در این مطلب که در واقع برداشتی آزاد از مقاله ای اجتماعی-فرهنگی نوشته ی Oliver Gee که خودش یک خارجی مقیم سوئد است می باشد،می خواهیم در مورد اینکه چرا سوئدی ها حتی برای آغاز یک گپ خودمانی و یا یک صحبت کوتاه Small Talk با دیگران علاقه ای نشان نمی دهند بیشتر صحبت کنیم.
اغلب گفته می شود که سوئدی ها مردمان سردی هستند.درست همانند آب و هوای سوئد.حالا جدا از اینکه این موضوع درست یا نادرست باشد،یکی از نخستین چیزهایی که من در سوئد دیدم این بود که مردم اساسا اهل گپ و گفتگوهای کوتاه نیستند.نه حتی یک گپ و گفتگوی خیلی خیلی کوتاه.هیچ مکالمه ای صورت نمی گیرد.فقط سکوت…منظورم از گپ و گفت کوتاه، شاید یک “سلام” ساده به یک پیرمردی که در صف اتوبوس در کنار شما ایستاده است باشد یا حتی شاید گفتن یک Nice weekend خشک و خالی باشد.
یک فرد سوئدی در این باره به من می گوید: “به نظرم این رفتار سوئدی ها خیلی عجیب است.بسیاری از همسایگان سوئدی من زمانی که از مقابل من می گذرند به من سلام می کنند اما من احساس می کنم که آنها تنها بخاطر همسایگی مجبور می شوند که به من سلام کنند و در باطن میلی برای سلام کردن ندارند اما بطور نمونه در “انگلستان” داستان متفاوت است. در آنجا مردم واقعا میل دارند که به هم سلام کنند و آغازگر یک گپ کوتاه باشند.”
اما یک زن جوان سوئدی از شهر استکهلم با این دیدگاه مخالف است.او می گوید: “چرا من باید به فرد غریبه ای که او را نمی شناسم سلام کنم؟! این کار خیلی مصنوعی و بی فایده است اما مثلا اگر از گفتن سلام به مسئول کنترل بلیت قطار چیزی عاید من بشود،من بلافاصله با وی صحبت را آغاز خواهم کرد.”
“الیور” معتقد است که در استرالیا،مردم با بیگانه ها همانند همسایگانشان رفتار می کنند.او که به کشورهای زیادی سفر کرده است می گوید: “من در لندن با راننده های اتوبوس،گپ و گفتگوی بسیار مفصل تری از آنچه با همسایگانم در استکهلم داشتم را تجربه کردم! و البته نه بخاطر اینکه تلاشی برای برقرای ارتباط با همسایگانم نکرده باشم.من در سوئد به تعداد بیشماری تجربه ی نادیده گرفته شدن hej (سلام) خودم به همسایه خودم یا به فروشنده یک فروشگاه و یا حتی به خدمتکار رستورانی که حداقل فکر می کردم جواب سلام من را برای گرفتن انعام بدهد را داشته ام.حتی بارها برای دوستانه تر و جذاب تر شدن عبارت hej hej را بصورت پشت سر هم به امید گرفتن پاسخ سلام بکار بردم اما در موارد معدودی پاسخ سلامم را دریافت کردم!”
“الیور” برای بیشتر متوجه شدن دلیل این رویکرد سوئدی ها نظر یک متخصص سوئدی علوم ارتباطات-Allie Edwardsson– را جویا می شود.وی در پاسخ به پرسش الیور اینچنین پاسخ می دهد:” سوئدی ها مطلقا می توانند در یک گپ کوتاه شرکت داشته باشند اما مشکل اینجاست که آنها تمایلی برای انجام این کار ندارند و برای آنها این کار از ارزش و منزلت اجتماعی خاصی برخوردار نیست.آنها این کار را دوست ندارند.به همین سادگی.این یک نگرش است و چون این کار یک مهارت ارزشی نیست،به همین خاطر برای آن اهمیتی قائل نمی شوند اما در عوض برای صحبت کردن درباره ی وضعیت آب و هوا بسیار مشتاق و با انگیزه هستند!”
نظر خانم Magdalena Ribbing-متخصص و نویسنده سوئدی- که کتابهای زیادی در زمینه های شخصیتی نوشته است هم همین است.وی می گوید: “اساسا “تعارفات” در فرهنگ سوئدی ها جایگاهی ندارد”.وی در پاسخ به این پرسش که آیا سوئدی ها در زمانی که انگلیسی صحیت می کنند انسانهای مودب تری می شوند می گوید:”سوئد کشور وسیعی ست که تراکم جمعیتی آن مثلا همانند انگلستان زیاد نیست.در سوئد مردم به نسبت مردم در انگلستان در نقاط دورتری از یکدیگر زندگی می کنند و شاید مدتها با هم مواجهه نداشته باشند اما در انگلستان بخاطر جمعیت زیاد و تراکم جمعیتی زیاد،مردم به نوعی مجبور به برقراری ارتباط با هم هستند و این موجب می شود آداب و معاشرت مودبانه در بین مردم توسعه بیشتری پیدا کند.”
نویسنده ی مقاله در ادامه ی مطلب خودش می نویسد: ” من نظر دو متخصص را در این باره پرسیدم و هر دوی آنها موافق بودند که سوئدی ها اهل گفتگوهای کوتاه روزمره نیستند اما می دانید چه کسانی اهلش هستند؟ تمام خارجی ها و از جمله خودم اهل این گپ و گفت های کوتاه هستیم!”وی در ادامه می افزاید: “بهترین گپ و گفتگوهایی که تابحال در سوئد داشته ام با یک بانوی تایلندی در رستوران چینی نزدیک خانه،با یک مرد اهل صربستان در پیتزافروشی و با یک پسر ترک در نانوایی بوده است.یک دوست سوئدی به من در این باره گفت که این بخاطر این است که خارجی ها برعکس مردمان کشورهای شمال اروپا مثل سوئد،مهمان نوازی را می فهمند اما وقتی نظر خانم Magdalena Ribbing را در این باره پرسیدم وی همه ی آن را به پای فرهنگ نوشت.وی گفت:” خارجی ها در سوئد در گپ و گفتگوهای کوتاه فوق العاده خوب هستند.این در فرهنگ آنها ریشه دارد.آنها برای این مسائل بسیار بیشتر از سوئدی ها ارزش قائل هستند.”
“الیور” در پایان مقاله خودش می نویسد:” اما هر اندازه این دوستان خارجی از این کار خود راضی باشند برای من کافی نیست. من می خواهم سوئدی ها هم از آنچه آن را در فرهنگ خود ندارند لذت ببرند.من تسلیم نمی شوم و باز هم تلاش می کنم تا با سوئدی ها گپ و گفتگوهای کوتاه داشته باشم. چه کسی می داند؟ شاید بتوانم سوئد را عوض کنم و انقلابی را آغاز کنم؟!
برگرفته از: زیر آسمان سوئد
منبع اصلی: http://www.thelocal.se/48816/20130702/