در میان عشایر کوچنده بختیاری، طایفه بر فرد مقدم است؛ از اینرو در ترانههای گهوارهای، همواره هر آنچه که زن را خوشحال یا ناراحت میسازد، مشاهده میشود. در این ترانهها زندگی داخلی او، شادیها و غمهایش نمودار است. در لالاییها معمولاً طبیعت در فصلهای مختلف، کوچ ایل، حمله به دشمنان و انتقام از آنان توصیف میشود.
بختیاریها از جمله اقوام ایرانی هستند که خود از پیشینهی کهنِ تاریخی و فرهنگی ریشهداری برخوردارند و با نگاهی به تاریخ، فرهنگ و ادبیات مکتوب و شفاهی گسترده آنها میتوان به خوبی از این واقعیت آگاه شد. با توجه به گستردگی حوزهی فرهنگِ عامهی بختیاری، اشعار و ترانههای آهنگین مردمی در نزد آنان همواره از جایگاه ویژه و ممتازی برخوردار بوده است و گذشت زمان نتوانسته سبب فراموشی کلی این دل سرودهها و نغمهها شود؛ چرا که این ترانهها از درون زندگی مردم بختیاری جوشیده و با تاریخ، ادبیات و فرهنگ آنها پیوندی ناگسستنی دارد. با توجه به اهمیت ترانههای عامه در فرهنگِ مردم، در این نوشتار سعی بر آن است که به طور اختصاصی اشعار و ترانههای کودکانهی بختیاری مورد بررسی قرار داده شود.
تقسیمبندی موضوعی اشعار و ترانههای بختیاری:
بخش مهم و چشمگیری از فرهنگ و ادبیات عامه بختیاری، ترانههای عامیانه ایشان است؛ ترانههایی که یادگاری از گذشته و دل گفتارهای ناب و پاک مردم بوده و هم اکنون نیز پس از گذشت سالها، هنوز بر زبان کودکان، زنان و مردانِ بختیاری ساری و جاری است. این ترانههای مردمی که اغلب سرایندگانشان گمناماند، به مناسبتهای گوناگونی سروده شده و در مجالس سور و سوگ، بزم و رزم، هنگام کار و تلاش و … توسط مردم – به صورت شفاهی، نسل به نسل و سینه به سینه- خوانده، تکرار و حفظ شدهاند و این روند هنوز هم ادامه دارد. در حقیقت، این ترانهها بازتابی از افکار، عقاید، روحیات و باورهای گوناگون قومِ بختیاری است و با طبیعت بکر و زیبا و محیط زندگی و فعالیتهایشان پیوندی تنگاتنگ دارد. از اینرو، با بررسی و دقت در مضامین مختلف این ترانهها، میتوان با گذشته تاریخی و اوضاع اجتماعی، جامعهشناسی و روانشناسی قومی بختیاریها بیشتر آشنا شد. نکته قابل توجه دربارهی اشعار و ترانههای عامیانه بختیاری این است که مردمان بختیاری همواره به داشتن چنین منابع عظیمی از ادبیات شفاهی و تلاش و کوشش آنها در حفظ مواریث کهن فرهنگیشان، به خود بالیده و به آن افتخار کردهاند؛ چنانکه بارتولد (Bartold) در این باره به نقل از ژوکوفسکی (Zhokovski) – ایرانشناس روسی که در اواخر دوره قاجار برای مطالعه گویش بختیاری به میان آنها رفته و قسمتی از ترانههای عامه ایشان را جمعآوری کرده است- مینویسد: «بین تصنیفات ایرانیان و بختیاریها و نظریاتی که هر یک از اینان نسبت به تصنیفات خود دارند فرق فاحشی موجود است در موقعی که ایرانیان با نهایت اکراه از این تصنیفات خود صحبت میداشتند برعکس، بختیاریها به داشتن همچو تصنیفاتی مباهات کردهاند …». بختیاریها همچنین درباره ترانهها و تصنیفاتِ خود – در بیش از یک قرن پیش- به ژوکوفسکی گفته بودند:
«ما بختیاریها دریای مواجی هستیم که تصنیفات و آوازهای ما تمامشدنی نیست اگر آنچه را که حالیه موجود و از اجداد ما به ما رسیده با آنچه جدیداً ساخته میشود جمعآوری کنیم چندین برابر شاهنامه فردوسی خواهد شد». بنابراین، بررسی گونههای مختلف ترانههای عامیانه مردم بختیاری، ما را در شناخت بیشتر این قوم و همچنین توانایی و هنرشان در پدید آوردن منابع عظیم ادبیات نوشتاری و گفتاری قومی، یاری خواهد رساند.
در یک بررسی و دیدگاه کلی میتوان گفت که اشعار و ترانههای گویشی لُری بختیاری دو فرم و شکل اصلی دارد؛ یکی اشعار عامیانه و اصیل بختیاری که تابع قواعد عروضی نیست و مانند اشعار ایرانی پیش از اسلام، صورت هجایی داشته و دارد که از گذشتههای دور به امروز رسیده است؛ دیگری اشعار عروضی که در دورههای اخیر، به ویژه پس از مشروطیت، به گویش بختیاری در بین بختیاریها معمول گردیده است، این اشعار به شعر و ادب رسمی کشور نزدیکترندو در یک سدهی اخیر شاعران زیاد و مشهوری از بختیاری با رویکردی ادبی، اشعار زیبا و پرمحتوایی در این زمینه به گویش بختیاری سرودهاند که بررسی و تحلیل محتوایی آنها خود جای تحقیق و تفحص دارد اما آنچه در این گفتار به آن پرداخته میشود، بیشتر تأکید بر اشعار و ترانههای اصیل عامه و مردمی بختیاری – به عنوان یادگاری ارزشمند از مواریث کهن فرهنگی این قوم است- که بخش مهمی از گنجینههای ادبی و فرهنگی بختیاریها به شمار میروند و جایگاه ویژهای در فرهنگِ مردم این قوم دارند. نکتهای که در این بررسی باید به آن توجه داشت این است که اشعار و ترانههای عامهی بختیاری را نمیتوان از نظر قالب رایج شعری تقسیمبندی کرد، چرا که تنوع قالب شعری در این گونه اشعار دیده نمیشود. قالبهایی مانند غزل، قصیده، ترکیببند و غیره که در شعر رسمی ملاکی برای انواع شعر در نظر گرفته میشود، در شعر مردمی بختیاری نمیتواند ملاک باشد؛ چرا که این گونه قالبها در این اشعار موجود نیست، ولی از آنجایی که مضمون عامل افتراق مهمی است، چنین اشعاری را میتوان بر پایه مضمون و محتوا تقسیمبندی کرد و در یک تقسیمبندی کلی بر اساس سنخیت موضوعی آنها را در پنج گروه زیر قرار داد:
1– کودکانهها (ترانههای کودک)2. اشعار جنگ و حماسه 3. اشعار عاشقانه و بزمی 4. ترانههای کار و اشعار مناسبتی و آیینی. 5- اشعارِ سوگ.
به جز دستهبندیهایی که برای اشعار و ترانههای عامیانهی بختیاری برشمردیم، اشعار عامیانهی دیگری هم وجود دارد که در این تقسیمبندیها جا نمیگیرند و به صورت متفرقهاند؛ از جملهی آنها میتوان به اشعار «لیچار» (Liĉar) یا «ریچار» (Riĉar) اشاره کرد. این اشعار، ابیاتی بیهوده و گاه سخنان نامربوطی هستند که بیشتر برای هجو و هزل و ضایع ساختن شخصیت افراد به کار میرود و در گویش بختیاری به «لیچار» معروفند و در بین عوام برخی از این ابیات یا بیت بستنهای سروده شدهی محلی مرتبط با افراد گوناگون جامعه، ماندگار شده و کمتر فراموش میشوند و گاه به مناسبتهایی مردم آنها را بازگو و تکرار میکنند.
ترانههایِ کودکانه در فرهنگِ مردمِ بختیاری:
نمونهای از لالاییهای مکتوبِ قدیمی بختیاری (در عصر قاجاریه):
بییَو جونُم، کِه جونِت بیبِلا با biyaow jun-om ke jun-et bi belâ bâ
نییَــه دارِ شُو وُ روزِت خُدا با niyahdâr-e šow –o ruz-et xodâ bâ
بیا جانم، که جانت بی بلا باشد/ نگه دارِ شب و روزت خدا باشد
بییو رودُم، کِه جات وُر مِنِه جونُم jun-om biyaow jun-om ke Jâ-t vor men-e زِ تو عَزیزتَر نیــــــد وُر کَسونُــم ze to aziztar nid vor kasun-om
بیا فرزندم که تو در جان من جای داری/ از تو عزیزتر در بین اقوامم، کسی نیست
بِخوس رودُم، کِه حالوت وِید بِه حونَه bexows rud-om ke hâlu-t veyd be hun-a زِ خُت عَزیــــــــزتَرِ وُ نُو جَوونَـــه ze xo-t aziztar-e vo nojevun-a
بخواب فرزندم، که دائیات به خانه آمد/ از خودت عزیزتــــر و نوجوان است
عَزیــــزُمُ عَزیـــــزُمُ عَزیـــــزُم aziz-om–o aziz-om-o aziz-om رَهی کِه حالوت اِوِید مُرواری بِریزُمrahi ke hâlu-t eveyd morvari beriz-om عزیــــزم و عزیــــــــزم و عزیـــــــزم راهی که دائیات (از آن آمد) مروارید بریزم
بییو رودُم کِه تَهدِت چُووِ گِردو biyaw rud-om ke tahd-et ĉuv-e Gerdu تیرَکِس چووِ مِهلَوِ زِ بُرگَهیِه رو tirak-es ĉuv-e Mehlav-e ze borgay-e ru بیا فرزنـدم که(چوب) گهــوارهات از چوب گردو است دیرک آن از چوب (درخت) «مِهلب» کنار رودخانه است
بییو رودُم کِه تَهدِت زِ چووِ «چِندار» endarĈĉuv-e biyaw rud-om ke tahd-et ze تیرَکِس چووِ سیـــــو، سیوِ«خونسار» tirak-es ĉuv-e siv siv-e Xunsar
بیا فرزندم، که گهـــوارهات از چوب چنار است/ دیرک آن از چوب سیب، سیب «خوانسار» است
بییو رودُم کِه دِسبَندِت زَرّییِه biyaw rud-om ke desband-et zarriy-e بِدِه بـوسی کِه بِئوت سَفَرییِه bede busi ke beu:-t safariy-e
بیا فرزندم، که دستبند تو از زر است/ بوسی بده، که بابایــت مسافر است
بییو رودُم کِه دِسبَندِت طِلایه biyaw rud-om ke desband-et teldy-e بِدِه بوسی کِه بِئــوت کَدخُدایهbede busi ke beu-t kadxoday-e
بیا فرزندم که دستبندت از طلا است/ بوسی بده که بابایت کدخدا است
بییو جونُم کِه بام قُربونِ جونِت biyaw jun-om ke bâm qorbun-e jun-et بِهام قُـــربونِ جـونِ مِهرِبونِتbehâm qorbun-e jun-e mehrebun-et بیا جانم که قربان جانت شوم/ قـــربان جان مهربانت شوم
عَزیــزُم بِهــتَری زِ مال ِ دُنیاaziz-om behtari ze mâl-e donyâ بِه قُربونِت بِهام، ای رودِ نوپاbe qorbun-et behâm ey rud-e nowpâ
عزیزم تو از (تمام) مال دنیا بهتر هستی/ به قربــــانت شــــــوم ای طفل نوپا
مِردُمون مال، اولاد چه عزیزهmerdomun-e mâl owlâd ĉe aziz-e دارِ بی ریشِه، هَرگِز بَر نَخیزِهdâr-e bi riše hargez bar naxize ای مردمان مال (آبادی) اولاد چقدر عزیز است
درخت بــــــیریشه، هرگز پایدار نخواهد ماند
مِردُمونِ مال، اولاد باصِفایهmâl owlâd bâ sefâ-ye merdemun دِلِ بی اولاد، دائــــم نامُطاعِهdele bi owlâd dâem nâmotâ-e
مردمان مال، اولاد با صفا است/ دل بیاولاد، دائم نافرمان است
هَرکِه اولاد دارِه، خدا زِس نَگیرِه har ke owlâd dâre xodâ zes nagireh سَرِه بــــی اولاد، خوِه کِه بمیرِهsar-e bi owlâd xuve ke bemireh هرکس صاحب اولاد است، از او گرفته نشود/ سرِ بـــی اولاد بهتر است کـــه بمیرد(نباشد).
نمونهای از لالاییهای مکتوب چند دهه اخیر بختیاری:
لالا لاهی گُـــــلِ نَهنا lâlâhi gol-e nahnâ بَووس رَهدِ بِه کوه تِهـناbavu-s rahd-e be koh tehnâ
لالالاهــــی گل نعنا/ پدر رفتـــــه به کوه
بَووس رَهدِ بِه اَویاری bavu-s rahd-e be awyâri دَمِ بیلِس طِلا کــاری dam-e bil-es telâkâri
باباش رفته به آبیــــــاری/ نوک بیلش طلاکاری است
لالا لالا بخــواب آرومِ جونُــم lâlâ lâlâ bexâb arum-e jun-om بخواب ای بلبِل شیرین زِوونُمbexâb ey bolbol-e širin zevun-om
لالا لالا بخواب آرام جانــم/ بخواب ای بلبل شیرین زبانم
لالا لالا کُنُم خووِت کُنُم موlâlâ lâlâ kon-om xowv-et kono-om mo علی گویُم و بیدارِت کُنُم موAli guy-om-o bidâr-et kon-om mo
لالا لالا کنم خوابت کنـــــم من/ «علی» گویم بیدارت کنم مـــــن
لالا لالا گل خاش خاشlâlâ lâlâ gol-e xâš xâš بابات رفته خدا هُمراش bâbâ-t rafte xodâ homraš
لالا لالا گـــل خشخاش/ بابات رفته خدا همراهش
خدا پشت و پناهس با xodâ hamrâh-e râh-es bâ علـــی هُمراه راهس با Ali homrah-e râh-es bâ
خـدا پشت و پناهش باشد/ «علی» همراه راهش باشد
لالا لالا لولو چـــــاهی čâhi lâlâ lââ lulu ازین بچه چه میخواهیče mixâhi bačča azin
لالا لالا «لولو» چاهـــی / از این بچه چه میخواهی
که این بچَه پدر داره pedar dâra ke in bačča دو شمشیر بر کمر داره do šamšir bar kamar dâra
که این بچه پدر دارد/ دو شمشیر بر کمر دارد
یکی «حیدر» یکی «صفدر» yeki Heydar yeki Safdar خُسَــــــــم اولاد پیغمبر xosam owlâd-e peyqambar
یـــکی «حیدر» یـــکی «صفدر»/ خودش هم از اولاد پیغمبر است
لالا لالا گُرگِ کالی گُرگِ کالیlâlâ lâlâ gorg-e kâli gorg-e kâli کُرُمه نَخُری تا مِنَه مــــــالیkorom-e naxori tâ men-e mâli
لالا لالا گـــــرگِ «کالی» گـــــــرگِ «کالی» / پسرم را نخوری تا (زمانی که) در آبادی ما هستی
لالا لالا گُرگِ پیرِ دِندون دِراز lâlâ lâlâ gorg-e pir-e dendun derâz کُرُمـــــه نــخُری تا بعدِ نماز korom-e naxori ta bad-e namâz
لالایـــــی، گرگ پیر دنــدان دراز/ پسرم را نخوری تا بعد از نمــــــاز
لالا لالا، لالاچِــــهlâlâ lâlâ lâlâ če گُرگی اُوِید بَرا بچه gorgi oveyd bara bačče
لالایــــــی چه لالایی!/ گــرگی برای بچه آمد
ای گُرگِ پیر نادونِهi gorg-e pir nâdun-e بَچِه مُو مَر چِه اِدونِه bačče mo mar če eduneh
این گرگ پیر نادان است/ بچه من چیزی نمیداند
نمونهای از لالاییهای شفاهی امروزی بختیاری:
لالا لالا گُـــــــلِ لالــــــــــه lâlâ lâlâ gol-e lâleh درخـــتِ سیوِ یک سالــــــــه deraxt-e siv-e yek sâleh
لالا لالا گــــــــل لالـــــــه/ درخت سیب یک سالــــــــه
لالا لالا گُــــــــلِ آبــــــــی lâlâ gol-e âbi چـــرا اِمشو نِمیخوابـــــــیčerâ emšow nemixâbi
لالا لالا گــــــــل آبــــــــــی/ چرا امشب نمـــی خوابـــــــی
آله لالا گُـــــلِ گُــلزار âle lâlâ gol-e golzâr گُلُم هیچ وَخت نَبو بیمار âr vaxt nabu bim č gol-om hi
آله لالا، گــــــلِ گـــلزار / گلم هیچ وقت نباشد بیمار
لالا لالا گُلِ گَنـــــــــدم lâlâ lâlâ gol-e gandom نبینُـــم داغِ فَرزَنـــــــدُمnabin-om dâq-e farzand-om
لالا لالا گــــــــــــل گندم/ نبینــــم داغ فرزنــــــــدم
نوع مضامین لالاییهای بختیاری:
لالاییها علاوه بر داشتن جنبه موسیقایی و آرامبخش بودن برای کودک، تنها به منظور خواباندن کودک به کار نمیروند. با دقت در مضامین و درونمایههای آنها، میتوان دادههای مهم فرهنگی و اجتماعی فراوانی را از آنها به دست آورد. این مضامین در واقع خود منعکس کننده آرزوها، خواستهها، تلاش و کوششهای مادران برای اداره زندگی و در کل آیینه تمام نمای زندگی اجتماعی و محیط پیرامون آنها است. بنابراین، با بررسی و تحلیل محتوای این نوع ترانههایِ عامیانه ویژه کودکان که از زبان مادران و دایهگان و مراقبین کودک خوانده میشود، میتوان نکتههای جالب توجهی در اینباره بدست آورد.
از لحاظ موضوعی در یک تقسیمبندی کلی میتوان مضامین لالاییهای بختیاری را شامل این موارد دانست: انعکاس مهر و محبت و آرزوهای مادران در لالاییها؛ تأثیر طبیعت و نوع زندگی مردم در لالاییها؛ اشاره به مسائل مذهبی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی و …
مهر و محبت و آرزوهای مادران در لالاییهای بختیاری:
یکی از اصلیترین انگیزههای به وجود آمدن لالاییها در فرهنگ مردم، به نوعی برگرفته از عشق، مهر و محبت مادرانه نسبت به فرزندانشان است و با نگاهی به ابیات لالاییهای بختیاری میتوان به خوبی از جلوههای مهر و محبت مادران بختیاری در آنها آگاه شد. در واقع در این نوع از ترانههای آهنگین و ملایم، زنان بختیاری با خواندن زیباترین لالاییها – که از احساسات پاک و صادقانه آنها سرچشمه میگیرد- همواره خواهان آرزوی سلامتی، خوشبختی و سعادت، طول عمر و خیر خواهی برای فرزندانشان هستند؛ چرا که فرزندان قوّت قلب والدین و چشم و چراغ و امید زندگی هر خانواده هستند و مادران همواره سلامتی و سعادت آنان را از خداوند متعال و ائمه اطهار خواهانند. انعکاس مهر و محبت مادران بختیاری در لالاییهایی که ذکر شده است، به زیبایی آمده است.
تأثیر طبیعت و نوع زندگی در لالاییهای بختیاری:
با دقت در نوع مضامین ترانههای مختلف عامیانه بختیاری میتوان از ارتباط مردم بختیاری با طبیعت و شیوه زندگیشان، به خوبی آگاه شد. تأثیر این ارتباط و پیوند با محیط طبیعی در ترانههای کودکانه به ویژه در لالاییها بازتاب بیشتری دارد. این امر به طور بارز، در لالاییهای جمعآوری شده در عصر قاجار و دورههای پیش از آن، بیشتر به چشم میخورد؛ چرا که بیشتر مضامین این نوع از ترانهها به گونهای بازگوکننده زندگی عشایر کوچنده بختیاری در آن دوران است و در واقع، محتوای این لالاییها با نوع زندگی ایشان و محیط پیرامون و مسائلی که مربوط به ایل است، تناسب دارد. «ییری سیپک» (Jiri Cejpek) در کتاب ادبیات فولکلور ایران در اینباره مینویسد:
«در میان عشایر کوچنده بختیاری، قبیله بر فرد مقدم است؛ از اینرو در ترانههای گهوارهای، همواره هر آنچه که زن را خوشحال یا ناراحت میسازد، مشاهده میشود. در این ترانهها زندگی داخلی او، شادیها و غمهایش نمودار است… در آنها [لالاییها] معمولاً طبیعت در فصلهای مختلف، کوچ ایل، حمله به دشمنان و انتقام از آنان توصیف میشود» از جمله مسائل دیگری که بیانگر نوع زندگی عشایر کوچنده بختیاری است و در لالاییهای مادران انعکاس یافته است، اشاره به ایلراها و منزلگاههای گوناگونِ کوچ آنان در مناطق مختلف سردسیر و گرمسیری بختیاری است. مادر بختیاری، ضمن خواندن لالایی با آوای روحنواز، برای خواباندن کودک عزیز خود، به این منازل و نوع زندگی عشایری و پیوند و ارتباط تنگاتنگ آنان با محیط و طبیعت زندگیشان اشاره میکند. علاوه بر موارد یاد شده یکی از مهمترین جلوههای مهرورزی و محبت مادران بختیاری در لالاییهایشان، تشبیه کردن فرزندان خود به گلهایِ زیبایِ طبیعت است. مادران این قوم، هنرمندانه از مظاهر شگرف و بکر طبیعت مناطق زیبای بختیاری – به ویژه در فصل بهار – الهام گرفته و آن را در لالاییهایی که برای کودکانِ عزیز خود میخوانند، به کار میبردند.
در لالاییهای بختیاری، در برخی از موارد از پرندگان زیبای محیط زیست و برخی از جانوران نام برده میشود. یکی از این جانوران که نام آن در لالاییها و دیگر گونههای فرهنگ فرهنگ عامه بختیاری زیاد به کار برده میشود، گرگ است. بنا بر باورداشتهای قدیمی بختیاری، از موی گرگ در گهواره کودک برای دورکردن اجنه و یا برای نامگذاری پسران برای دور بودن از چشم زخم دیگران، استفاده میکردهاند. علاوه بر این یکی از موارد کاربرد نام این حیوان در لالاییها به منظور ترساندن کودک و یا آماده کردن ذهن او از خطرناکی و درندگی این جانور است. چنانکه «کاظم پوره» در اینباره نوشته است که: یکی از علل نام بردن از گرگ به صورت گوناگون در زندگی روستایی و عشایری مردم بختیاری، به خاطر شبیخون زدن دائم گرگ به دامهای آنها و ایجاد خطر این جانور درنده و ترسناک است. علاوه بر این، مردم بختیاری این حیوان را نماد چالاکی و نیرومندی میدانستند و اگر کسی از این قوم، گرگی را به هلاکت میرساند لقب مرد شجاع و یا لقب «علیگرگ» یا «گرگعلی» به او میدادند، بختیاریها به این منظور از قاب پای گرگ، نیز برای شجاعت نوزادشان استفاده میکردند.
مضامین اعتقادی و مذهبی در لالاییهای بختیاری:
زنان در هر قومی نقش مهمی در آموزش و تربیت فرزندان و آشنا ساختن آنان با مفاهیم فرهنگی و اعتقادی و دینی دارند و شروع این امر مهم برای کودکان، از ابتدای دوران کودکی به شکلهای مختلفی است که بهترین نمود و بازتاب آن را میتوانیم در لالاییهای مادرانه ببینیم. نام بردن از خداوند، یاری خواستن از او و متوسل شدن به ائمه معصومین – برای سلامتی فرزندان خود – از مفاهیم ارزشمندی است که از همان ابتدا گوش کودک با آنها آشنا میشود و در واقع پایهگذاری برای اعتقادات آینده او است.
با بررسی لالاییهای بختیاری، میتوان مضامین مذهبی و اعتقادی را در جلوههای گوناگون آشکارا دید، ولی امری که به طور مشخص انعکاس دهنده عقاید مذهبی مادران بختیاری است، ذکر نام امام علی (ع) در لالاییها است و مادران با نام بردن از آن امام همام ـ چه برای نامگذرای کودکان خود و چه در ترانههای عامیانه ـ همواره در سختترین شرایط از او یاری میطلبند. این امر به ویژه در لالاییها – که دل گفتارهای صادقانه مادران است – بهتر دیده میشود و ما با توجه به این نام میتوانیم به نوعی از اعتقادات مذهبی و مادران بختیاری آگاه شویم.
ترانههای نوازشی کودکان بختیاری:
یکی از گونههای مختلف ترانههای کودکانه را ترانههای نوازشی تشکیل میدهند؛ ترانههای شاد و آهنگینی که از زبان مادران و با ذوق و شوق تمام برای کودکان خردسال خوانده میشود. جانمایه اصلی این ترانهها بر اساس ناز و نوازش کردن کودک و توصیف صفات نیکو استوار است و در واقع بازتابی از مهر و عطوفت مادران نسبت به فرزندان خویش است. در مقایسه با لالاییها که برای خواباندن کودک خوانده میشوند و در واقع ترانههای خواب هستند، این ترانهها بیشتر هنگام در آغوش گرفتن کودکان از زبان مادران و دایهگان و در زمان بیداری و یا بیقراری و آرام نمودن و نوازش کردن کودکان خوانده میشود و در یک تقسیمبندی در برگیرندهی سه گروه ترانههای نوازشی ویژه دختران و ترانههای نوازشی ویژه پسران و یا بدون بیان جنسیت کودک است.
در ادبیات سنتی کودکان بختیاری علاوه بر لالاییهای روحنواز مادرانهی این قوم، ترانههای نوازشی نیز از اهمیت و جایگاه ویژهای در فرهنگِ مردم بختیاری برخوردارند و با مطالعه و دقت در آنها میتوان به بهترین نحو مهر، عطوفت، صمیمیت و صداقت مادران بختیاری را از درون این دل گفتارهای مهرانگیز مادرانه به روشنی دریافت؛ عواطف پاک و با احساسی که ریشه در عشق و محبت مادران نسبت به فرزندانشان حکایت دارد و مادران هنگام زمزمهی این ترانهها همواره خواهان سلامتی فرزندان و خوشبختی آنان در تداوم زندگی آیندهشان است. ترانههای نوازشی بختیاری نیز به گونههای مختلف گاه به صورت اشتراکی و گاه به صورت جداگانه برای پسران و دختران خردسال خوانده میشوند. شروع اولین این ترانهها بیشتر به صورت زبانآموزی به کودکان شیرخواره و یاد دادن کلمات ساده گویشی به آنان نیز به کار میرود.
ترانهی نوازشی زبانآموزی کودکان:
گُلِمـی مینِسُمی golomi meynesomi
آغو کُ اَو قند اِدُمت qu ko aw qand edom-et â
عَرعَرِ کوکو اِدُمت arare kuku edom-et
کَره منه دو اِدُمِت kara men-e du edom-et اَگِه اَغو نکردی دوای تَحل اِدُمِتage aqu nakerdi davây-e tah edom-et
گل منی، مونس مـــن هستی/ «اغو» کن تا به تو آب قند بدهم
«عرعر کوکو به تــــو بدهم/ ا کره گرفته از دوغ به تو بدهم / اگر اغو نکردی به تو دوای تلخ میدهم.
چنانکه از مضمون این ابیات برمیآید، این ترانه نوازشی بیشتر برای زبانآموزی به کودکان شیرخوار و یاد دادن کلمات ساده به او به کار میرود. زمانی که کودک کمکم شروع به بیان کلمات گنگ و نامفهومی از جمله «آغو آغو» میکند، مادر کودک با خوشحالی از بیان این کلمات از زبان کودک شیرخوارهاش، او را در دامان یا بر روی دستان خود قرار میدهد و با انگشت زدن به لبان کودک و تکرار نمودن این واژه همراه با کودک، او شروع به خنده میکند و کلماتی شبیه آغو آغو میگوید و مادر برای شنیدن کلمات بیشتر از زبان کودک این ترانه و ترانههای مشابه را میخواند و به نوعی به با این ترانه نوازشی به کودک زبانآموزی یاد میدهد.
نمونهای از ترانههای نوازشی پسران:
یکی از این ترانههای نوازشی که مادران بختیاری در هنگام نوازش پسرِ کوچک و خردسالِ خود از زبان او در قالب طنز و شوخی با او و یا خطاب با اطرافیان بیان میکند به این صورت است:
هَی دُرگلا هَمَیتونhay dorgalâ hamay-tun کُـــــرُم ایا واباتونkor-om iyâ vâbâ-tun
دَس اِزَنِـــه لوپاتون das ezan-e lopâ-tun
نَرین بگوین وِه داتون narin bogoyn ve dâ-tun دِین کُــــرُم وِ ناتون!deyn-e kor-om ve nâ-tun
آهای دخترها با شما هستم/ پسرم به دنبال شما میآید/ گونه شما را دست میزند/ نروید به مادرتان بگویید دین پسرم بر گردن شما باد!
نمونهای از ترانههای نوازشی دختران:
نمونهای دیگر از این ترانههای نوازشی ویژه دختران است که از زبان مادران برای خوشبختی و سعادت آینده زندگی دختر خود خوانده میشود:
دُرُم رَهد بِه «دینارون»dor-om rahd be Dinârun گِرِدِس بَرفُ بارونgered-es barf-o bârun
میونِه «چهارکُنارون»miyun-ečahârkonârun رِسین گَلِه دارونresiyen gale dârun
سوارون زِ «لُرِستونن»savârun ze Lorestunen اِوِن دُرِه بِستونِنeven dor-e bestunen ای کُرِ لُر بیو بِستونey kore lor biyow bestun یا کِه رو بِه گورِستونya ke row be gorestun
دخترم رفت به «دیناران»/ برف و باران او را گرفته (بر او باریده) است/ در میان « چهار کناران»/ رسیدند گلهداران/ سواران از «لرستان» هستند
آمدند دختر را بستانند (خواستگاری کنند)/ ای پسر «لر»(یا) بیا بسِتان/ یا که برو به گورستان!
شناخت ترانه- بازیهای سنتی کودکان بختیاری:
در فرهنگ شفاهی مردم ایران، بازیها از جایگاه ویژهای برخوردارند؛ چرا که این بازیها هزاران سال، همراه کودکان و حتی بزرگسالان بوده و به آنها کمک کرده است که با یکدیگر پیوندهای دوستانه و عاطفی برقرار کنند و ساز و کارهای زندگی را پیشاپیش بیازمایند. این بازیها همواره برای آنها آسودگی زیستی و روانی فراهم آورده و نقش گستردهای در دگرگونی و پیشرفت اجتماعی زندگی توده مردم داشته است.
با بررسی ادبیات کودکان و ترانههای کودکانه بختیاری در مییابیم بخش مهمی از آنها مربوط به بازیها است که کودکان و گاهی نوجوانان، بسته به نوع بازی که انجام میدهند، آن را به صورت آهنگین میخوانند.
ترانه شروع بازی:
در بازیهای سنتی و محلی بختیاریها شور و هیجان وصفناپذیری وجود دارد که انجام آن یادمان روشنی از بازی و سرگرمیهای گذشتگان این قوم کهن در گذشت روزگاران است؛ بازیهایی که علاوه بر جنبه رقابتی و تلاش در آن، بیانگر مهر و دوستی، همدلی و اتحاد و تقویت روحیه سلحشوری، گذشت و ایثار و تمرین شیوههای زندگی و در مرحلهای والاتر دفاع از سرزمین است که در طی انجام بازی به خوبی شکل گرفته و تمرین میشود. از آنجایی که بیشتر این بازیها توسط کودکان و نوجوانان انجام میشود، ترانههای آهنگینی نیز متناسب با نوع بازی توسط آنان خوانده میشود از جمله وقتی که پیش از این که بچهها بخواهند به بازی بروند و یا بازی را شروع کنند، با خواندن ابیات آهنگینی در کوچه و یا محل زندگی، پیامی را به همدیگر میرسانند که نوعی علامت، پیام و اعلان شروع بازی است. یعنی بچهها با خواندن آن، طبق قراری که از پیش تعیین کرده بودند، در محلی جمع میشوند تا به بازی بپردازند. بسته به زمان انجام بازی و یا نوع آن، این ترانههای آغازین ممکن است به شکلهای مختلف و با همدیگر تفاوت داشته باشند. یکی از این ترانهها اینگونه شروع میشود:
بَردِ گَپ بَردِ کُچیر تیلهی جازی bard-e gap bard-e kočir tileye jâzi
بَچییَل شُم نَخورین بییُوین وِه بازی bačiyal šom naxorin biyoyn ve bâzi
سنگ بزرگ، سنگ کوچک، «تیلة جازی» [درختچهجازی؟] بچهها شام نخورید، به بازی بیابید.
بچهها با خواندن این بیت، اعلام میکنند که شام نخورند و برای بازی کردن جمع شوند. در واقع این ترانه ویژه بازیهایی است که در عصرها انجام میشود.
از آنجایی که بازیهای سنتی و محلی بختیاری بسیار فراوان و متنوع با کارکردهای گوناگون است و در منابع گوناگون و کتب بختیاری شرح برخی از آنها به خوبی آمده است. در اینجا برای اطلاع بیشتر تنها به بازیهایی که دارای ترانههای آهنگیناند، اشاره میشود. در یک تقسیمبندی کلی میتوان این بازیها را شامل این موارد دانست:
الف) بازی- ترانههای نمایشی: 1- بازی خالَکی؛ (خواستگاری نمایشی کودکانه) 2- بازی هَل هَله گرگ چَمبَری…
ب) بازی – ترانههای غیرنمایشی: 1- بازی اَتَل مَتَل 2- بازی «هَتَتَل» 3- بازی مُستِِِِه به گُل یا گُل مُشتَک 4- بازی با انگشتان 5- تَب تَب تَپو یا کَلاپَر 6- ترانه – بازی اول که اولینه 7- بازی – ترانه چو چَلِک 8- ترانه دستمال بازی دختران بختیاری …
الف) بازی- ترانههای نمایشی:
1- بازی خالَکی؛ خواستگاری نمایشی: این بازی – ترانه نمایشی که به نحو زیبایی به وسیله دختران کوچک اجرا میشود، در واقع این بازی، به گونهای انعکاس دهنده چگونگی مقدمات و مراحل خواستگاری در ایل بختیاری است که در آن، فردی صاحبنام و یا بزرگِ خانوادهای به نام «کدخدا» از طرف خانواده پسر و به نمایندگی و از جانب پسر به خواستگاری ـ یا به گویش بختیاری «کَه خودایی» (Kaxudey) ـ دختری که او خواهان اوست، میرود و برای جویا شدن از نظر دختر و خانواده صاحب دختر و رضایت آنان، این امر را به عهده میگیرد. در این بازی خودِ دختران نقش کدخدا و خواستگار و خانواده صاحب دختر را بازی میکنند و در قالب خواندن ترانه آهنگین، در نقشهای گوناگونی که به آن اشاره شد، اجرا میشود(43).
2- بازی هَل هَله گرگ چَمبَری:
این بازی نمایشی بسیار قدیمی است و بچهها آن را به صورت آهنگین میخوانند که در ذیل بنا بر اهمیت و رواج گستردهاش به شرح آن پرداخته میشود.
نوع: بازی – سرگرمی- نمایشی؛ گروه سنی: 6-14 سال؛ جنس: پسران، دختران؛ تعداد: 10-15 نفر؛محل اجرا: فضای باز
شرح بازی: ابتدا با قرعهکشی یا توافق، یک نفر را به عنوان گرگ و یک نفر بزرگتر را به عنوان مادربزرگ و به گویش بختیاری «دالو» ( Dâlu) انتخاب میکنند. بقیه بازیکنان پشت سر مادربزرگ صف میبندند و گرگ نیز در فاصله 1-2 متری و رو به روی او میایستد. بازی به این ترتیب شروع میشود:
گرگ: هَل هَلــه گرگِ چَمبَری هل هلــــــه گرگ چمبـــری čambari hal hale gorge gorg:
دالو: به خــــدا که نیلم نیبَری به خدا که نمیگذارم او را ببری nil-om nibari ke â Dâlu: be xod
گرگ: ار ببرم چـــــه ایکنی؟ اگـــر ببــرم چــــه میکنی؟ ikoni? če ar bebar-om gorg:
دالو: خیرد و خمیرت اییکُنـُم خُـــرد و خمیرت مــــیکنم Dâlu: xird-o xamir-et ikon-om
گرگ: دندونا مُــــو تیزتَرِن دندان مــــن تیزتــــر است dandunâ mo tiztaren gorg:
دالو: بَچیَل مُـــــو عزیزتَرِن بـچههـــای من عزیزتر هستند bačiyal mo aziztar-en Dâlu:
گرگ: هـــونه بُتی کوطرفه؟ خانه خالـه کــدام طرف است؟ hune boti ku tarafe gorg:
دالو: ای طرفـــه او طرفــه این طرف است، آن طرف است. Dâlu: i tarafe u tarafe
با گفتن جمله آخر، مادربزرگ «دالو» همراه با بقیه که دست به کمر یکدیگر گرفتهاند، به این طرف و آن طرف حرکت میکنند. گرگ نیز از فرصت استفاده میکند و با هجوم غافلگیرانه، یکی از بازیکنان را میگیرد و به عنوان بچه خودش در گوشهای نگه میدارد و دوباره گفت و گو را شروع میکند. تا اینکه بالاخره آخرین بچه را هم میگیرد. پیش از گرفتن آخرین بچه، دالو(مادر بزرگ) باید نماز بخواند. «دالو» برای حفظ بچه، او را به پشت خود میگیرد و به سجده میرود. گرگ آخرین بچه را نیز از پشت او میرباید. پس از آن برای هر کدام نامی انتخاب میکند که معمولاً از گل و میوه است. نماز که تمام شد، «دالو» به خانه گرگ میرود و میپرسد: «بچه مون نیدی؟» (بچه مرا ندیدی؟) گرگ میپرسد: اسمش چیست؟ «دالو» شروع میکند به ذکر انواع گلها و میوهها و آنقدر از او سؤال میکند و نام میبرد تا اینکه نام یکی از بچههایش را میگوید. سپس آن بچه را از گرگ تحویل میگیرد و به گوشهای میبرد و از او درباره گرگ سؤالاتی میپرسد: اگر جوابِ بیشتر بچههایی که هر دفعه تحویل میگیرد، منفی باشد، جای گرگ و دالو عوض میشود، ولی اگر مثبت باشد، هر کدام در نقش خود میمانند(44).
نکته قابل توجه درباره این بازی این است که آن در اصل نوعی آموزش و آماده کردن کودکان در رویارویی با جانوران محیط طبیعی از جمله گرگها – که به گونهای باعث ترس انسان از آسیب رساندن آنها به احشام و یا خود انسان است – است. با دقت در زندگی و نوع معیشت روستایی و عشایری بختیاریها – که بیشتر بر اساس دامداری استوار است – حفظ گوسفندان و به طور کلی گله از خطرات مختلف ـ از جمله حمله گرگ ـ به عنوان یکی از وظایف، همواره در نظر بوده است. در این بازی، کودکان به صورت نمادین با تقلید رفتار گرگ و گوسفند و حفظ گله با خواندن این بازی -ترانه خود را در رویارویی با این خطرات آماده میکنند.
لازم به یادآوری است که این بازی در زبان فارسی «گرگم و گله میبرم» است که برخی از ابیات آن، با این ترانه بختیاری مشابهتهایی دارند. درباره قدمت این بازی چنین آمده است: «زمان پیدایش آن به روزگار شبانی و گلهداری و دیرینگی آن به روزگار پیش از زردشت میرسد، هنگامی که نیاکان ما از سرزمینهای سرد با گلههای گاو و گوسفندان خود راه دشتهای گرمتر فلات ایران را پیش گرفتند…»(45) بنابراین، این نوع بازی در مقایسه با سایر بازیها از قدمت بسیار زیادتری برخوردار است و از این نظر بسیار اهمیت دارد.
ب) بازی – ترانههای غیرنمایشی
به جز بازی- ترانههای نمایشی، در سایر بازیهای سنتی بختیاری که به صورت آهنگین خوانده میشوند، جنبه غیر نمایشی دارند و شامل موارد گوناگونی هستند که به نمونههایی از آنها در بالا اشاره شده است و شرح هر کدام از آنها خود بحثی طولانی دارد که در اینجا برای پرهیز از اطاله کلام به این نوع ترانه- بازیها پرداخته نمیشود.
پس از آشنایی مختصر با انواع گوناگون ترانههای ویژه کودکان در فرهنگ بختیاری، لازم به یادآوری است برخی ترانههای دیگر نیز وجود دارد که به نوعی به کودکان و نوجوانان مربوط میشود که از جمله میتوان به اشعار سوگینه و ترانههای کار کودکان و ترانهها و ابیاتی که در قصهها و متلهای قدیمی بختیاری وجود داد، نیز اشاره کرد که متأسفانه در جمعآوری این نوع از ادبیات شفاهی تلاش کمتری صورت گرفته است، بنابراین با جمعآوری و دسترسی به این نوع از اشعار و ترانهها – که مورد خطابشان کودکان میباشد- و با تحلیل آنها میتوان به جنبههای گوناگون ادبیات کودکان بختیاری بیشتر آشنا شد.
فرازهایی از مقاله بلند سایت انسان شناسی و فرهنگ
نوشته: علی حسینپور
خيلي خوب بود اگه بازم از اين مطالب نوشتيد لطفا برام ايميل كنيد