روستای فانی آباد در 15 کیلومتری شهر چلگرد که مرکز شهرستان کوهرنگ است و در طول جغرافیایی 22 درجه و 29 دقیقه و عرض جغرافیایی 50 درجه و 9 دقیقه، در ارتفاع 1900 متری از سطح آبهای آزاد واقع شده است. قدمت روستا به حدود 85 سال پیش بر می گردد و جمعیت ثابت آن در سرشماری عمومی سال 1390، 200 نفر بوده است. روستا در حال حاضر، دارای امکاناتی از قبیل خانه بهداشت، مدرسه، شورای حل اختلاف، مسجد و حسینیه می باشد. شغل اصلی ساکنین روستا کشاورزی است و 88,2 درصد از کل شاغلین روستا به فعالیت های زراعی مشغول می باشند.
تغییرات سبک زندگی در این تحقیق، در چهار عرصه پوشاک، خوراک، اوقات فراغت و مسکن مورد بررسی قرار گرفته اند. در ادامه تغییرات رخ داده در هر کدام از این عرصه های چهارگانه را مطرح می کنیم.
پوشاک یکی از مهم ترین ابعاد سبک زندگی است و می توان گفت که نمود عینی تمامی تغییرات اجتماعی و فرهنگی در پوشاک قابل مشاهده است. یافته های تحقیق نشان می دهند که تغییراتی اساسی در عرصه پوشاک در میان جامعه مورد بررسی رخ داده است که طی آنها شیوه ها و الگوهای پوشاک نسل دوم و بویژه نسل سوم را از نسل اول متمایز نموده است. این تغییرات خود متاثر از عواملی چون گسترش راه های ارتباطی و مراوده با شهرهای همجوار، تغییر شیوه معیشت، گسترش آموزش و افزایش سطح سواد و گسترش و استفاده فزاینده از رسانه های جمعی می باشند.
در اثر تغییرات رخ داده، به تدریج لباس های سنتی و قدیمی کنار گذاشته شده و لباس های شهری و مدرن جایگزین آنها شده اند. نسل اول، اعم از زن و مرد، همچنان از لباس های سنتی استفاده می کنند. در میان نسل دوم، پوشاک مردان تغییرات بسیاری را شاهد بوده و بویژه در مراسم های جمعی به جای لباس سنتی از پیراهن و کت و شلوار استفاده می کنند. اما تغییرات نسل سوم شدیدتر و بنیادی تر بوده اند؛ به نحوی که شاهد استفاده از مدل های جدید مانند انواع لباس های جین و اسپرت و نیز استفاده از کراوات در جشن ها هستیم. نورمحمد فرهادی، پیرمرد 70 ساله ساکن روستا در این خصوص می گوید:
اگر بخواهیم در مورد پوشاک صحبت کنیم، پوشاک محلی مردان در سال های اخیر کلا جای خود را به لباس های مد روز و بازاری داده و ارزش خود را از دست داده است و علت آن عدم کارایی لباس های محلی برای زندگی امروزی است. لباس های شهری ارزانتر از لباس های محلی هستند و به راحتی در دسترس قرار دارند.
اما باید اذغان داشت که این تغییرات به معنای کنار گذاشتن کامل لباس های سنتی نیست، بویژه در میان زنان استفاده از عناصری از لباس های سنتی هنوز رواج دارد و حتی زنان نسل سوم نیز گاهی شیفته زیبایی پوشاک بومی و سنتی شده و بعضا در جشن ها و مراسم های جمعی(بویژه در جشن عروسی) از آنها استفاده می کنند.
در عرصه خوراک، می توان مواردی چون خرید، مصرف و طبخ غذا را مورد بررسی قرار داد و تغییرات رخ داده در آنها را مشاهده نمود.
در میان نسل اول، عمل خرید به صورت گسترده جایگاهی نداشته است، زیرا عمده مواد مورد نیاز را خود تولید می نمودند. به عنوان مثال، نان را در خانه می پخته اند و بیشتر از غذاهای سنتی استفاده می کرده اند که مواد اولیه آنها یا گوشت بوده است(که آن نیز خریداری نمی شده بلکه حیوان توسط خود آنها ذبح می گردیده است) و یا انواع سبزی ها و گیاهانی که توسط خود آنها کشت شده و یا از دل طبیعت جمع آوری می گردیده است. سایر اقلام مورد نیاز را نیز از بازارهای محلی می خریده اند. در میان نسل اول، وعده های غذایی اکثرا پنج گانه بوده است، یعنی علاوه بر سه وعده اصلی، دو وعدهی دیگر(یکی بین صبحانه و نهار و دیگری بین نهار و شام) صرف می کرده اند. غذا را بیشتر با دست می خورده اند و استفاده از قاشق جز در مواردی مانند برداشتن خورش یا ماست رایج نبوده است.
در میان نسل دوم، همچنان گوشت و انواع سبزی ها و گیاهان مواد اصلی غذایی را تشکیل می دهند. اما تنوع در پخت آنها بیشتر شده و خورش های متعددتری در میان آنها پخته می شود. تولید لبنیات همچنان به صورت خانگی انجام می گیرد اما نان دیگر در منزل پخته نمی شود، بلکه از نانوایی خریداری می گردد. خرید عمدتا عملی مردانه است و علاوه بر بازار محلی برای تامین مایحتاج خود به شهر نیز می روند. در میان نسل سوم، مصرف غذای آماده به تدریج رواج یافته و تمایل به آن زیاد شده است و استفاده از غذاهای محلی مانند انواع آش ها و غذاهای گیاهی به عنوان غذای اصلی کمتر به چشم می خورد و از آنها بیشتر به عنوان دسر استفاده می شود. همچنین استفاده از قاشق و چنگال و انواع ظروف چینی و ملامین و … نیز رواج یافته است. در مجموع، می توان گفت که با حرکت از نسل اول به نسل سوم، رژیم غذایی متحول شده، مواد غذایی تنوع یافته و مصرف مواد پروتئینی افزایش یافته است. عضو شورای فانی آباد در این خصوص می گوید:
همسرم غذاهای سنتی کمتر درست می کند و فرزندانم علاقه ای به خوردن غذاهای محلی ندارند. از زمانی که به فانی آباد برق کشیده شد، فامیل اقدام به خرید یخچال کردند و گوشت و برخی سبزیجات را به صورت منجمد مصرف می کنند.
شاید بتوان گفت که اصلی ترین عامل در ایجاد این تغییرات، دگرگونی های اقتصادی و معیشتی بوده است. به عنوان مثال، در گذشته(نسل اول) گوشت مصرفی به صورت خانگی تولید می شد، اما امروز(نسل سوم) احداث واحدهای مرغداری و گاوداری و احداث مجتمع های صنعتی گوشت در مجاورت روستا، موجب شده است که نسل سوم گوشت مورد نیاز خود را از فروشگاه ها تهیه کنند. دومین عامل تحولات رخ داده را می توان افزایش نسبی رفاه و استانداردهای زندگی دانست. برق کشی و آبرسانی به روستاها موجب رواج استفاده از انواع وسایل گازسوز برای پخت و پز و شکل گیری آشپزخانه به سبک جدید شده است که خود به تغییراتی در شیوه طبخ و مصرف غذا منجر گردیده است. و بالاخره عامل سوم، افزایش تحرک اجتماعی و جغرافیایی(در اثر گسترش سواد و راه های ارتباطی) و افزایش رسانه های جمعی است که موجب بالا رفتن سطح آگاهی های عمومی و بهداشتی و نیز آشنایی با آداب و رسوم سایر نواحی شده است. به تعبیر گیدنز، گسترش رسانه های جمعی موجب غلبه بر محدودیت های زمانی و مکانی، از جاکندگی روابط اجتماعی و سبک های زندگی و بازجاگیری آنها در پهنه های نامحدود زمانی- مکانی شده و با همردیف قرار دادن امور محلی و جهانی موجب بازاندیشی در امور محلی و تغییر آنها در پرتو اطلاعات و آگاهی های جدید و در نتیجه پیدایش سبک های جدید زندگی گردیده است.
اوقات فراغت نیز از تغییر مصون نبوده است. در مورد نسل اول می توان گفت که میان کار و فراغت تمایز روشنی دیده نمی شود. مردان در اوقاتی که از امور کشاورزی یا دامپروری فارغ بودند به شکار(بز کوهی و کبک)، ماهیگیری و حجاری می پرداختند. این فعالیت ها به جز جنبه فراغتی کارکردهای دیگری هم داشته اند که مهم ترین آنها تامین بخشی از مایحتاج خانوار(از جمله گوشت) بوده است. امروزه نیز مردان نسل سوم اوقات فراغت خود را با گردهم آیی ها و گپ زدن های روزانه با خویشان و همسایگان، گوش دادن به رادیو و شرکت در مراسم های مذهبی پر می کنند. زنان نسل اول نیز عمدتا با پختن غذا و نذورات جهت مراسم مذهبی و گپ زدن های روزانه با همسایگان اوقات فراغت خود را می گذرانند. در واقع می توان گفت که در اوقات فراغت نسل اول، نوعی تفکیک و تقسیم کار جنسیتی به چشم می خورد.
نسل دوم مردان، عمده اوقات فراغت خود را به شرکت در مراسم های مذهبی، گوش دادن به رادیو و تماشای اخبار و برنامه های ورزشی از تلویزیون و نیز آوازخوانی اختصاص می دهند. بخشی از فعالیت های اوقات فراغت زنان نسل دوم همان فعالیت هایی است که زنان نسل اول انجام می دهند، یعنی تدارک کارهای مربوط به پختن غذا و نذورات جهت مراسم مذهبی و گپ زدن های روزانه. اما بخشی دیگر از فعالیت های آنها به تولید صنایع دستی اختصاص دارد. در اینجا، تمایز میان کار و اوقات فراغت تا حدودی رنگ می بازد؛ چرا که این صنایع دستی هرچند در زمان فراغت از سایر امور صورت می گیرند، اما یا با هدف فروش و یا با هدف تامین نیازهای خانوار انجام می پذیرند.
اما الگوی گذران اوقات فراغت نسل سوم به میزان زیادی با نسل اول و دوم متفاوت است. اصلی ترین مشخصهی اوقات فراغت نسل سوم استفادهی گسترده از تکنولوژی های جدید و رسانه ای است؛ به نحوی که تماشای تلویزیون، استفاده از کامپیوتر و گوش دادن به موسیقی بخش عمده ای از اوقات فراغت نسل سوم را پر می کند و این امر در خصوص هر دو جنس مصداق دارد. فعالیت های ورزشی(از جمله رفتن به پیست اسکی) از دیگر فعالیت های فراغتی مردان نسل سوم است که البته در میان نسل دوم نیز مشاهده می شوند. در مقابل، زنان نسل سوم بخشی از اوقات فراغت خود را به معاشرت با دوستان اختصاص می دهند. در میان نسل سوم، بر خلاف دو نسل دیگر، تمایز میان کار و فراغت پررنگ است اما در اینجا تمایز دیگری کمرنگ شده است و آن هم تمایز میان فراغت و آموزش می باشد. به عبارتی، در نسل سوم بسیاری از فعالیت های فراغتی(مثل استفاده از کامپیوتر) جنبه آموزشی نیز دارند. خانم فرهادیان، زنی 37 ساله و دارای دو فرزند، در این زمینه می گوید:
الان ادامه تحصیل برای بچه ها واجب است. علاوه بر درس خواندن باید به زبان انگلیسی نیز مسلط شده و در علم کامپیوتر نیز مهارت داشته باشند. من دخترم را به کلاس کامپیوتر در چلگرد می فرستم و در خانه نیز کامپیوتر هست که با آن کار می کند.
همچنین ماهیت و هدف فعالیت های اوقات فراغت نیز تغییر یافته است؛ در میان نسل اول، فعالیت های اوقات فراغت در زمان کودکی و نوجوانی با هدف تحرک بدنی و تقویت قوای جسمانی و شجاعت صورت می گرفته است اما در میان نسل سوم جنبه های آموزشی و تفریحی بیشتر مد نظر قرار دارند.
تغییرات مسکن نیز چشمگیر هستند. در مسکن نسل اول، هر خانه از پنج بخش تشکیل شده است؛ شامل: تُو(اتاق های نشیمن و پذیرایی)، کاه دان(محل ذخیره و نگهداری علوفه دام)، طویله(محل نگهداری دام)، آغل(محلی روباز که دور تا دور آن سنگ چین شده و جهت نگهداری گوسفندان از آن استفاده می شود) و حیاط(بخش مرکزی خانه). در گوشه ای از حیاط چاله ای را جهت پخت نان حفر کرده و در گوشه ای دیگر محلی را به استحمام اختصاص می دهند. هر خانه دارای ایوانی است که در قسمتی از آن چاله ای را جهت روشن کردن آتش و طبخ غذا حفر می کنند. در گوشه ای دیگر از ایوان، انبار کوچکی از جنس خشت و گل وجود دارد که آن را «تاپو» می نامند و مخصوص نگهداری آرد و گندم است. فضای هر «تُو» دارای یک یا دو پنجره و دو طاقچه کوچک است و درون هر اتاق کمدی به صورت طولی قرار دارد که رختخواب های خود را روی آن قرار می دهند. همچنین جهت نگهداری لباس، چندین میخ به دیوار کوبیده و لباس ها را از آنها آویزان کرده و با پارچه ای آن را می پوشانند.
«تُو» با وسایل تزئینی بافته شده توسط زنان به نام شیردنگ تزئین شده و انواع عکس های مختلف بر دیوار آن آویزان می شود. خانه های نسل دوم، تفاوت زیادی با نسل اول ندارند؛ به جز اینکه ایوان از آنها حذف شده و مصالح به کار رفته در آنها نیز نیمه سنتی- نیمه مدرن است؛ مثلا در نسل اول خانه ها بیشتر از سنگ برای چیدن دیوارها استفاده می شود، اما در نسل دوم بلوک های سیمانی کابرد بیشتری یافته اند.
اما خانه های نسل سوم، به کل متفاوت از خانه های دو نسل دیگرند. ساختار این خانه ها به سبک جدید بوده و همانند خانه های شهری شامل یک یا دو اتاق و یک سالن پذیرایی و نشیمن، آشپرخانه و بعضا حمام و دستشویی می باشند. در حیاط خانه معمولا گل و گیاه کاشته شده و نمای داخلی خانه گچ بری می شود. خانم پری جان روزبهی، 48 ساله و ساکن روستا در رابطه با تغییرات مسکن می گوید:
ساخت مسکن و درست کردن آن به طور کلی با گذشته تفاوت دارد. امروزه افراد ترجیح می دهند برای تهیه مسکن از ابزار شهری و مد روز استفاده کنند. در گذشته مردم می توانستند برای ساخت مسکن از امکانات موجود در طبیعت استفاده کنند، اما امرزو چنین نیست.
در کل، می توان گفت که اصلی ترین تغییر در مسکن نسل سوم نسبت به نسل های پیشین جدا شدن کارکردهاست؛ به این معنی که در مسکن نسل اول- و تا حدودی نسل دوم- تمایز دقیقی میان مسکن و سایر بخش های زندگی وجود نداشت. به عبارتی، مسکن کلیت یکپارچه ای بود که همزمان پناهگاه، استراحتگاه و کارگاه تولیدی(نگهداری از احشام و محصولات کشاورزی) را تداعی می کرد. این یکپارچگی هم معلول یکپارچگی، کلیت و انسجام سبک زندگی روستایی و هم نمادی از آن بود. اما در نسل سوم، تفکیک مشخصی میان این حوزه های مختلف شکل گرفته و مسکن صرفا به منزله پناهگاه و استراحتگاه نگریسته می شود. اما در نسل سوم، کارکرد جدیدی نیز برای مسکن متصور گردیده است و آن نیز عبارت است از تعیین و حفظ حریم خصوصی. این کارکرد خود نتیجه تغییرات ارزشی و فرهنگی بوجود آمده در سال های اخیر است. در مسکن نسل اول، بخشی به نام ایوان وجود داشت که فضایی روباز و برای همگان رویت پذیر بود. اما در سال های پس از انقلاب و تاکید بر ارزش هایی چون حجاب و محفوظ ماندن از نگاه نامحرم، ایوان و فضای باز از خانه ها حذف شده و خانه به مثابه مکانی نگریسته می شود که حریم خصوصی را حفظ نموده و ساکنانش را برای دیگران رویت ناپذیر می سازد.
بخشی از مقاله تحقیقی و بلند سایت انسان شناسی و فرهنگ: http://anthropology.ir/node/24234