ایلام، زیبای خفته

dsc_5955-2

فرشید سامانی

تا پیش از این که به ایلام سفر کنم، تصویر ذهنی ام از این استان برگرفته از فیلم “بمانی” اثر داریوش مهرجویی بود. فیلم، داستان یک دختر ایلامی است که به خاطر تعصب پدر از تحصیل در دانشگاه باز می ماند و پس از آن که اجبارا به عقد پیرمردی متمول درمی آید، آینده خویش را تباه می بیند و خودسوزی می کند.

حتی اگر کسی فیلم بمانی را ندیده باشد، نام ایلام برایش همزاد فقر و جنگ است و یادآور خودسوزی زنان و دختران که زاییده این دو است. اما اگر کسی هم “بمانی” و هم “ایلام” را دیده باشد، می داند که روایت مهرجویی همه واقعیت نیست.

هنگام سفر به ایلام، آن چه قبل از فقر یا اثرات جنگ یا خودسوزی زنان و دختران دیده می شود، طبیعت زیبای استان و آثار تاریخی شگفت انگیزی است که همه جا پراکنده اند و اگر کسی به خود زحمت دهد و یکی دو کتاب جغرافیایی را ورق بزند، می فهمد که این استان امکان زیادی برای توسعه صنعت، کشاورزی، دامداری و گردشگری دارد و درمی یابد که ایلام روی دریایی از نفت و گاز خوابیده است.

با این وجود، اگر مردمان این استان مختصری به خود بجنبند و مرکز نشینان نیز یاری کنند، می توانند خیلی زود عوارض جنگ را پشت سر گذارند و زندگی خویش را از این رو به آن رو کنند. اما تحقق این خواسته، بیش از هرچیز نیازمند مثبت اندیشی است.

در واقع، تصویر مکرر فقر اقتصادی و فرهنگی به بازتولید نوعی منفی نگری انجامیده است که مدیران را از چاره مشکلات ناامید، سرمایه گذاران را از سرمایه گذاری پشیمان و حتی گردشگران را از سفر به این استان منصرف می سازد.

انگار ایلام باید تابلویی از فقر و نابسامانی باقی بماند تا وعده رفع محرومیت از آن اسباب محبوبیت عده ای را فراهم آورد و برای برخی دیگر زمینه مطالعات جامع شناسانه یا تظاهرات روشنفکرانه باشد.

شگفت که انبوهی از ایلامیان نیز افق آینده را تیره و تار ترسیم می کنند و هر تلاشی برای دگرگونی اوضاع و احوال را عبث می پندارند. من ایلامیان بسیاری را دیده ام که وقت گفت و گو با دیگران، بیش تر از معایب دیار خود می گویند تا از محاسن آن؛ و چنان مخاطب را از دیدار سرزمین شان دلزده می کنند که اگر یک مأموریت شغلی نبود، هرگز فکر سفر به این استان را به ذهنم خطور نمی دادم. پس با اکراه تمام رفتم، اما وقتی بازآمدم، شوق دیدار دوباره ایلام رهایم نمی کرد.

dsc_5827-2عکس از ستین لر

پیمایش به بالا