طبق گفتۀ روانپزشک و پدر شش فرزندDavid Eberhard دکتردیوید آبرهارد پدر و مادرهای امروزی بیشتر با فرزندان خود رفیق هستند تا یک نیروی مقتدر تربیتی. او در تازه ترین کتاب خود پدر و مادرهای دارای کودک و نوجوان را دعوت به ایفای نقشی مقتدرتر به عنوان والدین می نماید تا هر نقشی دیگر.
والدین بجای اینکه از برخورد کردن فرزندانشان با موانع و سختی ها در زندگی وحشت کنند و بجای آن امکان تجربه به آنها بدهند، آنها را در اکثر موارد بشدت محافظت ما کنند. در این میان هستند والدینی که در چنین رفتاری سرسختانه مایلند مسیر فرزندان خود را چنان صاف نمایند که آنها بدون هیچگونه تجربه ای از سختی های زندگی به پیش بروند.
اصطلاح “والدین جاده صاف کن” Curlingföräldrar در سال 2004 برای اولین با بوسیلۀ روانشناس دانمارکی Bert Hougard ابداع شده و مورد استفاده گرفت. این کلمه باعث نوشته شدن کیلومترها ستون نوشته شده در روزنامه ها شده و حتی تبدیل به یک کلمۀ توهین آمیز گردید.
با این وجود، طبق گفتۀ روانپزشک دکتردیوید آبرهارد بدون هیچ دغدغه ای ما والدین جاده صاف کن فرزندانمان هستیم.
– من می بینم که این موضوع همچنان ادامه دارد و رو به افزایش است. یکی از دلایل این موضوع، برعکس آنچه همه میگویند، داشتن وقت اضافی است. در این صورت طبیعی است که به فرزندان دقت بیشتری شده و وقت بیشتری صرف آنها گردد. این امری کاملا و بنیانن طبیعی و انسانی است. دلیل دیگر می تواند آن باشد که، هر چه خود والدین محیط رشد امن تری داشته اند، خواهان بوجود آوردن یک محیط بسیار امن تر برای فرزندان خود هستن.
کتاب جدید دکتردیوید آبرهارد (چگونه فرزندان قدرتمند شدند) هفتۀ گذشته به بازار عرضه شد و بلافاصله تبدیل به یک خبر بینالمللی شد. یک واکنش بینالمللی به حضور این کتاب در بازار جهانی سرتیتر روزنامۀ انگلیسی The Telegraph بود که نوشت “تربیت سوئدیها یک نسل از فرزندان بیتربیت به جامعه تحویل داده است”. این کتاب در چین، مالزی، اکوادور و برزیل نیز از توجه بسیار برخوردار شد.
به نظر دکتردیوید آبرهارد سوئد یک کشور پیشگام در تربیت کودکان است. و کتاب او به عنوان نمونههایی که باید از این نوع تربیت اجتناب کرد مورد استفاده مفسرین قرار میگیرد. بنا به گفتۀ دکتردیوید آبرهارد والدین سوئدی با حفاظت دائمی از فرزندان خود با آنها “دوستی خاله خرسه” را میکنند. به نظر او: تفاوت بین جاه طلبیهای بلند پروازانه و تقاضا برای یک زندگی بی خیال و واقعیتهای زندگی بسیار زیاد است. او تاکید میکند که: نوجوانان توقعات بسیار غیر واقعی از زندگی خود دارند.
تداخل عدم داشتن “درخواست” برای انجام کار و مرتب بودن از طرف مدرسه و والدین نتایج مخرب غیرقابل جبرانی برای نوجوانان به بار خواهد آورد. این موضوع باعث شده که بسیاری از این نوجوانان حالشان بد است و مرتب در پی تقاضای وقت ملاقات با بخش روانپزشکی بیمارستانها هستند.
– بخصوص پسرها که در مدارس متوسطه از لحاظ سطح بلوغ دو سال عقبتر هستند، برای مقابله با مشکلات روحی و روانی اصلا آمادگی ندارند. این موضوع را آمار و ارقام رسمی نیز تائید میکند. در تحقیقات مربوط به “احساس خوشبختی کردن و احساس بدبختی کردن” یازده سالهها در سوئد احساس میکنند بسیار خوشبختند، در سیزده سالگی این احساس بشدت کاهش یافته و در پانزده سالگی آنها طبق آمار کمتر احساس خوشبختی را در مقایسه با سایر نوجوانان در سطح جهان میکنند.
دکتر دیوید آبرهارد در کتابش بخوبی عیان میکند که والدین در حقیقت چقدر کم میتوانند بر روی شخصیت فرزندان خود تاثیر بگذارند. در مقابل، طبق تائید تحقیقات، تاکید او بر تاثیر محیط اطراف بر نوجوانان است. از این میان دوستان و رفقای آنها تاثیرات بسزایی بر آنها دارند.
– دکتردیوید آبرهارد میگوید: محیط رشد کودک نقش چندانی در شکلگیری و تعیین کشش شخصیت او ندارند. او تاکید میکند: تاثیر گروهی که نوجوانان با آنها در ارتباط است بسیار بیشتر از والدین است.
تئوری “وابستگی” Anknytnings teori در دهۀ 190 میلادی سر و صدای بسیاری کرد. محتوای اصلی این تئوری این است که: بچهها بطور طبیعی برنامهریزی شدهاند که با والدین خود ارتباط برقرار کنند و این پروسه ارتباطی نقشی تعیین کننده در زندگی و ارتباطات آیندۀ کودک دارد.
دکتردیوید آبرهارد میگوید: این تئوری در واقع مثل یک انجیل مُدرن است. اگر ما رفتار درست نداشته باشیم، تاثیر مستقیم بر روحیه و سلامت آنها خواهیم گذاشت. به آنها اعتماد به نفس میدهد. اما بچهها این قدرها که در این مورد آمده ضعیف و ناتوان نیستند. بسیاری از آنها از سلامت نفس و زندگی خوب برخوردارند.
دکتردیوید آبرهارد تاکید دارد که در این زمینه تنها به نظرات او توجه نکنید و تحقیقات دیگران را نیز مورد مطالعه و دقت قرار دهید. او میگوید: من به دنبال مطرح کردن یک نوع تربیت خوب و با آبرو هستم، مثل اینکه والدین بتوانند کُدهای اجتماعی را بهتر به فرزندان خود بیاموزند. در این صورت نوجوانان قادر خواهند بود بهتر از پس مشکلات زندگی خود در آینده بر آیند. او میگوید: فرزندان ما نباید هر طور که خواستند رفتار کنند. در حلقۀ نزدیکان من، فرزندان آنها در کنار میز غذا مینشینند و حرف دیگران را قطع کرده و جواب بیدرنگ نیز به سئوالات خود طلب میکنند.
حتی دکتردیوید آبرهارد نیز از تحت تاثیر حرکت خود در زمان قرار میگیرد. زمانی که او فرزند خود را توبیخ میکند، پس از آن دچار عذاب وجدان شده در پی دلداری از آنها بر میآید. والدین بایستی بتوانند فرزندان خود را توبیخ کنند. داشتن درخواست از فرزندان به منزلۀ این نیست که شما والدین خوب نیستید.
دکتردیوید آبرهارد هنوز پایانی برای (والدین جادهصافکُن) متصور نیست. اما حدس میزند که در آینده شاید تغییری بوجود آید. او میگوید: بسیاری از کودکان امروزی در آیندۀ نزدیک خواهند توانست این موضوع را برای خود حل و فصل کنند. اما خود آنها تبدیل به والدینی سختگیرتر از والدینشان خواهند شد.
دکتردیوید آبرهارد والدین را دعوت به اندیشیدن به موارد زیر میکند:
- تلاش خودت را بکُن، در اغلب موارد همین تلاش کافی است.
- از اشتباه کردن هراس نکنید.
- به این بیندیشید که شما والدین هستید نه دوستان فزندانتان.
- به فرزندان خود انتظارات بیاندازه و غیر واقعی ندهید.
- فرزندان خود را در مقابل همه چیز محافظت نکنید.
- تحمل توبیخ کردن فرزند خود را داشته باشید.
- به این بیندیشید که فرزند شما بیشتر از آنچه شما تصورش را میکنید قادر است تحمل کند.
- برای شریک زندگی خود وقت بگذارید، برای نمونه بعضی وقتها بدون بچهها و دو نفره با یکدیگر شام بخورید.
- جرأت راه درست نشان دادن را داشته باشید.
- تربیت کنید، به فرزندانتان بیاموزید سلام کنند، در چشمان شما نگاه کنند و از غذای خورده شده تشکر کنند.
گزارش: Cajsa Högberg روزنامه Dagens Nyheter دوشنبه 11 نوامبر 2013
برگردان: کامران پیامانی