وقتی که رفتی
پژواک صدای پای تو
اینجا ماند
و نگاه تو
هر گوشه ی این اتاق
چهره ی خسته ی مرا نوازش می کند
وقتی که رفتی
خیابان کوچه باغ خاطرات تو را می پیمایم
و حیاط خانه ام را عزادار خورشید می بینم
درخت سبزه و گلهای باغ
در گوش هم
حرف دلتنگی های مرا می گویند
وقتی که رفتی
در ساحل روح دریایی من
آفتاب مرد
و قامت ایستاده و پر غرور من
خمیده و زرد
در این غریب آباد غربت
قلندر تنهای وادی عشق شد
سراینده شعر: نیکی میرزایی