نوروز، آیینی است که ما ایرانیان هرساله آن را به عنوان بزرگترین و مهمترین اتفاق سال، جشن میگیریم اما به سبب دیرینگی آن، اغلب نمیدانیم چه زمان و چرا پایهگذاری شده و چرا تا به امروز زنده ماندهاست. بدیهی است برای چنین رخدادهای کهنی نمیتوان مستندات تاریخی پیدا کرد اما نباید فراموش کرد که ملل متمدن همیشه راههای دیگری برای روایت کردن تاریخ چند هزارساله خود مییابند که به ویژه در ایران، اساس این روایتهای نمادگونه، واقعیات تاریخی هستند.
در باور ایرانیان و بر اساس آثار بازمانده در ادبیات فارسی برپایی جشن نوروز به مناسبت پیروزی جمشید بر دیوان بودهاست. دیوان، سرمایه دارانی بودند که به مردم ستم میکردند، جمشید سالها با آنان جنگید تا سرانجام بر آنان پیروز شد، آنگاه داد و برابری را در میان مردم برپا ساخت؛ روز اعلام حکومتِ دادمحور را نخستین روز فروردین قرار داد و آن را نوروز نامید؛ زیرا از آن روز به بعد آیینی نو در میان مردم بر قرار میشد.
پیروزی جمشید، پیآمد پیروزی پدران تاریخی او یعنی هوشنگ و تهمورث علیه دیوسالاری بود که این دیوسالاری در واقع نماد جامعه فئودالی است که پیش از جمشید نیز وجود داشته و شاهان پیش از او نیز با این نظام مبارزات زیادی کردند. دیوان، مردم را وا میداشتند تا برای آنها کار کنند؛ بنابراین مردم بهرهای از آزادی نداشتند و دسترنج آنها را دیوان میبردند.
جمشید پس از جنگهای پیدرپی دیوان را ناکار کرد و حکومتی تازه بر مبنای آموزشها و دیدگاههای نیاکان خود که نخستین آموزگاران داد و مساوات بودند بنیاد نهاد. در حکومت نوبنیاد جمشید همه مردم از جهت حقوق اجتماعی مساوی بودند. همچنین هرکس که کار میکرد حاصل آن برای خودش بود، دزدی و ستمگری از میان رفت و روزگاری خوش فرارسید.
سبب این که نوروز را در فروردین ماه قرار دادند این بود که ماه فروردین از سالها پیش قداست داشت و ماهی محترم بود؛ آیینهای مذهبی دیگری نیز در این ماه انجام میشد و اساساً ماه فروهرها و روانپاک مقدسان بود. ناگفته نماند که در اندیشه ایرانی، میان گسترش عدالت از سوی جمشید که در نوروز رخ داد و اعتدال طبیعت که ویژۀ نوروز است، ارتباط مستقیمی وجود دارد.
همان طور که گفته شد در نوروز جشن برقراری عدالت اجتماعی و اعلام «آیین داد» برگزار میشد که پس از جمشید، مهرپرستان نیز آن را گرامی داشته و هر سال در این زمان جشن میگرفتند.
مهرپرستان خورشید را نماد دادگستری و مساوات میدانستند؛ همه جهان در برابر خورشید برابر و یکسان بود. هیچگونه تبعیض و استثنایی در نهاد خورشید نیست. بر خشک و تر یکسان میتابد.
در زمانی که جمشید خدای هفت کشور بود، جشن نوروز را در جایگاهی برگزار میکرد که راویان، آن را تخت جمشید یا همان «میدان عید» خواندهاند و ساخت کاخ باشکوه تخت جمشید که محل اصلی برگزاری آیین نوروز در دوره هخامنشی بوده با الهام از همان جایگاه اسطورهای ساخته شده است. آن گونه که از آثار زبان و ادبیات فارسی بر میآید در چند جای ایران نشان از ساختن کاخهایی داده شده که همه آنها مانند تختجمشید در ارتباط با برگزاری مراسم و آیینهای پرشکوه نوروز و یافتن اعتدال بهاری بودهاست.
از مجموعه توضیحاتی که درباره تختجمشید در کتابهای تاریخ و فرهنگ سنتی ایران داده شده و کاوشهای باستانشناسی که به عمل آمده چنین میتوان برداشت کرد که در این کاخها اتاق ویژهای در نظر گرفته شده بود که در سقف آن روزنی ساخته و در میان آن «سنگ نشانی» تعبیه کرده بودند که هنگام طلوع آفتاب در نخستین ساعات اولیه روز فروردین، همین که پرتو خورشید از آن روزن روی سنگ نشان میتابید، نشانه تحویل سال بود. پس از آن بلافاصله کوس و دهل مینواختند و جشن نوروز را آغاز میکردند.
در تخت جمشید پیکرههای افرادی کندهکاری شدهاست که هر کدام چیزی با خود همراه دارند. بسیاری از کارشناسان معتقدند که اینها نمایندگان ملل مختلف هستند که برای پادشاه ایران هدیه و باج آوردهاند اما در مقابل، نظر دیگری نیز وجود دارد که میگوید این افراد مردم نقاط مختلف ایران بزرگ هستند که نیازها و هزینههای عید را به بارگاه میبردند تا مراسم را برگزار کنند؛ زیرا جشن نوروز آیینی مردمی و مقدس بوده و این مردم بودند که باید هزینه آن را به عهده میگرفتند.
آنطور که از آثار پیداست ساختار تختجمشید به گونهای نبوده که بتواند هزینه و نیازهای این جشن بزرگ را انبار کند. بنابراین لوازم این جشن از سوی مردم تأمین و میان خودشان نیز پخش میشدهاست.
از ویژگیهای دوره پادشاهی جمشید این است که در آن دوران آرامش وجود داشته و نعمت فراوان بوده است. نه بادِ گرم بود، نه بادِ سرد، نه مرگ، نه درد. کسی پیر و فرتوت نمیشد و پدر و فرزند هر دو چون جوان پانزده ساله به نظر میرسیدند. جهان سرشار از سعادت و آبادانی بود.
اگرچه جمشید بعدها در برخی از متون زرتشتی گناهکار شتاخته شد؛ زیرا خوردن گوشت گاو را به مردم آموخت، اما آیین دادگستری او هرگز از خاطره کسی نرفت و یاد نیک او را در ذهن و دل ایرانیان مکدر نشد. از مجموع آنچه گفته شد میتوان نتیجه گرفت که چون در باورهای کهن ایرانیان، دوران پادشاهی جمشید مطلوبترین دوران جهان باستان بوده، بهترین رخدادهای تاریخ را به این دوره نسبت میدادند و چه چیز بهتر و ارزندهتر از روزی که در آن آیین داد برقرار شد.
دادخواهی و عدالت، آرزوی همیشگی بشر بوده و هست و بیشک آیینی که ریشه در روزگار برقراری مساوات دارد هرگز از ذهن و زندگی آدمی پاک نمیشود حتی اگر پس از گذر هزاران سال، گاه قادر به توضیح این ریشهها نباشد.
به هر روی نوروز در ایران برای همیشه پایدار خواهد ماند.
سیمین دخت گودرزی
برگرفته از: خبرگزاری میراث فرهنگی