در کهن سرزمین پهناور ایران قصههای ناگفته و ناشناخته زیادی وجود دارد که همتی از جانب صاحب نظران و مطلعان میطلبد تا گنجینههای بیشمار این مرز و بوم را که آینه تمام نمای زندگی و فرهنگ این مردم مردمان است، در یابد و زوایا و میراث های مختلف آن را بیان کند. یکی از میراثهای بیشمار زبان و گویشهای گوناگون ایرانیان و از جمله گویش لری است که در این نوشته به آن می پردازیم. اگر بپذیریم که زبان واسطه ارتباط بین افراد یک خانواده، گروه یا اجتماع بزرگ است، از این نظر میتوانیم گویش لری را هم زبان بنامیم و هیچ مغایرت معنایی ندارد. اما زبان ویژگیهای شناخته شده دیگری هم دارد که باید زبان مکتوب، رسمی و اداری یک کشور یا زبان اداری، رسمی و مکتوب بخشهایی از یک کشور واحد چند ملیتی که دارای ایالات و ولایات مختلفی است باشد، در صورتی که آن زبان از شاخه دیگری غیر از زبان رسمی سراسری باشد، گرچه دارای ریشه مشترک با زبان سراسری باشد. ایرانیان هم در کنار زبان رسمی، یعنی زبان پارسی دری و پارسی میانه گویشهای مختلفی داشتهاند که گویش لری یکی از آن ها می باشد.
چون لری گویشی است با منشا زبان ایرانیان قدیم ما در این گفتار آن را گویش لری می نامیم. گویشی که بدرستی معلوم نیست از کی در کنار زبان رسمی وجود داشته چون ریشه قومی – نژادی را هم با خود دارد. بنابراین احتیاج به تاریخ و ریشه یابی کلی قوم یا نژاد لرها را دارد که از عهده این مقال بر نمی آید و بحث دیگری را می طلبد ولی می توان گفت پیش از پیدایش زبان فارسی نوین وجود داشته که بعدا ار فارسی نوین هم تاثیر پذیرفته و بواسطه گسست جغرافیایی و جدایی اجتماعی به گویش ها یا لهجه های مختلف لری(لرستانی، بویراحمدی، بختیاری، لکی، ملایری و ایلامی) تقسیم گشته، گرچه اشتراک و فهم متقابلی از گفته ها بین آنها وجود دارد ولی به گویشها یا شاخههای متفاوتی تبدیل گشته. در این بین، اجتماعی از آنها که از نظر جغرافیایی و در هم آمیختگی به هم نزدیکاند ( نظیر بختیاریها و بویراحمدیها) اشتراک بیشتری دارند. گویش لری بطور عام و اولیه آن گویشی است که پیش از پیدایش زبان فارسی نوین نیز وجود داشته است. چون گویشها از جمله لری زبان گفتگوی بین خانواده، گروه اجتماعی یا قوم خاصی است و از طرف دیگر به دلایل مختلف کمتر از زبان فارسی نوین با زبان عربی درآمیخته است، بنابراین گویش لری و دیگر گویشهای ایرانی واژهها و اصطلاحاتی را با خود حفظ و به ارمغان آوردهاند که در زبان پارسی نوین کمتر جای دارد و یا کاربرد چشمگیری ندارد.
بعد از تسلط اعراب زبان عربی مدتی زبان رسمی، اداری و علمی ایرانیان گردید و حتی حکیمان و دانشمندان ایرانی آثارخود را به عربی مینوشتند که گاها هم اعراب آنها را میراث و دستاورد خود میپندارند. بعد از مدتی با کوشش ایرانیان استقلال طلبی نظیر صفاریان، سامانیان، شاعران و حکیمان برجسته و نامداری نظیر فردوسی، زبان پارسی با درآمیختگی نسبا زیاد با زبان عربی دوباره به عنوان زبان فارسی نوین به زبان رسمی و اداری ایرانیان تبدیل گشت.
به زبان فردوسی بشنویم که می گوید:
بسی رنج بردم در این سال سی / عجم زنده کردم بدین پارسی
ناگفته نماند که اعراب محترم هر کسی را که به زبان غیر عربی صحبت میکرد و قادر به عربی سخن گفتن نبود ملقب به لقب شدند . کلمه عجم “عجم “گردانیدند و بعدا بخصوص ایرانیان ملقب “یعنی کنگ و زبان ندان، الکن … ” معیار ناب فقط عربی بوده و ما هم باید به این لقب تحقیر آمیز مفتخر می شدیم.
در مقابل تحقیر و پایمالی گذشته ایرانیان، فردوسی با شاهنامه اش توانست ایرانیان را با قهرمانان گذشته، تاریخ و پیشینه پرافتخار و بزرگ و غرور آفرینشان آگاه سازد و هویت عظیم ایرانیان را نه تنها در دفاتر و دوایر رسمی، بلکه در مجامع، قهوهخانهها، نقالیها، معرکهها، روستاها و چادرها زنده کند و نگذاشت که مانند سوریه، مصر، عراق، مراکش و تونس ملیت اصلی خود را فراموش کنند و خود را عرب بنامند و به قول عوام الناس از بیخ عرب شوند. ایرانیان در همه برههها هویت ایرانی خود را مستحکم نموده و صدام حسین را که فیلش هوای قادسیه نموده بود و خود را سردار قادسیه مینامید در جنگ ایران و عراق سر جای خود نشاندند.
فردوسی با رنج سی ساله اش کمر همت بست برای نشان دادن تاریخ، فرهنگ، فرهنگ، قدمت و عظمت ایرانیان که تحقیر شده و به هیچ پنداشته میشدند و اگر تا به امروز زنده بود باز اشک خون می ریخت که چرا با افتخار جملات و اصطلاحات بیگانگان را به رخ میکشیم و کوشش بی دریغ برای رواج دادن آن داریم .
ای حکیم خوش به حالت که زود آرمیدی و تاراج دیگر ندیدی .
همانطور که قبلا نیز بیان شد زبان پارسی با درآمیختگی نسبتا زیاد با زبان عربی تبدیل به زبان رسمی و اداری ایران گشت و فارسی نوین نامیده شد اما گویشها به دلایل مختلف به خصوص به علت این که زبان گفت و گو بوده و سینه به سینه گشته و میراث پارسی میانه و حتی ممکن است فراتر از آن زبان ایزانیان باستانی را با خود حفظ کردهاند و به همین دلیل و و هر دلیل دیگر میتوانیم بگوییم که گویشها از جمله گویش لری از زبان سراسری یعنی فارسی نوین تاثیر پذیرفته ولی گویشی از زبان فارسی نوین نیستند بلکه گویشی از زبان قدیم ایرانیان میباشند گرچه دور از انتظار نیست که به دلیل رشد ارتباطات و گسترش روز افزون رسانههای عمومی دچار تغییر و تحول تدریجی گردند. بر اثر تغییر و تحولات، گویشها هم مانند زبانها میتوانند تغییر یابند و روز به روز مدرن شوند اما نه به وسیله ورود بیرویه و سیل آسای واژگان وارداتی و تجدد نمایی دروغین که به که این میراث گرانبها صدمه وارد آورد، بلکه معادل یابی واژههای جدید که تا حد امکان پاسخگوی تغییر و تحولات باشد . هیچ زبان و گویشی تا زمانی که عملکرد و متکلمین خود را دارد از بین نمیرود و به عمر خود ادامه می دهد . البته تغییر در زبانها گویشها خیلی آهسته صورت میگیرد که به ندرت در یک نسل قابل مشاهده است ولی تغییر و تحول در زبانها و گویشها آنچنان است که غالبا میفهمیم که نسلهای قبل و بعد از ما به صورت نسبتا متفاوتی صحبت میکنند .
گویشهایی نظیر گویش لری چون زبان مکتوب نبوده و به شکل محاورهای (شفاهی ، گفتاری) رایج بوده بنابراین برای سهولت کار و خلاصه گویی بخشی از حروف را حذف کرده که این خود از ویژگیهای محاوره یا گفتگوی شفاهی میباشد حتی در زبان مکتوب فارسی نوین هنگام صحبت کردن کلمات “می توانی” ، “می خواهی” ، “می شود” و … را به شکل “میخوای” ، “میتونی” ، “میشه” و … به کار میبرند تا چه برسد به گویش ها که همیشه به شکل شفاهی بوده نه مکتوب .
مکتوب بودن زبان خود وسیلهای است برای جلوگیری از پراکندگی و سر و ته زدن زیاد کلمات، امری که گویش ها از آن بی بهره اند همین غیر مکتوب بودن آن هاست.
ناگفته نماند همین جرح و تعدیل بعضی از واژه ها در گویش های لری باعث می شود که برخی گویش لری را فارسی دست و پا شکسته بدانند و از بررسی بنیادین آن غافل شوند و قضاوتشان بر اساس واژه هایی نظیر او، شو، خو و … باشد. در صورتی که گویش لری واژههای بیکرانی دارد که برای زبان فارسی ناشناخته و در ضمن قواعد و افعال خاص خود را دارند و در ضمن گویش لری بویراحمدی به علت هم جواری با قشقایی و خوزستان بعضی از واژه های خود را از آن ها گرفته است. دیگر گویشهای لری هم از همسایگان خود تاثیر پذیرفتهاند. همه گویشهای لری از منشا اولیه مشترک برخوردار بوده و گویش یک قوم واحد بودهاند.
در دنباله این گفتار سعی ما بر این است که واژه ها و اصطلاحاتی که در گویش لری وجود دارند و در فارسی نوین کاربرد کمی دارند و ریشه در زبان قدیم ایرانیان دارند و بیم آن میرود که به بوته فراموشی سپرده شوند را با مراجعه به متون ادبی و فرهنگ لغات و یا اشتراک آن ها با بعضی از گویش های دیگر ایرانیان به اطلاع خوانندگان گرامی برسانیم، واژه هایی که به سادگی از کنار آنان می گذریم ولی می بینیم که جایگاه رفیعی در شعر و ادبیات ایرانیان داشته و میراث ارزشمندی هستند ؛ تلاشی هر چند اندک ولی امید بخش و امیدواریم که مورد قبول واقع شود .
جهانگیر ایزدپناه
برگرفته از: loor.ir