بهمن علاءالدین (1385-1319) مشهور به مسعود بختیاری موسیقیدان و خوانندهی شهیری که ظهورش در بازخوانی ادبیات فولکوریک یک انقلاب ادبی – هنری بود! علاءالدین شناسنامهی موسیقی مقامی قوم بختیاریست که لحن صدایش حس هر شنوندهای را بر میانگیزد. بیشک اگر او نبود موسیقی قومی- بومی به قهقهرا میرفت.
مرگ علاءالدین برای موسیقی بختیاری بزرگترین فاجعه بود؛زیرا وی به موسیقی عزت بخشید. علاءالدین با سبک آوازی خاص یک مُصلِح برای موسیقی مقامی بختیاری بود که با درایت و شناخت میدانی موسیقی قومی -بومی را آنچنان تثبیت کرد که هنوز هم هر کسی یک بار صدایش را بشنود؛ دیگر متوجه صدای هیچ خوانندهی قومی نخواهد شد! صدای عشق در حنجره ی علاءالدین باعث شد که بعد از او هر سازی که میشنویم گویی بدآهنگ است!
فعالیت هنری علاءالدین در حوزهی موسیقی از دهه پنجاه آغاز شد ولی اوج فعالیتاش از دهه شصت کلید خورد… کارنامه ی هنری علاء الدلین با آلبومهایی چون مال کَنون(1365)….هِی جار(1370)…تاراز(1372)…َبراُفتُو(1375)….آستارِه(1377)… بَهیِگ(1385) … به ثبت رسیده است. این آلبوها جزء میراث معنوی بختیاری و بخشی از مردم شناسی فرهنگی محسوب میشوند و برگرفته از آیین، اسطوره، نماد، تمثیل، و جزء مناسک و هنرهاي آئيني تحسين برانگيز می باشند. آلبومهای علاء الدین غایت موسیقی تركيبي و ستایشگر ادبیات فولکوریک در ارزش گذاری به ادبیات قومی و موسیقی مقامی بختیاری(1*) است.
پرولوگ:
برای شناخت صدای بی بدیل علاءالدین باید ریشهها را شناخت. بنمایههای ادبیات شفاهی (folkliterature) بختیاری ریشه در آوا و نواهای باستانی و آینه ی تمام رخ واقعیتهای تاریخی است. فولکویک (folklore) سینه به سینه نقل شده است…در بختیاری شعر و موسیقی دو جزء انفکاک ناپذیرند و پیوند این دو از بهترین زمینههای تحقیقی در حوزهی زبان شناسی linguistics)) میباشد. آلبومهای علاءالدین در برنامه ریزی زبانی(language planning) جزء نمودهای معنوی است… از لحاظ ساختمان دستوری جزء دستگاه واجی؛ نظام آوایی و معنایی میباشند؛ در طول تاریخ بعضی زبانها میمیرند ولی زبان بختیاری به علت زیست جغرافیایی و اصالت فرهنگی و مستحیل نشدن در اقوام دیگر دستخوش تغییرات تاریخی و دگرگونی نشده است. ادبیات شفاهی بختیاری دامنهای گسترده و زیرشاخههای متعددی دارد. در بختیاری از لحاظ دگرگونی صوتی، واژگانی، صرفی و نحوی گفتار منطبق بر نوشتار است. و هنوز ابیات همان وزن هجایی را دارند.. پاسداشت تاریخ فرهنگی در این آلبومها و پرداخت به مناسک آیینی بیشترین تاثیر را روی ادبیات فولکوریک دارد.
موسیقی تلفیقی:
علاءالدین زیر و بم کلمات را میشناخت و به مقامهای موسیقی آشنا بود و به این مهم پی برده بود که در دستگاه شور چه شوری بیافریند. بیشترین تاثیر دستگاه شور در موسیقی آوازی -کلامی بر گرفته از ادبیات فولکوریک است. در موسیقی مقامی قومی سازهایی مانند دف، ضرب، سنتور و کمانچه با موسیقی بختیاری محسوس اند که علاء الدین با خلاقیت تار و کمانچه و سنتور را بومی کرد!
علاء الدین در اوج، فراز و فرود موسیقی همگام و هماهنگ عمل کرده است. با خواندن بیت و غزل های نهفته در سینه ی نوستالژیک سرایان بختیاری آتشی روشن کرد که به همه ی دوران خواهد سوخت. درآلبوم هایش موسیقی تلفیقی بر اساس نظام واجی و نظام معنایی نت گذاری شده و این معادل یابی ها درساختار واژه گانی هم سو و همگن می باشند و در تحول معنایی زبان تاثیر گذارند. با این حال باید اقرار کرد که در هر آلبومی یکی از نوازنده ها (2*) خوشتر درخشیده، مخصوصا در تک نوازی ها که با توجه به گوشه های موسیقی قومی زیباترین ارکستراسیون بوجود آورده است. بم خوانی و اوج خوانی بهترین شیوه ی تلفیقی تصنیف ها است. در هر گوشه ای از موسیقی قطعاتی از نغمه های موسیقی مقامی بختیاری با کلام یا بی کلام بر دل می نشیند و تاکید روی سیلاب بعضی الفاظ خود تداعی معنایی است. لحن موسیقی و لحن آوازه خوان دو ترکیب مهم در آلبوم های علاء الدین است که به علت دوری از یکنواختی از اوج آوازی استفاده کرده است. مثلا جنبههای ملودیک آلبوم «مال کنون» در اوج آوازی روی کلمات خاصی رقم می خورد.
سازهای بادی:
سازهای بادی نی، کرنا و سرنا به صورت ژنتیکی در روح و جان بختیاری تنیده شده است و علاء الدین به کمال در دستگاه شور هارمونی زیبایی ایجاد کرده است… تلفیق این آواها و نغمه ها با سازهای بادی نی،کرنا و سرنا و تاکید روی بعضی الفاظ و ترجیع بندها باعث ریتمیک و هارمونی ابیات شده است و صدای خواننده هم پتانسیل لازم را برای انتقال حس در این مقام ها را دارد. مقام موسیقی بختیاری این قابلیت و توانایی را دارد؛ این بختیاری نوازها !!(3*) یا مجریان موسیقی مقامی بختیاری بدون شک با توجه به ابیات و فرهنگ قومی موسیقی را می نواختند! زیرا بختیاری به طور ژنتیکی با این سازها از بدو تولد تا مرگ مانوس است.
سازهای بادی در زیر مجموعه دستگاه مقامی و غیر مقامی گروه بندی می شود. به طور مثال مقام چوبازی (4*) با کرنا و آهای گلی با سرنا اجرا می شود. موسیقی مقامی بختیاری قابلیت این تغییر و تحولات را دارد… مقام های کرنا در برداشت محصول، شاهنامه خوانی ، سُرُو خوانی(سوگ آوایی)، سوز و گداز عاشقانه در برزگری…و مقام های سرنا (صیادی، شلیل ، بلال ،گلی ای گل …جز آوازهای مقامی است. آوازهای مقامی تغزلی و عاشقانه از طریق ریتم هارمونی نت نویسی می شود و موسیقی غیر مقامی شامل تصنیف ها و آواز محسوب می شوند.
مقام های موسیقی بختیاری:
آلبوم ها علاءالدین نماد ادبیات بومی –قومی و همخونی نزدیکی به باور؛ سنت و مناسک آیینی دارند و ماندگاری اشان در همین همخوانی هاست که علاء الدین قابلیت و تحول موسیقیایی را میشناخت و با تلفیق ابیات حماسه و عاشقانه همهی مخاطبان را جذب کرد. از تمثیل و روایت فراتر رفته به موسیقی روح بخشیده است… مقام حماسهای شیرعلی مردان، مقام عاشقانه های عبده ممد للری ، مینا بنوش، بلال بلال، دیمه دیمه، هیاری، کوچ،قالی بافی، شیردوشی، درو، برزگری، کشت و برداشت، کوچ…جزء لایه های زبانی موسیقی است. در آلبوم «هیجار» اوج موسیقی مقامی بختیاری است. حالو زال در آلبوم« مال کنون» هر شنونده ی صاحب ذوقی را به شعف وا می دارد و توصیف زیباییهای مینا بنفش در آلبوم «هیجار» و عاشقیهای کوگ تاراز در آلبوم«تاراز» است. علاءالدین شعرشناس و موسیقی دان و آگاه به زیر و بم آوا ها و نواها است. صدا و لحن او نزدیک به کرنا و خش مستانه ی صدایش که حسن خدادادی بود.
یکی از ماندگاریهای علاء الدین استفاده از ابیات فولکوریک است. بازخوانش تصنیف و ترانه هایی که حالات و روحیات قوم نوستالژیک سرا به همراه دارد که گذشته سُرایی برای شنونده خاطرات را نداعی می کند…{ امروزه که ساختار فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی خانواده های بختیاری دگرگون شده است. از علل چهره پرغبار فرهنگ بختياري نداشتن خط نوشتاري بوده است هم چنين اصطلاحات ارضي باعث مهاجرت به شهر و كمرنگ شدن فرهنگ و دور شدن از اصالت فرهنگي شد… اما علاءالدین با تلفیق مقام های موسیقی و استفاده از زبان نوستالژیکی بختیاری باعث زنده شده فرهنگ شد}…او بیشتر در دستگاه شور می خواند و با تلفیق موسیقی قومی با مقام های موسیقی صدایی زیبایی آفرید.
موسیقی بختیاری شامل مقامها، آهنگ، تصنیف است. آلبوم های علاء الدین را میتوان به چپی نوازی حماسه خوانی (5*) و راست نوازی (بیت خوانی) تقسیم کرد. چپی نوازی (حماسه خوانی) علیمردان خان، محمدتقی خان چالنگ، ابوالقاسم خان، نامدار خان منجزی… راست نوازی (ملودی های شاد)…دُوالالی، آهای گلی، دیمه دیمه، برزگری، خرمن کوبی، لالایی…و تصنیف هایی که بر اساس وزن ضربی (بحر هزج) است. در حماسه خوانی ها(6*) میدانگاه جنگ را توصیف می کند؛ علاء الدین با شناخت مقام های موسیقی و تکیه بر اصالت فرهنگی بختیاری به حفظ فرهنگ و موسیقی قومی کمک شایانی کرد و با تلفیق سرنا و کرنا تاثیر حس موسیقی را بیشتر کرد.!ااین باز تولیدها در مقام های موسیقی به غنی تر شدن فرهنگ کمک می کند.علاء الدین با شناخت ریشه ای حماسه ها به سراغ تاریخ شفاهی می رود و با اجرای های خارق العاده ادبیات و فرهنگ و زبان بختیاری را ماندگار می کند.
باز خوانش عاشقانه های قومی:
عاشقانه های قومی ریشه در موسیقی مقامی بختیاری دارند،در این چندگانه های اعجاز ی تکیه بر بعضی هجاهای کلامی- لفظی کاملا عمدی بوده و با ساخت قطعه های آوازی پیوسته و مستقل در دستگاه شور و با قانونمندی مایه های بختیاری (7*) همراه و هماهنگ است ؛زیرا که ساختار زندگی بختیاری از تولد تا مرگ موسیقی با عجین شده است… شُلیل خوانی؛بَلال خوانی؛خدابَس خوانی و برزگرخوانی…آنچنان آراسته به آرایه های ادبی است که در حوزه ی زیباشناسی فصاحت و بلاغت ادبی بر روح و جان می نشینند.
شُلیل خوانی:
-شُلیل در معنای بالا بلند ،نام معشوق یا صفتی که جانشین اسم شده است.
-لحن خوانی در شلیل جانسوز وبن مایه تغزلی و عاشقانه دارد.
-شلیل نوعی هجران خوانی است.
-در شلیل از دو ساز بادی کرنا و سرنا و نُت های تزیینی استفاده می شود.
علاء الدین با توانایی ذهنی بالا و متعهد به ادبیات بومی –قومی شلیل یا هجران خوانی ها رادر سِحرموسیقیِ تلفیقی ریخته و متعهدانه به این هنر کلامی پرداخته است. تعهد به زبان بختیاری در شلیل وصف ناشدنی است. شلیل اوج عاشقانه های مقامی است…علاء الدین با شناخت از صنایع تشبیه ؛ استعاره؛ کنایه و مجاز به این نوع شعر ابعادی تازه بخشیده است. و ثابت کرد که بختیاری ها شاعران نوستالژیک سرا و خودگو هستند.ذات صدای علاءالدین هم در همین همذات پنداری و استفاده صحیح از پشتوانه ی فرهنگی است.(البته طرز خوانش شلیل در سُرو خوانی هم اجرا می شود)
-تَو بِه دیر وُ مُو بِه دیِر کُه وَستِه مِیُونِه—مَر خدا طاقت بِده دل هَر دُومُونه(تو دور و من دور کوه میان ما فاصله انداخته؛مگر خدا صبر و طاقتی به دل ما دهد)
-تُو زِ کُه بِیو بِلَم مُو زِ بَراَفتُو—هَر دُومُون سُهدِه دِلیم سِیر بِخوریم اَو(تو از کوه پایین بیا من از برآفتاب،هردوی ما سوخته دل هستیم با دیدن هم آرام بگیریم)
-کاشکِی مُو کَوگِی بِیدُم تُو چِی چِشمه ساروُن—کاشکِی تُو گِلی بِیدی مُو اَور بَهارُون(ای کاش من مانند کبکی بودم تو مانند چشمه سار بودی؛ای کاش تو گل بودی من مانند ابر بهار بودم)
-شَو دِراز وُ مَه بُلَند دِلُم نِیگِره جا—هَر کِی مِنجامُون نِشست دِلس چِی دِلُم با(شب طولانی و ماه در آسمان و دلم آرام و قرار ندارد؛هرکه بین ما را به هم زده دلش مثل دل من شود)
-چِه بِه ئِی دِلم کُنُم خِیلی دَردمَندِه—چِی کُنار سَر رَه پَر کَدِس نَمَندِه(با این دلم چه کار کنم که خیلی درد دارد؛مانند درخت کنار سر راه برگی به آن نمانده است)
با تکرار «ای شلیل» بین بندها به زیبایی صدای موسیقی می افزاید. شلیل جزء ادبیات فولکوریک بختیاری در دستگاه شور دشتی اجراشده است.
بلال خوانی:
بلال شرح هجران ،دوری و سختی زمانه است که به انواع ملودي های شاد و غم انگيز سروده و اجرا می شود.
معنای دی بلال:
– بلال دختري زيبای و چشم سبز و بالا بلند دستمايه ابيات تغزلي قرار گرفته است.
– لفظ«بلال بلال»و«دي بلال» كه دي بلال سنتي و قدمت بيشتري دارد.
– دِي:دختر و بَ يعني بهترين و لال در معني زيبای لاله وش مي باشد:«دي بلال رَه سرِ اَو خوس وُ تيلِه گرگس؛اُفتَو زِي من چكس،مَه زي به بُرْگِس»در اين بيت وصف زني زيبا را مي كند كه به معني مفهومي دي بلال نزديك تر است.
-دي به تلفظ دَدِي يا دَدُو در معني خواهر و دي بلال خواهر لال معني مي دهد. «لال بهيگ»عروسک لال و گنگ کودکان را معنی دهد.
– شايد دي پلال بوده كه به علت دشواري تلفظ«پ» به مرور زمان به «ب»بدل شده است و در اينجا معني دختر گيسو بلند را مي دهد.
-«ب» در معني بي بي كه جلو نام دختران اگر بيايد دي بلال را بي وي لاله هم مي شود معنا كرد!(یا دی بلال در معنی ضمنی بوسیله شخصی به نام بلال سروده شده است یا دی بلال در معنی ضمنی ای خواهر بنال است)
– در یک معنی دیگر دی بلال نوعی شعر پر سوز و گداز و نوعی فراق خوانی که شاید تکرار دی( در معنی مادر) باشد؛ ای مادر از غم فراق سوختم .
در بلال خوانی های بختیاری شکل زبان؛ صنایع معنوی و لفظی،زیبا شناسی تصویری که با نشانه گذاری های معنایی نمود پیدا کرده است:
-چِه خُوِه مال بار کُنِه پا چِشمِه کُهرَنگ-تا بِیان یَک بِگِرن چالَنگ وُ هَف لَنگ(چه خوب می شد مال کوچ کند تا به چشمه کهرنگ برسد،در آنجا چارلنگ و هفت لنگ یکی شوند)
-تُوشمالُون کار ئِی کُنِن ئِی مال وُ اُو مال—تَش نُها گُوشِه دِلم دُنگُلِ تِی کال(نوازنده ها این مال و آن مال کار می کنند؛آن زیبا روی چشم سبز آتشی به دلم نهاده است)
-چِه خُوِه مال بار َونِه بالِ اَوِ سُور—دَسِ گُل مِنِ دَسُم بُو چِش حَسیِد کُور(چه روزه خوبی که مال در کنار آب شور بار اندازد؛دست یار در دستم و چشم حسودان کور باشد)
-بَلال بَلال های بَلال لَو بَرگِ بِیدِی—اُویدُم بِی کِه بِینُمِت دِیدُم نَبِیدِی(ای یار و معشوق زیبا با لب های نازک؛آمده بودم که ببینمت اما تو نبودی)
در این ابیات « وُلا و وُلا به خدا» ترجیع بندی تکراری است. دی بلال جزء ادبیات تراژیک و دراماتیک و زمینه ای برای زبان شناسی قوم بختیاری است. صنعت ادبي به كار رفته در دي بلال بيشتر تشبيه و كنايه است
خدابس خوانی:
خدابس و عبده ممد للری یک منظومه ی عشقی زیبا که در روایت و قصه و ضرب المثل های ادبیات قوم بختیاری ریشه دارد.این دو دلداده از منطقه عشایر گرمسیری لَلَر و کُتك بختیاری بودندكه در يك برخورد عاشق هم مي شوند.عبده ممدللري سوار كار و تيرانداز قابلي بود.خانواده اش را به خواستگاري خدابس فرستاد،اما خدابس را به عقد كسي ديگري درآوردند. شب عروسي خدابس با عبده ممد فرار مي كند.آن قدر می تازند تا به قلعه زراس در نزدیکی مسجدسلیمان مي رسند.بعد از مدتی عبده ممد نزد ریش سفیدان می رود تا امان نامه بگيرد؛اما تفنگچي های خان او را مي گيرند و در زندان ايلخاني اسير مي كنند ؛خدابس كه فكر مي كند عبده ممد را كشته اند خود را در رودخانه غرق مي كند:
-عَبده مَمَد لَلَری سِیچِه َنمردی—چارشنبه بیست و یِکُم خُت گُل بُردی (عبده ممد للری برای چه نمردی؛چارشنبه بیست و یک خدابس را بردی … از لحاظ باور های قومی در بختیاری چهارشنبه ای که مصادف با بیست و یکم ماه باشد نحس شمرده شده است!)
-چارشنبه بیِستُ و یِکُم خُم گُل بُردُم…اَر اِدوُنِستُم اِمِیرِه خُم جاس اِمُردُم (چارشنبه بیست و یکم خودم گل را بردم؛اگر می دونستم خدابس می میرد خودم به جایش می مردم)
-زِ لَلَر زِیدُم وِ دَر کُتُک وا نِیامِه—لاش اِسبِید خدابَس کُور کِرد تِی یامِ(از منطقه للر بیرون زدم حالا منطقه کتک جلو من است؛جسد خدابس را دیدم دنیا جلو چشم هایم سیاه شد)
-پِیشُم کُه پِشتُم کَمر دُورُم تُفنگ چِی—خدابَس جُون بَئُووت تُند پاتِه وَرچِین(مقابلم کوه و تفنگ چی ها دنبالم کرده اند؛ای خدابس جان پدرت تندتر گام بردار تا از این معرکه دور شویم)
خدابس خوانی هم جزء ادبیات فولکوریک بختیاری است. که در دستگاه شور خوانده شده است. وصف زیبایی و عاشقانه هایی است که از هر که می شنویم نامکرر است!
برزگر خوانی:
ابيات برزگری حكم هجراني ها را دارد و معلول واقعيت ها ی تاریخی و اجتماعی و اقتصاد فلاحتي(كشاورزي- برزگري) است.در برزگری نگاه قومی و طبیعت گرایی تنهایی،هجرانی و بازگشت به فرهنگ قومی است:
-کِی خَلاص ئِی بُوم زِ ئِی مات (8*) گندم—وارَستِن بَرزِیرَون مُو سِیچِه مُندَم(چه زمانی از چیدن برزگری فارغ می شوم؛دیگر برزگران همه چیدند و من برای چه مانده ام)
-مِیرمات بَنگِ ئی زَنِه غَلِه مَند سَرِپا—داست تُند تُند بِکش ای نَهمَنی بِه گَرما(سرگروه می گوید گندم ها نجیده مانده اند؛داس ات را تند تند بکش به گرما نمانی)
-بَرزِیر نُو بَرزِیَر چَپِت نَتَنِیدِه—داسِتِ تُند تُند بِکش غَله مَنِد نَچِیدِه (ای برزگر تازه کار که دسته ای از محصول را نچیده ای؛داست را به سرعت به گندم ها بکش غله نچیده مانده است)
-یِکِی نِه ِئی خواستُم بِیدادِ بّخُونِه—بِکَنِه حار زِ دِلم گُل بِه جاس بِنشُونِه(یکی را می خواهم که ابیات بیداد را بخواند تا از دلم غم و اندوه را در آورد و شور و هیجان و دوست داشتن را در آن بکارد)
با تکرار لفظ«ای دادی» بین بندها تنفسی دردآلود را به شنونده منتقل میکند و باعث شور و هیجان کلامی و اوج آواز در برزگری خوانی است.برزگری در مقام دستگاه شور خوانده شده است. برزگری جزء آواهای عاشقانه محسوب می شود.
سریا داودی حموله
برگرفته از سایت لور: loor.ir
————————————————————————————
(1*) در این بازنگری و پژوهش سعی بر آن است که تنها از ترانه های مردمی خودگو و عاشقانه های فولکوریک مانند شُلیل خوانی؛بَلال خوانی؛خُدابَس خوانی و بَرزگر خوانی استفاده شده!!باشد که سیمای هنری علاء الدین در این آلبوم ها بهتر شناخته شود.
(2*) سنتور نوازی مسعود شناسا و مهدی آذرسینا در کمانچه در آلبوم «مال کنون»… نی علی حافظی وعطاء جنگوک در آلبوم «تاراز» و سنتور رضا شفیعیان درآلبوم «هی جار» آنچنان بومی شده که هر شنونده ای را به تحسین وا می دارد.
(3*) بختیاری خواننده زیاد دارد ولی نوازنده ندارد، بیشتر خواننده ها در بختیاری در زمینه اجرای آواز مشکل دارند و لهجه خوانی را با لحن خوانی اشتباه گرفته اند. در زمینه ی نوازندگی هم کسی که با دستگاه های مقامی آشنا باشد و بتواند از حیث علمی ساز و نت های موسیقی را بومی کند؛ ندارد !موسیقی مقامی بختیاری را نوازنده ها (توشمال ها) ذاتی می نوازند وبنا به ساختار طبقاتی و دلایل تاریخی و فرهنگی … این هنر کاملا موروثی است!!
(4*) به زعم من به جای چُو بازی(چوب بازی) نظام بازی صحیح تر است… که نوعی رقص پیروزی در فتوحات بختیاری است. کرنا و دهل در چُو بازی نوعی آمادگی رزمی و خوشحالی از فتح و پیروزی است ؛چُو بازی با ند رقص زیر مجموعه مانند سوار بازی،سرانداز،تیراندازی… به ضرب ها و سر ضرب ها بستگی دارد.
(5*) حماسه ها توسط « بیت بندها» سروده شده است که به ماهیت ادبیات بختیاری کمک زایدالوصفی کرده اند.به زعم من حماسه ها در ادبیات بختیاری حکم «بیانیه» و«تراژدی» را توامان دارند….سُرُو خوانی از چند بُعد تقسیم بندی می شود. در سُرُو یا گاگرو خوانی (سوگسرود)نقش آیین و مناسک،سنت و باورها با جذبه عشق همراه است.این ابیات خود جوش که از زبان قهرمانان راه آزادی یا از زبان بازمانده گان گفته می شود.معمولا وصف قد و بالای قهرمان؛ زین و برگ او؛و در آخر از تنهایی زن و بچه او داد پیام می دهند.
(6*) بدون اغراق هیچ قومی به اندازه ی بختیاری برای این مُلک جانفشانی نکرده است ،از آریو برزن گرفته تا رشادت و شهامت محمدتقی خان چارلنگ که در دوران پر افتخار بختیاری به آنچنان منزلت و مقامی رسیده بود که می خواست به نام بختیاری سکه زند ولی خوانین قاجار از این همه عظمت ترسیدند… یا وجود خوانین پیشرو و مردمی چون ابوالقاسم خان و شیرعلی مردانکه با مبارزه شاهان دوران خود را به تنگ آوردند!
(7*) من بر خلاف ایده ی بعضی ! معتقدم موسیقی مقامی از سرزمین بختیاری به دیگر جغرافیایی و اقوام نمود پیدا کرده است.مقام ترکی قشقایی،کهکیلویه و بویر احمدی و گله داری … هم چنین شلیل و کمری و برزگری از در مقام موسیقی شوشتری رخنه کرده است.(که در تحقیقی دیگر به آن پراخته ام!)
(8*) لفظ مات یعنی تقسيم محصول به چند تخته است ومِیرمات به برزگر با تجربه ای که سرپرستی دیگر برزگران را بر عهده دارد.