در استان کهگیلویه و بویراحمد چند چیز از جمله چوب بازی «چوبازی» در مراسم عروسی عشایر ممنوع اعلام شده و یه جورایی هم خط و نشان کشیده اند که با متخلفین برخورد میشود. بزبان ساده تر، هرکس از این ببعد با نوای ساز و دهل برقصد، میگیرند چوب توی آستین ش میکنند! دادستان استان این رقص رزمی و زیبای مردانه را که لرها جد اندر جد اجرا کرده اند «سنت غلط رایج کنونی» دانسته و آنرا «باعث ایجاد ناهنجاری در بین مردم» و همچنین «سبب نزاع دسته جمعی» شمرده است! از اهالی هم خواسته تا اگر موردی از تخلف دیدند گزارش کنند. بهمین صاف و سادگی.
اولا وقتی صدای کرنا و دهل بلند میشود آنقدر رسا و کوبنده است که تا هفت آبادی آنطرفتر شنیده میشود و دیگر نیازی به گزارش غیر و ذالک نیست. ثانیا خوب میشد اگر آدم می دانست که این دادستان گرامی از اهالی بومی منطقه است یا اینکه از راه دوری به کهگیلویه آمده؟ ثالثا آیا با دستور قدغن کردن چوبازی در عروسیها قصد آجر کردن نان تشمالها (نوازندگان محلی) را داشته و یا اینکه همین جور فله یی چیزی گفته تا ببیند سمبه چقدر پُر زور است.
در هر صورت، هرجور که به قضیه نگاه کنی می بینی که خدا وکیلی، چوب بازی لرها هیچ ربط و دخلی به آن معیارها که ایشان ردیف کرده اند ندارد. ناهنجاری اجتماعی، سنت غلط ، مردم آزاری کجا و نوای تشمال و دستمال بازی مردان و زنان جوان با لباسهای رنگارنگ و زیبای محلی کجا. گردش و چرخش موزونِ دور میدانِ دو چوب باز زیر آواز کرنا و دهل و آن نهیبی که ترکه بدست بوقت فرود آوردن ترکه به همبازیش میزند، لذتی و شوری دارد که تا لر نباشی گفتنش بی فایده است!
چوبازی در عروسی ها سنتی ست شاد و فراگیر و ماندنی در میان اقوام لر در کل لرستان تا خوزستان و کهگیلویه و نورآباد و ممسنی و کازرون و هر کجا که نام لر در ایران شنیده بشود.
از اینها گذشته، آدم از خودش میپرسد چه شد که در تمام این سالها -حتی اون سالها!- انگ فلان و بهمان به این سنت رایج در عروسی عشایر نزده بودند و حتی در جشنواره های رسمی و برنامه های ملی از آن بعنوان کار فرهنگی و موسیقی و رقص فرزندان زاگرس نامبرده میشد اما یکمرتبه ورق برگشت و همچون شیطان لعین گمراهی و ناهنجاری اجتماعی تولید میکند!؟
برای کسانی که با فرهنگ قوم لر آشنایی نداشته باشند قطعا درک این مطلب مشکل است که نوای ساز و دهل و رقص هایی مثل چوب بازی در عروسی ها اصل و اساس کار است. اما زاگرس نشینان خوب میدانند که این مراسم به اندازه شیر مادر پاک و حیاتی و دوست داشتنی است. در ترانه ها، در لالایی مادران، در افت و خیز کوچ، در پیج و خم کوهپایه ها و در عبور نوازشگر باد از روی کاکل گندمزارها و فراخ دشتهای منطقه، رد پای این مراسم به چشم می خورد و صدای ساز و دهل به گوش دل شنیده میشود. بهار و تشمال و گل سرخ (شقایق) با هم از راه میرسند تا عشایر عروس به خانه برند و مردان جوان میدان چوب بازی را گرم کنند و دختران دم بخت اسب خیال را بسوی آینده ای شیرین و پرامید گسیل دارند.
بنابراین مشکل بتوان گفت ممنوع شدن چوب بازی در عروسی عشایر کهگیلویه و بویراحمد راه بجایی ببرد و یا مردم جریان را زیر سبیلی در کنند و کوتاه بیایند. مگر اینکه اعلام شود که لرها ابدا حق عروسی کردن ندارند!
محمد حسین زاده
با سلام وعرض پوزش از تمامی خوانندگان محترم به اون آقای دادستان بفرمایید غلط کردی