به همت محمد سیفزاده کارگردان توانای سینما و پژوهشگر لرستان شناس، فیلمی از زندگی زنده یاد رضا سقایی هنرمند فقید لرستانی به نمایش گذاشته شد که برای لحظاتی ما را به گذشته های پشت سر نهاده و خاطرات نزدیک که پنج دهه تحول و فراز و نشیب های موسیقی مقامی و سنتی قوم لر برگرداند. سیف زاده درمورد فیلم مستندش «رضا دوباره می خواند» سخن می گوید:
- چگونه به فرهنگ هنر این سرزمین علاقه مند شدید؟
علاقه من به ادبیات عامیانه و چهرههای تاریخی این سرزمین به سالهای کودکی و نوجوانی باز میگردد. بسیاری از افسانهها و متلها، آداب و رسوم، تصنیفها و آوازها و مردان و زنان تاریخ ساز سرزمین مادری را یا میدیدم یا از نسلهای قبلی، سرنوشت و زندگیشان را می شنیدم این شد که از سالهای آغازین دوران دبیرستان به تشویق مرحوم مادرم که آموزگار مدارس بود به فکر جمعآوری بخشهایی از مردمشناسی و تاریخ زادگاهم افتادم.
دوران دبیرستان هم نزد آموزگارانی تحصیل کردم که خود هر کدام شخصیتهای برجسته و اهل علم و قلم بودند. جناب دکتر حمید عیدی مؤلف و پژوهشگر توانا، استاد ایرج کاظمی، استاد رحیم سپهوند، دکتر حسین مهرداد، استاد سیدیداله ستوده و چند شخصیت روحانی و علمی درجه یک خرم آباد در دبیرستان ملک شعرای بهار خرم آباد راهنمای من بودند.
ورود من به دانشگاه تهران در رشته سینما موجب آشنایی من با دکتر جابر عناصری در رشته مردمشناسی، دکتر جمال میرصادقی در کلاسهای داستاننویسی، دکتر هوشنگ طاهری در زمینه تحلیل فیلم، دکتر هوشنگ کاووسی در کلاسهای تاریخ سینما، استاد بزرگمهر رفیعا در رشته کارگردانی و در کلاسهای دکتر ابتهاج ادبیات فارسی را آموختم. البته در رادیو از دهه شصت با گروه نمایشی زیر نظر هنرمند اهل قلم عزتاله چنگایی همکاری داشتم، مجموع اینها سبب شد که محمل سینما و فیلم را بهترین شیوه برای بیان علایق فرهنگی و هنری خود بیابم.
در همان سالهای ورودم به رشته سینما و سازمان میراث فرهنگی و گردشگری دو پژوهش درباره موسیقی و افسانههای محلی لرستان به تشویق سید فرید قاسمی پژوهشگر و مؤلف کشور انجام دادم که هر دو کتاب چاپ شدند و جزء آثار مرجع گشتند. ورود من بطور جدی ساخت سریال سور و سوگ برای شبکه اول سال 1368 بود، این سریال نخستین سریال درباره آداب و رسوم و مردمشناسی سرزمین لرستان بود که سبب شد با فرهیخته و اندیشمند کشورمان استاد حمید ایزدپناه که حق بزرگی بر گردن مردم لرستان داردآشنا شوم، امید است روزی حق ایشان به نحو شایستهای ادا شود. فیلم سینمایی آخرین تک سوار ایل برای سینما و تمرکز بر مقوله نشان دادن اندیشمندان ربانی، مفاخر علمی، فرزانگان و آداب و رسوم و تاریخ این دیار، سبب شد مجموعههای دیار به یاد ماندنی، مفاخر سرزمین ما و علما در روشنای تاریخ و بیست فیلم کوتاه و بلند را بسازم که برخی از آنها تا کنون به نمایش درآمدند و بسیاری از آنها بنا به دلایلی امروز به سراغ تدوین شان رفته ام از جمله فیلم مستند و بلند «رضا دوباره می خواند» که از دهه شصت شروع به ضبط تصاویر آن نمودم و تا همین اواخر ادامه داشت.
- انگیزه شما از ساخت این فیلم چه بود؟
ایشان از مفاخر هنری کشور هستند و در تقویم مناسبتهای لرستان نام او هم ردیف با شخصیتهای برجسته لرستانیتبار قرار گرفته است. به این فکر افتادم که کلیه سخنها را از زبان خود این هنرمند دلسوخته و دوستان و همراهان او نشان دهم. استاد رضا سقایی خود راوی این مستند است و آهنگسازان، شعرا، گویندگان، پیش کسوتان ورزش و هنر و یاران دوران نوجوانی و تیپهای مختلفی او را در بیان زندگی و آثار کامل او به گویش محلی و زبان فارسی همراهی می کنند.
- چرا بیشتر تصاویر او مربوط به چهار دهه اخیر است؟
به دو دلیل، نخست آنکه حضور ایشان بیشتر در عرصه شنیداری رادیو و سالنها و ضبط صفحات و نوارهای صوتی قبل از پیروزی انقلاب بوده است و دلیل دیگر آنکه در بخش تصویری تنها یک اجرا در برنامه شبانه زنده تلویزیون سراسری داشته که متاسفانه فیلمی از او ضبط نشده است، دیگر اجرای او ترانه تفنگ برای تلویزیون خوزستان بوده که به هنگام حمله بعثیها این آرشیو فیلم به کلی از بین رفته است.
- هدف شما از ساخت و نمایش عمومی این فیلم بلند چیست؟
علاوه بر دلایل و علایق معنوی شخصیت برجسته استاد سقایی که جزء بیست خواننده برتر قرن گذشته توسط شورای موسیقی قرار گرفته است، او به عقیده من در کنار مفرغها، قلعه فلکالافلاک و آثار باستانی، آثار موسیقایی و هنریاش لرستان را در سطح جهان با حفظ اصالتها و باورهای این سرزمین به خوبی معرفی کرده است. متاسفانه ما داشتههای خود را به درستی درک نکردیم و به قول حافظ آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد. استاد سقایی از ایران و لرستان خارج نشد ولی هنر اصیل سرزمین ما را به همه جهان رساند، بنده زر و زور نگشت، خود را آویزان هنر نکرد که منافعی بدست آورد.
- شیوه کار شما به چه صورت بود؟
آنچه به دو شیوه مستند محض و مستند بازسازی شده در فیلم مذکور برای نخستین بار به اکران عمومی درآمد محصول سالهای 1366 تا 1389 است. 95% این محصول به کارگردانی اینجانب و همت یاران به جلوی دوربین رفت 5% هم بنابر قوانین رایج سینما جهت تنویر افکار هنگام گفتگو با هنرمندان و پیش کسوتان ورزش به عرف هنر مستندسازی در دنیای معاصر، ثانیه هایی از ورزشگاه قدیمی شهر، دریاچه کیو، بی سیم رادیویی قلعه فلک الافلاک به صورت سیاه و سفید استفاده گشت که شیوه ای رایج و بدیهی در فیلم سازی است. چون منابع و مآخذ در شکوفایی هنر سینما تأثیر به سزایی دارد.
- § تاثیر معنوی آثار ایشان به چه صورت است؟
آثار او در حیطه ادبیات و ترانه های فولکلوریک به زیبایی اجراء شده است و آثار حماسی اش مثل دایه دایه، تفنگ، دالکه در حساس ترین مقطع تاریخ انقلاب و دفاع مقدس در گستره ی پهن دشت این کهن سرزمین ماندگار گشت.پس از مرگش هم فراموش نشد و صدای او روزی نیست که در کوچه، معبر، خیابان و رسانه ها شنیده نشود. نام خیابان ها، شکل تندیس، نقش برجسته چوبی فلزی، سنگی به نوعی الهام از هنر و چهره اوست.
- برای تهیه این فیلم چه زحماتی کشیدید؟
از اوایل دهه 60 تا پایان درگذشت استاد، نود درصد فیلم متعلق به خود من است و ده درصد تصاویر قدیمی شهر و روستا مربوط به فیلم های دهه 40 می باشد.
- چه فرازهایی را نشان می دهید؟
مقاطع دوران کودکی و کار در خیاط خانه ها، ورود به بی سیم رادیویی ارتش، انتخاب ترانه سال در رادیو، ورود به کلاس استاد مهرتاش و آشنایی با آهنگسازانی همچون مرحوم استاد سیدمجتبی میرزاده موسیقیدان مشهور کشور و نقش او در انقلاب و حماسه دفاع مقدس در کنار دیگر هنرمندان و سرانجام سکوت و تنهایی و رنج ها و مشقات و بی مهری ها که درد همه هنرمندان این سرزمین از دوران فردوسی تا به امروز است، فرازهایی از این فیلم بلند می باشد که در این مقطع تاریخی می توان آن را به نمایش نهاد.
- برای نخستین بار در تاریخ سینما مردم به تماشای فیلمی مستند می نشینند علت چیست؟
علت لطف خداوند به این فرد است که چهره ای مردمی و ماندگار در تاریخ هنر ایران داشته است که کم کم او را به یک اسطوره تبدیل کرده است.
- آیا این فیلم کلیه آثار و زندگی اوست؟
در این بخش مهم ترین آثار او بررسی می شوند، در بخش دیگری که هنوز پخش نشده به مابقی تصاویر و زندگی او و تحلیل ها و خاطرات مردم از آثار او خواهیم پرداخت. امیدوارم علاوه بر اکران عمومی روزی در رسانه های ملی هم پخش شود.
- چه سخنی برای خاتمه کار دارید؟
مو به مو دارم سخنها، نکته ها از انجمنها، ولی در یک کلام راه فرهنگ و هنر بر روی کسی بسته نیست، هر شخص با استعدادی می تواند وارد این عرصه شود فقط باید همدیگر را تحمل کنیم و نقدپذیر باشیم و به تخریب همدیگر نپردازیم.
منبع:آفتاب لرستان مورخه 17/5/94
تصاویری از کارهای سیدمحمد سیفزاده