به بهانه فرا رسیدن 28 مرداد

حالِ من بدجوری دگرگون شده. هر سال همین است. هر وقت مرداد از راه می‌رسد حال من هم تغییر می‌کند. این روزها پرتاب می‌شوم به ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، ۲۸ مرداد ۱۳۵۷. راستش را بخواهید مرداد، … ای داد. ای ‌بی‌داد. داد از این بی‌داد.

مرداد برای من عکس‌های سیاه و سفید قدیمی کنج پستو خانه متروک است. همان خانه‌ با آجر بهمنی ته کوچه بن‌بست، همان که حوضش دیگر آب ندارد، باغش سالهاست خشک شده و مادر بزرگ تفنگ برنو پدر بزرگ را همین جا زیر خاک پنهان کرد.

مرداد برای من دکتر مصدق است، دکتر فاطمی است، کودتای نظامی است، اردشیر زاهدی است، شعبان بی‌مخ است، زیر زمین سفارت خانه انگلیس و دلارهای امریکا است، مرداد برای من اسلحه ژ-۳ است، ماشین گاردی‌ها است، قرآن امضا شده مصدق به شاه است که قول داد هیچ وقت حکومت شاهنشاهی را جمهوری اعلام نکند. برای همین بود وقتی دکتر فاطمی یار دبستانی‌اش تشویق به اعلام پایان حکومت شاهنشاهی و آغاز اولین جمهوری تاریخ ایران کرد مقاومت نمود.

مرداد برای من میدان بهارستان است. مردمی که صبح گفتند مرگ بر شاه و شب جاوید شاه. خیابان فخرآباد است. کوچه باغ است. عمارت امین‌الدوله است. داریوش فروهر است که توی میدان بهارستان با دار و دسته شعبان بی‌مخ‌ به هواداری از دکتر مصدق درگیر شد. مرداد برای من 16 آذر همان سال است که 3 آذر اهورایی در پیش پای نیکسون رییس‌جمهور امریکا قربانی شدند.

مرداد برای من بوی جزغاله شدن اون همه آدم سر فیلم گوزنها تو سینما رکس آبادن است. دخترها و پسرهای آبادنی که دونفری رفته بودند سینما، گوزنها را ببینند که یهو تاریخ شدند. برای همین است می‌نویسم مرداد که از راه می‌رسد حال من بدجوری دگرگون می‌شود، هر سال همین است. هر وقت مرداد از راه می‌رسد حال من هم تغییر می‌کند.

نوشته حمید رضا علاقه بند: gerdbad.com

عکسها از: اینترنت

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

پیمایش به بالا