هزینه های دست به آب رفتن

کسی به درستی خبر ندارد که پیش از اختراع آفتابه طهارت گرفتن مردم چگونه بوده اما آفتابه که مد شد خرید یه آفتابه مسی کل هزینه ای بود که هر خانواده یکبار و برای همیشه می پرداخت و پرونده مستراح بسته میشد!

آفتابه مسی نه تنها برای رفتن دست به آب و امور قضای حاجت بلکه در روزگاری نه چندان دور به حوض که فرو میرفت و در می آمد میشد یک وسیله چند منظوره. کار اصلی اش بجای خود، امور دست و رو شستن، وضو گرفتن، آب پاشی ایوان، آب دادن به گلها، گرفتن لوله آفتابه توی حلق گوسفند نذری پیش از ذبح، بردن به سیزده بدر و حتی کوبیدن آن بر سر کسی اگر پایش می افتاد از کارهای این وسیله مهم بود. حتی آنقدر ارزش داشت که نظر دزدها را هم میگرفت و اصطلاح «آفتابه دزد» از همان زمان ها ورد زبان مردم شد. اما بعدها که دزدی های کلان باب شد، تنها دزدیهای خورده ریزه زیر مجموعه آفتابه دزد درآمدند. این آفتابه مسی طی سالها از نسلی به نسل بعد به ارث می رسید و همچنان سرویس میداد.

خیلی هم دور نروبم، تا همین شصت هفتاد سال پیش که هنوز آفتابه پلیتی -که تا دوتا  زمستان بخودش می دید زنگ زده و سوراخ میشد- به بازار نیامده بود و یا بدتر از آن، آفتابه پلاستیکی با آن رنگی های اجق وجق و لوله گشادش مد نشده بود. همچنین تا زمانی که اختراع قرن(!) یعنی شیلنگ لعنتی که آدم نمیداند بعد از استفاده با کدام دست باید شیر آب را ببندد و تا غافل شدی از دستت در میرود و همچون مار کبرا که با نوای نی مارگیرهندی رقص کنان از سبد حصیری سر برمیآورد، به چپ و راست میچرخد تا همه جای آدم را به گه بکشد، آفتابه مسی خوش فرم گردن باریک یکه تاز همه آبریزگاههای ولایت خودمان بود. نه تعویض لازم داشت و نه تعمیر. تازه عین قالی کرمان هی رنگ باز میکرد و زیباتر هم میشد در عین حال دیناری اضافه برای مستراح رفتن روی دست کسی نمی گذاشت.

اما از زمانی که روز و روزگار با هم چرخیدند و نام مستراح به توالت تبدیل شد همین طور گاماس گاماس خرج مردم برای رفتن به یک مستراح ساده شروع به بالا رفتن کرد. از دریچه تهویه مستراح بگیر تا خرید هفتگی بسته های کاغذ توالت. خرید انواع بوگیرهای فشاری، قرص های تمیزکننده با رنگ آبی برای انداختن در مخزن آب توالت، شستن در و دیوار با مواد فلان ، اسپری با بوی لیمو و سیب و زردچوبه و… شمع خوشبو کننده فضای دستشویی. کبریت برای روشن کردن شمع ها! خلاصه یکمرتبه بیت الخلا به پروژه ای پرهزینه برای مردم مبدل شد و رفت که هنوز هم دارد میرود. تازه ما سراغ هزینه کمرشکن آن مدرن هاش نمی رویم که بی شباهت به صندلی هواپیمای جت نیستند و بعد از یک قضای حاجت، قند و چربی و فشارخون و تمام عیب های آشکار و نهان را همان توی مستراح یکجا روی صفحه دیجیتات می آورد و میگذارد کف دست آدم!

اما با همه این دنگ و فنگ ها هنوز هم خانواده ها یه آفتابه مانندی در هیئت و هیبت آب پاش پلاستیکی گلهای بالکن کنار سنگ توالت برای روز مبادا پارک شده دارند حالا چه توالت فرنگی و چه وطنی اش باشد. گمان میرود که تمام این گرفتاریها از آنجا ناشی شده باشد که آفتابه مسی از خانه ها بیرون رفت و مستراح از ته حیاط آمد نشست توی راهرو خانه ها. آنجا بود که همین طور هزینه های جورواجور به هزینه های مستراح اضافه و از رخت و لباس زده شد. حالا این هزینه ها به جهنم، همان چار قدمی را که مردم آفتابه از حوض آب میکردند تا بروند ته حیاط  و برگردند خودش ورزشی بود که این هم از آنها گرفته شده است!

م. بختیار

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

پیمایش به بالا