گفتگو با نگار زراسی خواننده اُپرا در سوئد

بعدازظهری بارانی است که طبق قرار قبلی میروم تا نگار زراسی را از ایستگاه تراموا به انجمن ستین بیاورم برای گفتگویی با او در زمینه کارش، اُپرا.

نگار دختری سرزنده و خوش بیان و سرشار از زندگی است. او برای جواب دادن هیچ احتیاجی به تامل ندارد و به آنچه میگوید اعتقاد کامل دارد. اولش نگران این بودم که شاید کسی که تنها دوسال و نیم سن داشته که به سوئد آمده، در گفتگویمان به فارسی کم بیاورد، اما اصلا چنین نبود. او تنها روی بعضی کلمات ته لهجه شیرین «ارمنی وار»ی داشت که به دل می نشست . ضمنا بجز کلمات ویژه، اصلا از کلمات سوئدی استفاده نمی کرد.

نگار جوان است و جویای نام و حدود هفت سال در سوئد درس اپرا خوانده است. اما من که قرار است با او مصاحبه کنم بجز چند نام تقریبا هیچ چیز از این هنر نمیدانم. بهرحال هدف اینست که او را معرفی کنیم. می نشینیم روبروی هم و من دیکتافون را روشن میکنم تا این خواننده اپرا که از طرف مادری لُر بختیاری ست از کار و هنرش برایم بگوید.

 negarzarassi.com

ستین لر: به انجمن ستین خوش آمدی

نگار زراسی: خیلی ممنون

از اینجا شروع بکنیم که خودت را معرفی کنی، تو کی هستی؟

– من کی هستم! والا من یه دختر ایرانیم که دوسال و نیمم بود وقتی اومدم سوئد با مامان و بابام. بابام تهرانیه، مادرم بختیاری و خودم هم تهران به دنیا آمدم. کارم خوانندگی اپراست و ازدواج کرده و شوهرم سوئدیه. این منم!

برای ما خیلی کوتاه بگو اپرا چیه ؟

– اپرا در واقع میشه گفت یه داستانیه که بش میگن Libretto. اپرا مثل یه تاتره ولی بجای اینکه حرف بزنی میخوونی. یه داستانه که موزیک روش نوشته شده. خوندن در واقع اپرا نیست، خوندن یه تکنیک کلاسیک هست. یه کسی هست که مثلا یه کتاب یا داستانی را نوشته و آنرا اپرا میکنن. الان در سالن اپرای یوته بوری (گوتنبرگ) یه اپرا دارن بنام توراندت. که این یه داستان ایرانیه، اسم اصلی اش«توراندخت» باید باشه. در این داستان یک پرنس عاشق یه پرنسس میشه که باید سه تا gåtor (چیستان) مختلف را درست جواب بده اگر نه سرش را می برند. که البته او درست جواب میده. اینرا یک کمپوزیتور ایتالیایی نوشته. اینو میگن اپرا.

پس اپرا یک جور تاتر هست که آدمهای مختلف آنرا اجرا می کنند؟

– آره مثل رومئو و جولیت؛ اینرا روش موزیک بذاری، بجای اینکه حرف بزنند باهم میخوانند. خوب این یک رومئو میخواهد و یک جولیت یک پدر میخواهد و یک مادر. اینها همه شخصیت های مختلف هستند که صداهای زیر و بم مختلف دارند. مثلا صدای یک پادشاه در اپرا باید صدای قوی و بم باشد. صدای من خودم یک صدای گرمه که بیشتر به شخصیت هایی میخوره که بش میگن Lyric Sopran. مثل شخصیت یه دوست دختر و از این قبیل. ولی کسانی که قهرمان هستند در داستان ها معمولا tenor هستند مثل Pavarotti مثلا.

zarassi1

خوب حالا چطور شد که یه دختر نیمه لر بختیاری به سمت اپرا کشیده شد؟ 

– راستش خیلی اتفاقی بود. یعنی من وقتی دبیرستان میرفتم با کلاسم رفتیم یه برنامه اپرا. همانجا توی سالن که نشسته بودم و اتفاقا سالن اپرای کوچیکی هم بود، فقط یه احساسی اومد که این کار را باید من انجام بدم. حالا چرا دیگه نمی دونم. خلاصه بعد از برنامه رفتم پائین با یکی از این خواننده ها صحبت کردم و گفتم منم میخوام شروع کنم به خواندن که این آدم یه اسمی بمن داد و گفت به این خانم زنگ بزن و از اینجا بود که کل قصه شروع شد. وقتی دبیرستان را تمام کردم رفتم folkskolan که موزیک بخونم بخاطر اینکه بتونم توی دانشگاه موزیک قبول بشم. حدود سه سال در اونجا درس خوندم که بعد دانشگاه موزیک  Kungliga musik högskloan استکهلم  قبول شدم. دو سال از این مدت را در بخش Solo och sång  درس خوندم چون میخواستم خواننده کلاسیک بشم. بعد خودم را منتقل کردم به دانشگاه اپرای یوته بوری. راستش من این شهر را خیلی دوست دارم. من در یوته بوری بزرگ شدم و قلبم برای یوته بوری می تپه!

بیشتر به چه زبانهایی اپرا اجرا می کنند؟

– به زبانهای ایتالیایی، آلمانی، فرانسوی و روسی.

کسانی که به اپرا می آیند چه تیپ آدمهایی هستند؟

– معمولا آدمهای میانسال که از نظر کلاس اجتماعی از حد متوسط بالاترند به اپرا رفتن علاقه دارن. اما من فکر می کنم که خیلی ها نمی شناسند و دانش چندانی از اپرا ندارن. که اگه به اپرا بیان و آنرا تجربه  کنن دید دیگه ای به آن پیدا می کنن و آنرا خیلی مهیج خواهند دید. چیزی که برای خود من جالبه توی اپرا، اینه که یک موزیک همزمان با یک تاتر و دکور و لباسهای صحنه Senografi  است که همه اینها با هم یک ترکیب خاص و گیرایی را به بیننده میده. یعنی آدم کاملا جذب میشه. اپرا پر از احساسه. همه چیز اپرا بزرگه عشقه، مرگه …. یه آهنگ هست توی اپرای Mozart که یه دختر یه سوزن گم کرده. این آهنگ اینقدر غمگین است که حد و حساب نداره درحالیکه فقط مسئله یک سوزن بیشتر نیست .

آیا نوع و اجرای اپراها با هم فرق می کنند؟

– بله همه جور اپرا وجود داره اپرای کمیک هست، تراژیک، ساتیر. اپرای مال 1800 (قرن هیجدهم) امثال Verdi و یا Puccini کاملا فرق میکند با مثلا Monteverdi. اونهایی که اولین اپراها  را می نوشتند، طرز موزیکشون فرق میکرد با حالا.

zarassi2

آیا شما موقع خواندن از میکروفن هم استفاده می کنید؟

-نه! اصولا صدای خواننده اپرا باید قوی باشد. مثلا حتی در یک ارکستر 100 نفره، تو که خواننده اپرا هستی باید بدون میکروفن بخونی. بخاطر همین صداها یه جور خاصی ادا میشن.

شما وقتی میخوانید و این کش دادن به کلمات و ادا کردن خاص آنها، من بعنوان یک تماشاگر اصلا نمی فهمم چه میگوئید!

– این خیلی طبیعیه که خیلی ها کلام و شعر را بخاطر همان ادای خاص خواندن متوجه نمیشن. خوشبختانه الان امکانات جدیدی اومده که کمک میکند. مثلا در اپرای یوته بوری یک Textmaskin هست مثل تلویزیون. یعنی همزمان که خوانندگان اپرا می خوانن متن هم در بالای سن نوشته میشه.

خوب شما در ماه دسامبر خیلی برنامه اجرا کرده ای. ژانویه هم چند اجرا داری. حالا میخواستم بپرسم اول اینکه چرا بیشتر کارهات در یوته بوری هست و دوم اینکه برای سال جدید کلا چه برنامه ای داری؟

– یه دلیلش اینه که من توی یوته بوری بزرگ شدم و بیشتر آشناهام اینجان و اینجا هم درس خوندم. بخاطر همین آدمهایی را میشناسم که در پیشبرد کارم موثر هستند. یکی میگه یکی میشنوه یکی سراغ می گیره. بعد هم من دوست دارم تا آنجا که میشه همین نزدیکی ها کار کنم. متاسفانه کار اپرا خیلی سخته بخصوص که سوئد کشور خیلی کوچیکیه برای این کار و سالنهای اپرای کمی داره. در تمام سوئد 5 یا 6 سالن اپرا بیشتر نداریم. در عوض نسبت خواننده ها زیاد هست. اینه که خیلی ها کار ندارن.

در اینصورت شما اگر بخواهی کارت را گسترش بدهی و اسمی بشوی باید در کشورهای بزرگتر کار کنی. آیا به این فکر کردی که از این دایره محدود سوئد بیرون بروی؟

– بله من حتی آلمان هم رفته م اما شک دارم که من اون زندگی را بخواهم. پنج ماه یه جا سه ماه یه جا و همین طور دربدر بخاطر کار!

و تو این جور زندگی را نمی خواهی؟

– نه نمی خوام. منتها این معنی یش این نیست که اگه پیشنهاد کنسرتی برسه قبول نکنم. طبیعتا من با پیشنهاد دهنده در هرکجای دنیا که باشه تماس میگیرم و حاضر به همکاری ام. اما خیلی دوست دارم جا و موقعیتی، باصطلاح یه Platform همین جا توی یوته بوری برای خودم درست کنم که مجبور نباشم اینور و آنور برم. من فقط دو ساله که دارم کار میکنم. ولی توی همین مدت کم برنامه های زیادی اجرا کرده ام. سفارش کار برای ماههای ژانویه و فوریه و آپریل و … از همین الان داره میاد.

فکر میکنی خارج از سوئد مثلا آلمان یا روسیه الان کسی ترا میشناسد

– نه فکر نمی کنم. تنها کشوری که رفتم و خواندم کشور اطریش بود. بعد هم مسئله Agent هست که تنها سه تا در سوئد داریم و آنها هم ساکن استکهلم اند. من و شوهر سوئدی م تصمیم داریم که در همین شهر خودمون یوته بوری کار و فعالیت داشته باشیم. من به ادامه کار امیدوارم و با خصوصیاتی که دارم خیلی راحت میتونم با جمعیت ارتباط برقرار کنم و روی سن خیلی راحتم.

zarassi3

اتفاقا همین را میخواستم بپرسم، شما وقتی روی سن هستید، شده که وقتی به مردم نگاه میکنی هول بشی یا اشتباه بکنی؟

– البته همیشه یک حالت اضطرابی در آدم هست. خوب میدونی که الان مثلا هزار نفر نشستن و تو میخوای بخونی و نگرانی که آیا کار خوب میشود یا نه. اما همین که بعضی وقتا تماشا گرها بعد از کنسرت میان منو بغل میکنن و پر از احساسند و حتی گریه می کنن، این چیزیه که آنها بمن بابت کارم پس میدن که خیلی مهم است برای من. ساعتها تمرین میکنی که بیایی روی سن چیزی به مردم بدهی که خوب باشه و آنها هم درجا برمیگردند و پاسخ میدن.

چرا خواننده های اپرا اینهمه جدی و حتی عصبانی بنظر می رسند؟

– من باوجودیکه خواننده اپرا هستم اما یه کمی هم شوخ ام. منتها کار ما جدی و سنگینه. خواننده عمیقا در رل خودش که انتقال شعر و نوشته است فرو میره و در واقع هم خواننده است و هم هنرپیشه.

معمولا یک خواننده پاپ یا کلاسیک نمی تواند اپرا بخواند، حالا شما که کارتان اپرا هست آیا میتوانید پاپ بخوانید؟

– البته. اتفاقا تازگی ها شروع کردم که آهنگهای معمولی هم بخونم. من با تکنیک کلاسیک زیاد کار کردم. یعنی این دیگه خیلی جا افتاده فکر و ذکرم و با وجودم لمس ش میکنم. دیگه شده یه بخشی از خودم. بهمین جهت برای خواندن موسیقی غیر اپرایی مشکلی ندارم. یه گروه پنج نفر دختر هم تشکیل دادم که آهنگهای پاپ میخونیم. منتها من اون وسط ها یه پرده هم اپرا میام که خیلی ها سورپریز میشن.

یعنی نمک و فلفل ش را زیاد میکنی!

-چه جور هم!

بنظر شما از خواننده های اپرا در دنیا زنها موفق تر هستند یا مردها؟

– خوب البته میشه گفت که مردها بیشتر موفق ند بطور مثال پاواروتی. کلا اپرا یه مقداری مردانه تر است و با وجودیکه در اپرا هم مرد و هم زن برای اجرا لازمه اما مردها رل و نقش بیشتر و چشم گیر تری دارن البته.

zarassi4

آیا شما آنچه را قرار است بخوانی، حفظ میکنی یا جایی نوشته شده که میتوانی ببینی؟

– نه همیشه حفظ میکنم. اما توی اپراهای بزرگ یه کسی هست بنام Sufflös که مثل تاتر کمک میکنه و اگرجایی لازم باشه جمله اول را میگه. خوب بعضی وقتها اپرا سه ساعت طول میکشه و ممکنه که آدم تکست را فراموش کنه. آن وقت سوفلوس بداد آدم می رسه. یه وقت آواز به ایتالیایی ست یه وقت به مثلا فرانسوی یا آلمانی. من دو سال زبان آلمانی و ایتالیایی خوانده ام باضافه اینکه فرانسه از قبل حرف میزنم. این آموزش های زبان نیاز بود که من بتونم موسیقی های اپرا و خواندن شعرها را با این زبانها اجرا کنم.

ببینم نگار! تو میتونی لری بختیاری هم حرف بزنی؟

– راستش نه! اما بعضی وقتا که به ایران میرم در بین فامیل مادری که حرف میزنن، خوب یه بخشی را می فهمم. تازه فارسیش هم گاهی برام سخته دیگه چه برسه به لری!

از خواننده های ایرانی اپرا هم کسی را میشناسی؟

– حالا که خواننده زن نیست توی ایران. اما من  پری زنگنه و دریا داور را می شناسم.

 تو بعنوان یک جوان خودت را سوئدی میدانی یا ایرانی؟

– سئوال خوبیه اما راستش جواب خوبی ندارم. بهرحال من یه بخشم سوئدیه و همزمان ایرانی هم هستم. اما این جریان های نژادپرستی برایم خیلی سخته که یکی بگه من حق ندارم به سوئد بگم کشور من در حالیکه از بچگی اینجا بودم، زبان اولم سوئدیه و از کشور پدر و مادرم چیز زیادی نمیدونم. میشه گفت یه چیزی قاتی هست هویت من. سوئدی کامل نیستم ایرانی ایرانی هم نیستم!

منظور من این بود که وقتی کسی مثل تو همه عمرش اینجا بوده، قاعدتا وزنه سوئدی بودنش به لحاظ فرهنگی اجتماعی -جدا از مسائل احساسی یا هویت- باید سنگین تر باشد تا مثلا ایرانی یا هر کشور دیگری که وطن اصلی اش بوده.

– بله کاملا درسته. من اصلا نمی تونم توی ایران زندگی کنم. مثلا همین کارم که توی ایران پذیرفتنی نیست. اما در عوض وقتی آنجا میروم و فامیلم را می بینم احساس خیلی خوبی دارم. منتها آن احساسی که آنجا به من میده ربطی به جامعه ایران نداره بلکه فقط خانوادگی ست. بهرحال خیلی خوشحالم که من هردو شناسایی ایرانی و سوئدی را دارم. و خوشحالم که فارسی می فهمم و امیدوارم که بچه های خودم هم فارسی حرف بزنن. من دلم میخواد که بچه هام در آینده این را از دست ندن و ارتباط خودشون را با ایران حفظ کنن.

zarassi5

حالا برگردیم دوباره به اپرا، شما ضمن اینکه خودت داری کار میکنی، دلت میخواهد که آموزش اپرا هم بدهی؟

– بله اخیرا هم شروع کردم به تدریس. هم در Folkuniversitet درس میدم و هم از طریق شخصی. البته تدریس این رشته خیلی ویژه هست چون معمولا صدا خیلی شخصی ست و خیلی هم نزدیکه به احساس آدم. من خودم چند بار در کلاسهای آوازم گریه کرده ام. در آواز مجبوری با خودت کار کنی. برای اینکه بتونی آن نوع صدا را ایجاد کنی باید بخودت اجازه بدی که اول آنرا احساس کنی و بعد صدا را با تمام وجودت رها کنی. در این رهایی هیجان هست، ترسهای مختلف هست روانشناسی هست.

این یه هنری ست که هم ربط داره به حال روحی و هم یه چیز فیزیکی ست. باید بدونی که چه جوری نفس بکشی چه جوری با معده ات، با حنجره ات کار کنی و این همزمان یه چیزی ست که قابل دیدن یا شرح دادن نیست. صدای خواننده اپرا باید با احساس شادی یا غم یا عصبانیت و غیره گره خورده باشه تا آن صدا به شنونده درست منتقل بشه. من اینرا سعی میکنم به شاگردانم یاد بدم. ببینید یه مثال ساده. وقتی می شنوی «سلام» در واقع از تُن صدا می فهمی که طرف کی هست، خوشحاله، خسته ست، نگرانه، عصبانیه و این چیزی ست که بدن خواننده اپرا خودش این را میشناسه.

zarassi6

مسئول انجمن فرهنگی- اجتماعی ستین قبلا با شما صحبت کرده و قرار است که در ماه مه کنسرتی برای اعضاء ستین بگذاری. برای اجرای این کنسرت به چه امکاناتی نیاز داری؟

– بله من این قرار را گذاشته ام. برای اجرا تنها به یه پیانیست و یه ترومپت نواز احتیاج دارم منتها جا مهمه. باید جایی باشه که صدا خوب پخش بشه. یه دلیلی که من بیشتر برنامه های کوچک را در کلیسا اجرا میکنم همان فضا و امکانات صدا هست و نه اینکه مثلا ربطی به کلیسا و دین داشته باشه. خواننده اپرا از میکروفن استفاده نمی کنه اما باید زیر سقف بلند باشه تا صدا به پیچه. صدای قوی ما توی جای کوچک گوش شما را کر میکنه!

با حرفهایی که زدی متوجه شدم که اپرا تنها این نیست که مثلا یه خانم یا آقایی با لباس مخصوصی بیاید روی سن و فریاد بزند بلکه خیلی بیشتر از اینهاست.

– درسته. من که درس میخواندم 70 درصد کار موزیک بود و سی چهل درصد آن هم هنرپیشگی. یعنی با تاتر کار میکردیم که بتونیم شخصیت های مختلف را ارائه کنیم. خوب وقتی آدم نقش یه پیره زن را اجرا می کند مثل یه هنرپیشه باید بدونه که او چطوری راه میره با دستهاش چکار میکند و  … همزمان هم باید آواز اپرا اجرا کنه. همین طور نقش یه دختر جوان و .. این هنرپیشگی است باضافه اینکه باید کار اصلی را که آواز خوندن هست هم اجرا کنی.

آخرین سئوال، حالا شما چه پیامی در رابطه با اپرا به خوانندگان این گفتگو داری؟

– من تنها چیزی که میگم اینکه که حتما یه بار  اپرا را live (زنده) ببینید. از طریق تلویزیون و رادیو و سی دی اپرا گوش نکنید. اگر میخواهید اپرا را با تمام وجود درک کنید بروید به سالن اپرا یا یکی از کنسرت های زنده آنوقت تفاوت را می بینید. اونجاست که آدم روی صندلی میخکوب میشه… اینرا باید احساس کنید، این از طریق تلویزیون و غیره ممکن نیست.

ستین لر: سپاس برای این گفتگوی خودمانی

نگار زراسی: مصاحبه خوبی بود، ممنون

—————————————–

گفتگو و گزارش: محمد حسین زاده

عکس: رزاق حسنی

 

3 دیدگاه دربارهٔ «گفتگو با نگار زراسی خواننده اُپرا در سوئد»

  1. خسته نباشید مصاحبه جالبی بود. من مشتاق شدم تا شاید بتوانم اپرای ایراندخت را ببینم، فقط می ترسم که یک بار پرنسه نتونه جواب چیستان ها را بده و ما مجبورم بشیم دو باره شاهد «خین خین ریزی» باشیم.
    با آرزوی موفقیت برای نگار خانوم و به امید آن روز که همین اپرای ایراندخت را در ایران زمین اجرا کنند

  2. Siavash Ordou

    گفتگوی بسیار خوب و خواندنی بود. سپاس از کدبان حسین زاده برای فراهم آوردن این گفتمان و نوشتار. شادمان باشید.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

پیمایش به بالا