دلایل افول تفکر ‌قومی در میان لُرها

بخش اول:

می‌توان گفت در بین بسیاری از فعالان و قلم به دستان لر هنوز تعریف دقیق و روشنی از قوم و قومیت مطابق با تعاریف جامعه ‌شناختی آن وجود ندارد و هنگامی که سخن از قومیت و منافع قومی می‌رود بسیاری آن را مترادف با پدیده‌های مردودی چون طایفه‌گرایی، خویشاوند سالاری و … پنداشته و با آن مخالفت می‌ورزند، بدیهی است مباحثی از این دست در تعاریف جدید جامعه‌ شناسی محلی از اعراب نداشته و به هیچ وجه قابل دفاع نیستند. در این نوشتار ابتدا سعی می‌کنیم به تعریفی از پدیده‌های قومیت، ویژگی‌های مشترک اقوام، هویت و تفکر قومی بپردازیم و آنگاه در قسمت به دلایل افول تفکر قومی – به معنایی که خواهیم گفت- خواهیم پرداخت.

قـــوم

قوم (Ethno) به گروهی از مردم اتلاق می‎شود که در طول تاریخ در سرزمینی معین با هم پیوندهای اقتصادی، فرهنگی و خویشاوندی برقرار کرده‎اند. این سازمان اجتماعی شکل‌یافته دارای پیوندهای خونی و ویژگی‎های فرهنگی، دینی، آداب و رسوم، سنت‎ها، ارزش‎های اجتماعی، سرزمین، پیشینه‌ی تاریخی و زبان مشترک می‎باشد. تعلق به یک گروه قومی که شامل آگاهی نسبت به ریشه‎های تاریخی و سنت‎های مشترک باشد را قومیت (Ethnic) نامند.

کلمه قوم یاEthnie در فرانسه و Ethnic در انگلیسی امروزه در بیشتر زبان‌های اروپایی وجود دارد. این کلمه در ترکیب‌های آن به صورت Ethno Logy یا «مردمشناسی» که قبلا در فارسی به «قومشناسی» ترجمه می‌شد Ethnography که آن را مردم‌نگاری و قبلا قوم‌نگاری ترجمه هم می‌کرده‌اند. در دو مورد اخیر در فارسی واژه «مردم» به جایEthno جا افتاده، اما در سایر موارد اغلب از همان واژه‌ی قوم استفاده می‌شود. در زبان انگلیسی واژه‌ی Ethnic عمدتاً به اقلیت‌های غیر آنگلوساکسون در امریکا اطلاق می‌شده است، اقلیت‌هایی مانند یهودیان، ایتالیایی‌ها و اسپانیایی‌ تباران امریکا‌. همچنین در یونان باستان واژه‌ی Ethnos غالباً به قبایل کوچ‌نشین اطلاق می‌شده است.

خصوصیات مشترک یک قــوم

– نام مشترک/ سرزمین مشترک / زبان مشترک/ فضاهای مشترک زیستی / رسوم و آداب مشترک/ ارزش‌های مشترک / احساس تعلق به یک گروه واحد (و پیشینه‌ یا تاریخ مشترک)

هـــویت

هویت (identity) در سطح فردی و در دیدگاه روان‌شناختی عبارت است از توانایی در نظر گرفتن آنچه هستیم، به عبارتی هویت به معنای مشخص کردن نظام باورها، ارزش‌ها و آرمان‌های فرد است، هویت احساس پایدار هر فرد از خویشتن است، لذا جستجوی خویشتن ایجاب می‌کند که ریشه‌ها و شاخه‌های هویت فرهنگی فرد کشف شود، این جستجو و تکاپو به دلایل مختلف مهم و سرنوشت‌ساز است و دست‌یابی به هویت نامناسب خطراتی به همراه دارد، گاه اتفاق می‌افتد که فرد نمی‌تواند هویتی منسجم و یکپارچه پیدا کند، و به دنبال آن ناکامی‌های فراوانی در زندگی اجتماعی بروز خواهد کرد، “اریکسون” روانشناس نامی، این وضعیت را سردرگمی نقش‌ها نامیده است.

هویت قومی

هر انسانی تمایل دارد که هویت خود را آگاهانه در یک گروه خاص جستجو کند. هویت می‌تواند در چندین سطح ممکن باشد و هر فردی می‌تواند به صورت همزمان و به شکلی عادی چندین هویت را بپذیرد. با وجود این، شمار این هویت‌ها بنا بر سنت‌های اجتماعی گوناگون متفاوت است. هویت‌یابی افراد در گروه‌ها سرچشمه‌ی نیروی روانی، توازن و شکوفایی شخصیتی است. هویت کمابیش در نزد همه امری آگاهانه و شامل گزینش‌های داوطلبانه و عاداتی که هرگز زیر سوال نمی‌رود، است. (رولان برتون، 1931)

با در نظر گرفتن این نکته که هویت بخش‌های گوناگونی مانند هویت جنسی، هویت شغلی و … دارد می‌توان هویت قومی را نیز بخشی از هویت افراد دانست، لذا هویت قومی را می‌توان احساس ثابت و پایدار افراد از وحدت و یگانگی قوم و یا جامعه‌ی خود دانست. عدم دست‌یابی به هویت قومی نیز می‌تواند آسیب‌ها و مخاطرات روانی، اجتماعی و فرهنگی فراوانی برای افراد آن قوم به دنبال داشته باشد.

اقوام ایرانی

با نگاهی به گستره‌ی مرزهای ایران، این جغرافیای خوش نقش را گستره‌ی زندگی اقوام گوناگونی درمی‌یابیم که در سرتاسر این کشور پراکنده شده‌اند و هر یک با زبان، فرهنگ و مذهب خاص خود مشغول زندگی‌اند. اما آنچه باید بر آن تأکید نمود این است که جدای از اشتراکات فرهنگی که بین اقوام مختلف وجود دارد، تمام اقوام ایرانی را وجوه ایرانیت و اسلامیت به هم نزدیک می‌کند. اما قدر مسلم آن است که هر قومی علاقه دارد که میراث فرهنگی هزاران ساله‌ی خود را حفظ کرده و به نسل‌های بعد انتقال دهد، لذا علاقه به حفظ زبان، و میراث فرهنگی اقوام هیچ‌گونه تناقضی با دو وجه ایرانی و مسلمان بودن آنها ندارد.

بی‌شک یکی از دلایلی که باعث ماندگاری مؤلفه‌های فرهنگی و زبانی این اقوام شده است تفکر قومی در بین مردم این اقوام بوده است. تفکر و نگرش خاصی که در بین اقوام مختلف به صورت توجه به منافع اقتصادی، سیاسی و اجتماعی افراد یک قوم، تکلم به زبان مادری، توجه به موسیقی محلی، پژوهش، گسترش و پاسبانی از فرهنگ فولکلور، نامگذاری فرزندان با اسامی قومی، نگارش و استفاده از زبان و خط بومی و … بروز پیدا می‌کند. البته تفکر قومی به ترتیبی که سخن از آن رفت و در حال حاضر در بین اقوام دیده می‌شود، مسئله‌ای نوظهور است که تا حدودی از تحولات سیاسی کشورها در اواخر قرن بیستم نشأت گرفته است.

در واقع تفکر قومی به شکل امروزین آن را باید بیش از هر چیز دیگر باید حاصل کنش‌های سیاسی و اجتماعی دوران معاصر دانسته شود، صرف‌نظر از مسائل سیاسی و اجتماعی کشورها در چند دهه‌ی اخیر، از جمله مواردی که بر فرهنگ و موجودیت اقوام و فرهنگ‌های فولکلور جهان تأثیر فراوانی داشته است پدیده‌ی “جهانی شدن” است؛ جهانی شدن گرچه همواره یکی از تهدیداتی بوده است که اقوام و فرهنگ آنان را تهدید کرده است اما همین پدیده از سوی دیگر باعث رشد و تقویت هویت‌خواهی قومی نیز شده است؛ همان گونه که گفتیم هویت قومی بر مبنای شناسه‌های فرهنگی (زبان، آداب و رسوم و پیشینه‌ی تاریخی) تعریف می‌شود، لذا به خاطر تاثیر و درک تجربه‌ی مشترک از بی‌عدالتی و به حاشیه رانده‌ شدن‌ها، هویت‌خواهی قومی که در شرایط عادی امری انفعالی است، در بین اعضای یک قوم فعال می‌شود و گروه‌های قومی را برای دفاع از هویت و بقای قوم خود برمی‌انگیزاند.

———————————————————————————————————————

بخش دوم:

در بخش اول این نوشتار به تعاریف جامعه‌شناختی قوم، تفکر قومی، هویت قومی و … پرداختیم، اهمیت این موضوع زمانی پررنگ‌تر می‌شود که عدم وجود عوامل یاد شده در سرزمین‌های لرنشین باعث بی‌تفاوتی مردم و نخبگان این سرزمین‌ها به سرنوشت و منافع سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مردم و سرزمین خود می‌گردد، مسئله‌ای که آشکارا در میان سرزمین‌های لُرنشین به صورت رکود اقتصادی و بیکاری مضاعف دیده می‌شود، و این را هم می‌دانیم انبوه این مشکلات به موازات پتانسیل‌های فراوانی مانند منابع آب، نفت، معادن، خاک‌حاصلخیز و … در این سرزمین‌ها دیده می‌شود؛ شاید پُر بی‌راه نباشد اگر بگوئیم بخش زیادی از مشکلاتی مانند بیکاری و فقر در مناطق لُرنشین معلول فقدان انسجام قومی آنان می‌باشد.

همچنین وضعیت نابسامان فرهنگ قومی (عدم وجود منابع پژوهشی جامع در زمینه‌ی زبان، فرهنگ، ادبیات و تاریخ قوم لُر، عدم وجود مطبوعات و رسانه‌های قومی) یکی دیگر از اثرات فقدان چنان دیدگاهی است، که سخن از آن رفت. موضوع وقتی جدی می‌شود که می‌بینیم هنوز هیچ کتاب تاریخی که به طور جامع مناطق لرنشین را مورد بررسی تاریخی قرار داده باشد نداریم، هیچ اثر پژوهشی قابل توجهی نداریم، که به بررسی کل‌نگر زبان‌ها و گویش‌های مردم لُر پرداخته باشد، این نقایص در زمینه‌های جغرافیا، ادبیات، موسیقی و فرهنگ لرها نیز به روشنی دیده می‌شود.

در ادامه سعی خواهد شد به برخی از دلایل افول تفکر قومی و همچنین یک‌پارچگی درونی در میان مردم لُر به شرح زیر بپردازیم:

1– پراکنش مردم لُر در جغرافیایی وسیعی از چندین استان: همان‌گونه که می‌دانیم مردم لُر مطابق تقسیم‌بندی‌های جغرافیای سیاسی در چندین استان قرار گرفته‌اند، اگرچه این موضوع کمابیش در بین دیگر اقوام نیز دیده می‌شود ولی پراکنش مردم لُر در استان‌های (کرمانشاه، همدان، مرکزی، ایلام، لُرستان، خوزستان، چهارمحال‌ و بختیاری، اصفهان، کهگیلویه و بویراحمد، فارس، بوشهر و …) و همچنین در چند شهر کشور عراق، قابل تأمل است. تقسیم‌بندی‌های سیاسی و استانی در دوران معاصر تأثیرگذاری بیشتری پیدا می‌کند، عدم وجود مراکز صدا و سیمای استانی، نامگذاری‌ها، اسناد و مکاتبات دولتی و … از اثرات تقسیم شدن مردم لُر در بین استان‌های مختلف است، و یا منفک شدن بخش پشتکوه لُرستان از پیشکوه و اطلاق نام و هویت جدید «ایلام» به آن، و یا تقسیم ناعادلانه‌ی لُرهای بختیاری به صورت حاشیه‌ای در چندین استان، از دیگر لطماتی است که تقسیمات کشوری به یک‌پارچگی مردم لُر وارد کرده است.

2- بافت طبیعی مناطق لُرنشین: وجود کوهستان‌های مرتفع و صعب‌العبور، رودخانه‌های بزرگ و … در مناطق لُر نشین باعث جدایی طبیعی این مناطق از یکدیگر شده است، به گونه‌ای که گاه ارتباط از طرفین این مرزهای طبیعی دشوار می‌نموده است، کوه‌های مرتفع کبیرکوه و همچنین رودخانه‌ی وحشی سیمره بین دو بخش پیشکوه و پشتکوه لُرستان فیلی، و یا وجود رودخانه‌ی دز بین لُرستان بختیاری و لُرستان فیلی، نمونه‌هایی از موانع طبیعی در مناطق لُرنشین هستند.

3-بافت و نظام زندگی عشایری : اگرچه بخش بزرگی از فرهنگ و موسیقی مردم لُر محصول کنش‌های زندگی عشایری بوده است، اما حاکمیت بی‌چون و چرا و چند هزار ساله‌ی نظام اجتماعی کوچ‌نشینی و عشایری در مناطق لُرنشین به صورت غیرمستقیم، باعث چربش تفکر طایفه‌ای و قبیله‌ای بر تفکر قوم‌مدارنه با محوریت تشکل‌های مدنی و احزاب سیاسی می‌شده است. ضمن اینکه نکاتی که کمابیش از این اسلوب زندگی نشأت گرفته‌اند را نیز باید در این طبقه جای داد، عواملی مانند: عدم وجود کتابت و کتاب‌خوانی، وجود فرهنگ، تاریخ و ادبیات شفاهی -و نه نوشتاری-.

4- وجود شباهت‌ها، اشتراکات زبانی و تهاجمات فرهنگی اقوام همسایه: مردم لُر در جغرافیای خود با اقوام مختلفی چون کردها، فارس‌ها، ترک‌ها و عرب‌ها هم‌مرزند، در میان اقوام یاد شده، اشتراکات و شباهت‌هایی بین مردم لُر در مناطق شمالی با کردها و در مناطق لُرنشین جنوبی با فارس‌ها وجود دارد، وجود این اشتراکات و البته تهاجم فرهنگی و رسانه‌ای اقوام شمالی و جنوبی باعث تمایل برخی از لُرها در مناطق یاد شده، به فارس‌ها و کردها شده است.

5- انقراض سلسله‌ی اتابکان لر کوچک و والیان : با نگاهی به تاریخ 500 ساله‌ی حکومت نیمه‌مستقل و خودمختار اتابکان لر کوچک، متوجه‌ می‌شویم که این سلسله‌ی حکومتی با توجه به اینکه از جنس خود مردم لرستان بود، برای اداره‌ی این سرزمین کارآیی بالایی را نشان می‌داد و مردم لرستان نیز شیوه‌ی حکومت‌داری آنان را پذیرفته بودند. با انقراض این سلسله توسط شاهان صفوی، سلسله‌ی والیان لرستان جایگزین اتابکان لر شدند، والیان نیز در بسیاری جهات به روش اتابکان عمل می‌کردند، و مانند اتابکان لر علاوه بر اینکه مرزداران قابلی برای ایران بودند، از هرج و مرج و ناامنی در قلمرو حکومت‌شان نیز جلوگیری می‌کردند، اما متاسفانه با روی کار آمدن سلسله قاجاریه، قلمرو تحت امر والیان لرستان تنها به پشتکوه (ایلام فعلی) محدود شد. و حکومت بخش پیشکوه به شاهزادگان بی‌کفایت قاجار واگذار شد، ظلم و ستم شاهزادگان قاجاری و ناتوانی آنها در اداره‌ی لرستان، این سرزمین را به ویرانی و هرج و مرج کشاند، به گواهی تاریخ همین شاهزادگان قاجاری برای ادامه‌ی حکومت‌شان آتش نفاق، اختلاف و برادرکشی مابین طوایف و ایلات لرستان را شعله‌ور می‌کردند. ادامه‌ی این سیاست‌ها باعث ناامنی و خالی از سکنه شدن شهرها و روستاها و پناه بردن مردم به کوه‌ها، و از دست رفتن زمام امور می‌شد، به نحوی که بعد از انقلاب مشروطه لرستان در واقع بدون حکومت و در هرج و مرج به سر می‌برد؛ و قربانیان این ناامنی مردم مظلوم لرستان بودند. بدین ترتیب در اواخر دوره‌ی قاجار لرستانِ آباد، ثروتمند، یک‌پارچه و منسجم که همیشه نقش سپر دفاعی مرزهای غربی ایران در برابر تجاوزات عثمانی‌ را بازی می‌کرد، به سرزمینی قحطی زده، ناامن و پاره پاره تبدیل شد، که اختلافات محلی در آن به اوج خود رسیده بود.

مهدی ویس کرمی

برگرفته از سایت : loor.ir

ادامه دارد……..


3 دیدگاه دربارهٔ «دلایل افول تفکر ‌قومی در میان لُرها»

  1. با راه اندازی چندتا شبکه ماهواره ی فقط فرهنگی نه سیاسی لری موافقم

  2. متاسفانه بعضی از نویسندگانمون هم وقتی میخوان در رابطه با مسایل قومی قلم فرسایی کنند در واقع مطلب رو حول بزرگنمایی طایفه و تبار خودشون میگردونن و گاها با جعل یا بزرگنمایی و بعضا از کاه کوه و از کوه که ساختن میخوان برتری تبار خودشونو به اثبات برسونند. انگار که ما تا ابد باید منتظر باشیم تا یه خارجی احتمالا انگلیسی به دنبال گنج یا ماموریت یا هرچی به لرستان بیاد و یه چیزایی بنویسه که حد اقل نصفش تناقض مشخص باشه تا ما اونو واسه خودمون به عنوان یه رفرنس معتبر در نظر بگیریم.البته باید قدر دان معدود اثار مفیدی هم چون اثار اقایان امان اللهی بهاروند.اریا.والی زاده معجزی و امثالهم هم بود

  3. علی چگنی

    چقدر خوب بود لر ها هم چندتا شبکه ی ماهواره ای درست و حسابی برای تبلیغ فرهنگ خودشون و معرفی اون به بعضی جوانان بی خیال لر داشتند

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

پیمایش به بالا