شمع و گل و پروانه
ماشين را پارک ميکنم و راه ميافتيم بطرف ورودي ساختمان. غروب جمعه اي است با هوايي صاف و آسماني روشن. ماه آپريل خوش خوشک رو به اتمام است و تابستان دارد لاي شاخ و برگ درختها دست و پايش را آرام باز ميکند. عبدالهي امشب ناپرهيزي کرده و دوستان شام ميهمانش هستند. ما آخرين خانواده […]