای انسان شناسی، باستان شناسی و اسطورهها و تحلیل آنها از طریق رویکردهای علمی اسطورهشناسی است که از دوران پارینهسنگی به این سو، از باور به ایزدبانوی بزرگ در فرهنگ جوامع نشانههای بسیار دیده میشود. در همین فرهنگها، نقش مو در مراسم خاک سپاری و سوگواری و نسبت آن با ایزدبانوی مادر را به انحاء گوناگون میتوان سراغ گرفت. «آیینها و اسطورههای باستان نیز شواهد باستان شناسی رابطه تصویر ایزدبانو با آیین سوگواری و پیوند با جهان دیگر را نشان میدهند. این ایزدبانو، که حامی مُردگان تصور میشد، سرچشمه مرگ و زندگی تلقی میشد. زنان در مراسم سوگواری موی خویش را، که آن نیز نمادی از باران بود، میُریدند و از همین جاست که آیین بُریدن مو در سوگواری مرسوم شده است .
در فرهنگ لُری پَل بُرون که همراه با خستن روی وکَندن موی که ” رِی کَندن و مِی کَندن” است طی مراسم خاصی برگزار میشد برای راحتی ی با قیچی و برمزار متوفی گیسوان را که همان “پَل” است میبُریدند سپس توسط یکی از زنان سردیار و مسنتر این گیسوها از مزار برچیده میشد و طی مراسمی توسط چند زن و دختر جوان که شاهد بوده اند “نشونه و نون” یا ” نشون بِِهسَن “میشد که همان نشانه گذاری یا علامتگذاری است گاه گونههای رنگ و گونه و جنس مو نشان از صاحب گیسو داشت که کار” نشونه بِهسن ” یا نشان اندازی را آسانتر میکرد این “پَل”ها سپس در نزدیکترین فرصت تحویل ” پَل بُریده” صاحب گیسو میشد برخی آن را تا سالها به نشان از وفاداری نسبت به عزیز از دست رفته نگاهداری میکردند که زمان فوت شخص برخی با خود به گور میبُردند و برخی دیگر تا فرصتی شادی یا پیش از یک شادیانه از نزدیگان این پلها را سربه نیست میکردند.
اما بیشترین قهرمانان این تراژدی پَل بُریدههایی هستند که ما آنها را همسران مردان متوفی مینامیم که از این رهگذر، گویی تمامی آیین سوگواری در سیمای بیوه متوفا جلوهگر میشود که باید رنج عزلت را متحمل شود که نوعی مرگ اجتماعی است. در پایان این دوره عزلت، پیوند او با خویشاوندان شوهر مردهاش گسسته و پایان یافته تلقی میشود و او به جهان زندگان باز میگردد. مویش را رشد میدهد و از آن پس، مجاز به ازدواج مجدد است. بدین سان، نمادگرایی این آیین خصلت اجتماعی دارد و نه فردی و خصوصی. شواهدی که در بالا یاد شد نشان میدهد که این رسم از سویی با باور ایزدبانوی بزرگ پیوند داشته و از سویی قهرمانان اسطورهای نیز این رسم را هنگام از دست دادن عزیزی به کار بردهاند که همگی همان رابطه منطقی عزلت اجتماعی یا نفی رابطه جنسی به عبارتی عقیم شدن را نمایش می دهند که پس از گذراندن این دوران فرد می تواند به زندگی عادی خود بازگردد.
پیشینه پژوهشهای انسان شناختی درباره مو و نقش آن در مراسم سوگواری نسبتا طولانی است. برای مثال ویلکن (Wilken) در سال 1886 مقالهای در این باره نوشته و به این نتیجه رسیده است که، در این مراسم و مناسک، دو جنبه آیینی میتوان تمییز داد: در برخی مراسم مو را میبرند؛ ریش بلند و موی پریشان جای آرایش موی معمول در زندگی عادی را میگیرد. ویلکن، که در این مقاله از بریدن مو در مراسم سوگواری با اصطلاح “قربانی کردن مو” یاد کرده، آن را نه نمادی “جنسی” بلکه نمادی “عام” میانگارد. به عقیده او، بریدن آیینی موی سر، بنابر اصل “جزء به جای کل”، جانشین قربانی کردن انسان است چون سر، یعنی محل رویش مو، را جایگاه روح میدانستند.
هر چند عدهای از انسان شناسان رابطه آیینی بریدن مو و نحوه آرایش آن را با مسئله جنسی مسلم میانگاشتند، اما بیشتر آنان بر این باورند که مو و مراسم و مناسک آیینی آن نماد نوعی مفاهیم تجریدی فراطبیعی مانند باروری، جوهر و نیروی جان و تن است.
مالینوفسکی ویژگی اصلی عزاداری در میان جزیره نشینان تروبریاند را تراشیدن کامل موی سر گزارش میکند. این کار به نظر او با معادلهای منطقی اما ناخودآگاه همسویی دارد: عزیزی را از دست دادن مساوی عقیم شدن مساوی ستردن موی سر. مرگ عزیز یا خویشاوند برای ذهن ناخودآگاه معادل عقیم شدن است و چنین باوری در رسم جزیره نشینان تروبریاند از طریق تراشیدن موی شخص داغ دیده نمایش داده میشود (Malinowski, 1935,. از نظر او به رغم واکنش عاطفی سوگواران در اجرای این رسم، الگوی رفتاری در این آیین سوگواری برخاسته از عواطف و احساسات عزاداران نیست بلکه پیروی آنان از عرف و آیینی جمعی است.
استاد فرزین . شاهنامه پژوه در “آیینهای سوگواری در شاهنامه “میگوید: سوگواران و داغدیدگان به جز رفتارهایی همچون گریستن، خستن روی، آيينهاي ويژهاي مثل بريدن بانوان موي سر خود را و بستن ميان با موي مرسوم بوده است. همچنیین شنیده شده است که بختیاریان بر مزار عزیران و مردان شجاع و بزرگان هر کُربو “بَرد ِشیر” میگذارند و عدهای نیز با برافراشتن ساختمانی چهارطاقی که کوشک میگویند بنا میکردند که این پَلهای بافته شده و برخی نیز باز شده بر سقف کوشک میآویختند که تصورش بسیار غم انگیز است. اصطلاح “پَل بُریدن” گاهی جای نفرین هم بکار میرود چون ” پَل بُریده !(شاخه لری بختیاری) ” پِل بِررو. و پَل بِرریا” در شاخههای لکی و “پَهل دات سیت بوئره” (شاخه لُری لُرستانی) پَل پوت بُهرا (مراد بریدن مو ریز و درشت),”نفرین کردن در حالتی که رفتار یک دختر جنبه ضد هنجار و عرف داشته باشد و در مواردی حتا برای به سخره گرفتن یک مرد خطاب میشود که اشارهای به عقوبت اجتماعی این رفتار دارد و یا ” پل دات بُهرا ” ” پَل دیت بُهرا “(لُری شاخه جنوبی) خطاب به مرد و زن است.
حسین حسنزاده رهدار
…………………………………………………………………..
شاعران لُر نیز به پیروی از این آیین می گویند :
قافله ها میئا ….. (اسم درگذشته) نی ده باشو
دخترو گیس بوئریت ریت وا نهاشو
**********
میرنووز هم میگوید:
اَر که مِه روزی ده تو بهام جدایی
گیس بُرسه وه سَر قورم بیایی
*************
و در شعر لُری بختیاری هم آمده است :
دات بُرا ددیت بُرا همه بُران پهل
همه به کارد ایبُرِن زینه ت وه خنجل (خنجر)
دات بُرا ددوت بُرا همه بُران مِی
همه به کارد ایبُرن زینه ت وه قیچی
****************
و این شعر به لُری شاخه ی جنوبی از رسول سنایی
قدیمل مُردنِ هر مِردِ خوبی
بهونه ی پَل بُرونِ زَنگَل ایبی
چِنو سی مُردَش پَل ایبُریدِن
که لامِردون فرش پَلل ایبی
*************
یا این شعر از شاعره لُر خاطره خاتون جلدانی :
گیس بُرون خاطریامه ری و درگاه سرنوشتم
وا تش همیه خیالت ایقه سوختم تا بِرشتم
ورخلاصس وا تش باد کپر کل چی رنینم
و زلالی سر خم درد دلم سیت نوشتم
**************
و حکیم توس در شهنامه می سراید:
همه بندگان موی کردند باز
فرنگیس مشکین کمندِ دراز
بُرید و میان را به گیسو ببست
به فندق گل و ارغوان را بخست
************
یاری رسانان:
– شاهنامه حکیم ابواقاسم فردوسی
– دیوان میر نوروز
– نامه فرهنگستان شماره 40
– آئینهای سوگواری در شاهنامه – استاد محمد رضا فرزین
– با سپاس از آقای ابراهیم خدایی – هوشنگ پرتو – رسول سنایی- خاطره خاتون جلدانی که یاری رسان اشعار این نوشتاربوده اند.
سلام ستینم سلام هناسه سر سینم با دوبیتی به گویش بالا گریوه شما را به وبلاگم دعوت میکنم وبا افتخار لینک شدید از مطا لب با ذکر منبع در سایت وزینتان می توانید استفاده نمایید
انگلاتم کردیه عمری ازگار
و اوریشم گیسیاکت کردیمه ودار
بی وفا پل برسه دلت نسوخت سیم
براور کور همال نشنیم لا هار
ایا میدانستید درخراسان رضوی در شهری به نام کلات نادر نیز یک روستا وجود دارد که سال ها پیش توسط نادر شاه افشار ساکنانش را از لرستان اورده است تااز شو رش های ان مناطق وحملات همسایگان جلو گیری کند این شهر در زمان حمله ی مغو لان چنگیز را 6ماه پشت دروازه های بسته نگه داشت ودر انتها از تصرف انجا منصرف شد به برکت لرها
جناب رهدار , دست مریزاد , مطلب با ارزشی بود .
دست مریزاد استاد