اين مقاله مي كوشد بدون ورود به مباحث تخصصي زبان شناسي به معرفي اجمالي زبان هاي مردم لر بپردازد، بنابراين اين مقاله يك نوشتار زبان شناختي نيست بلكه مي كوشد با استفاده از داده هاي زبان شناختي، انسان شناختي، تاريخي و فرهنگي به بازشناسي و دسته بندي زبان هاي منطقه بپردازد.
در ايران حساسيت زيادي در اين زمينه وجود دارد كه شيوه گفتار فلان گروه سخنور زبان است يا گويش! اين مساله ظاهرا بيشتر به دغدغه هاي سياسي بر مي گردد و اگر بار سياسي بحث را در نظر نگيريم چه فرقي مي كند كه فلان شيوه گفتار زبان باشد يا گويش؟ به هر حال همه اين زبان ها و گويش ها حق حيات و فعاليت فرهنگي خواهند داشت. ما اينجا فقط به دسته بندي اين شيوه هاي گفتار مي پردازيم و وارد بحث گويش يا زبان بودن هيچ يك از موارد مورد بحث نمي شويم.
ارائه تقسیم بندی جامع و مانع از همه زبان ها و گویش های مردم لر کار دشواری است، این نوشتار مختصر می کوشد به اجمال از عمده ترین شاخه ها و گویش های مردم لر سخن بگوید. اینجا نیز با ارجاع به مقاله “بازتعریف لر” زبان های مردم لر را به طور کلی به دو گروه شمالی و جنوبی تقسیم کرده ایم.
تحقيقات كافي و اسناد متقن در دست نيست كه آيا تمام زبان هایی که در این نوشتار به آن ها “لری” می گوییم یک زبان هستند و یا حتی یک ریشه و تبار داشته اند يا خير، این “مجموعه زبان لری” شامل گویش ها و زبان های متعدد و متفاوتی است، تا جایی که سخنوران برخی زبان ها از درک و فهم زبان و گویش دیگر عاجزند، اما به هر حال همه این زبان ها متعلق به گستره لرستان و مناطق لرنشین هستند.
تعدد و تفاوت این زبان ها کاملا طبیعی است، چنین تنوعی اصولا در میان اغلب اقوام و جوامع جهان به چشم می خورد، اين تنوع در مناطقي مثل ايران و خاورميانه كه از نظر جغرافيايي محل زندگي نژادها، ملت ها و قوميت هاي بي شماري است كاملا چشمگير مي باشد و ممکن است به دلایل متعددی باشد که در این نوشتار مختصر از دو فرض عمده نام می رود، بدون اینکه مورد قضاوت قرار گیرند:
الف) ریشه جدا: ممکن است زبان های مختلف لری ریشه زبان شناختی جداگانه داشته باشند، البته باید به دونکته مسلم توجه داشت، نخست اینکه به اجماع زبان شناسان تمام این زبان ها متعلق به گروه زبان های ایرانی غربی هستند، هرچند بخشی از آن ها متعلق به گروه ایرانی شمال غربی و بقیه متعلق به ایرانی جنوب غربی هستند. نکته دیگر این است که میان همه این زبان ها قرابت بسیاری چه از نظر واژگان و چه نظر دستور زبان وجود دارد تا جایی که مثلا نشانه جمع در شمالی ترین زبان (کلهری و لکی) و جنوبی ترین زبان ها (لیراوی و بویراحمدی) یکی است درحالی که آن نشانه در گویش های مابین این دو قطب (مینجایی و بختیاری) وجود ندارد یا كم كاربرد است!
ب) تاریخ و جغرافیای جدا: اگر فرض شود تمام زبان های لری شاخه های یک درخت هستند، می توان تصور کرد تنوع و تفاوت زبان های لری به خاطر تاریخ و تحولات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی جداگانه ای باشد که گویشوران هر زبان و گویش با توجه به جغرافیای گسترده و پهناوری سرزمین لر داشته است، بدیهی است که در طول قرن های متمادی زبان های جنوبی تر لری تحت تاثیر زبان فارسی و زبان های شمالی تر تحت تاثیر زبان کردی قرار گرفته اند، در حال حاضر تلاش برای تشخيص مرز های زبانی لری با زبان های کردی و فارسی کاملا بی نتیجه است.
به هر حال از نظر ما لري شمالي شامل لكي، ملكي، بدره اي و كلهري است و لري جنوبي شامل مينجائي، ثلاثي، بختياري، كهگيلويه اي، ممسنی، بندري، كاروني و ليراوي مي باشد که هر کدام خود شامل لهجه ها و گویش هایی هستند، در ادامه اجمالا به معرفی عمده ترین این زبان ها و گویش ها پرداخته می شود.
لري لكي: زبان رايج در مناطق سلسله، دلفان، هرو، هليلان و شهرهاي الشتر، نورآباد، فيروزآباد، هرسين، و قسمت هايي از شهرهاي خرم آباد، كوهدشت، و دره شهر و بخش های دیگری از استان های لرستان، کرمانشاه، ایلام و همدان مي باشد. لکی در بين گويشوران لري شمالي بيشترين جمعيت را به خود اختصاص داده و در قیاس با کل مردم لر نیز قابل توجه است.
در آمار ميرزا بزرگ –نقل شده در سفرنامه هاي راولينسون5 و بارون دبد– لك ها سي و شش هزار خانوارند در حالي كه در همان آمار، جمعيت مينجائي ها حدودا شش هزار خانوار مي باشند. بنابراين بيش از هشتاد درصد لرهاي لرستان فیلی، زبان لكي دارند و يا اجدادشان زبان لكي داشته اند (با توجه به تحولات زبانی استان های لرستان و کرمانشاه در نیم قرن اخیر). ناگفته نماند ميرزا بزرگ در دوره ي قاجار مأمور جمع آوري ماليات بوده و جمع آوري ماليات نياز به يك آمار نسبتا دقيق دارد. در اين آمار، لرهاي فيلي پيشكوه 44 هزار خانوار و لرهاي فيلي پشتكوه 12هزار خانوار مي باشند پس نسبت 36 به 44 به عبارتي مي شود هشتادويك درصد.
لري ملكي: این گروه شامل زبان رايج در شهر هاي مهران، زرين آباد، ايلام، چوار در ايران و مندلي و بدره در عراق است. واژه ملكي -كه گاهي به صورت مكي و يا مهكي ثبت شده- برگرفته از نام طايفه ي ملكشاهي در پشتكوه لرستان است، كه براي نامگذاري گويش مردم شمال استان ايلام انتخاب شد. اين واژه ابتدا توسط دكتر جمال وديعي در قبل از انقلاب براي معرفي گويش لرهاي پشتكوه عنوان شد اما از آنجا كه پژوهش هاي فرهنگي لري حركتي لاكپشتي دارد اين اصطلاح گسترش و نمود زيادي پيدا نكرد. در كتاب دائرةالمعارف سرزمين و مردم ايران6 در صفحه ي 1069 از قول دكتر جمال وديعي چنين نوشته: “زبان مردم لرستان فعلي در نواحي پشتكوه ملكي و پيشكوه لكي از تركيب زبان ايراني قديم بوجود آمده و از …”
بسياري از مردم لرستان تصور مي كنند گويش ايلامي ها شكلي از لكي است اما بايد قبول كرد كه گويش هاي لكي و ملكي از نظر واژه و دستور زبان، تفاوت هاي قابل توجهي با هم دارند مثلا در لكي «مي» ابتداي افعال استمراري هميشه وجود دارد اما در ملكي اين «مي» مطلقا وجود ندارد. در لكي معمولا فاعل به صورت ضمير به مفعول متصل می شود اما در ملكي درست مانند فارسي تهران و لری مینجایی، ضمير فاعلي در آخر جمله متصل به فعل مي آيد. مثلا جمله ي فارسي «فلاني را ديدم» در لكي مي شود « فلانيم ديآ» اما اين عبارت در گويش ايلامي مي شود«فلاني ديم»7
لري كلهري – گويش رايج ايل كلهر در مناطق جنوب غربي و غرب استان كرمانشاه در شهرهاي اسلام آباد، سر پل ذهاب، گيلان غرب و سومار مي باشد. امروزه در مكتوبات، ايل كلهر را در زمره ي ايلات كرد درج مي كنند اما بايد گفت كرد خواندن آن ها دليلي بر نفي هويت لري آن ها نيست همچنانكه كرد خواندن آنها دليلي بر نفي ايراني بودنشان نيست. همان طور كه حتي كهگيلويه اي ها و بختياري ها را هم گاهي كرد قلمداد مي كنند و هنوز شهركرد ( دهکرد سابق) در مركز بختياري ها است، روستاهائي در كهگيلويه و بختياري هستند كه به نام كرد (دهكرد) و كردستان مي باشند، خيلي از اهالي بهبهان،به رود جراحي مي گويند رود كردستان8، اما كسي در هويت لري اين مردم ترديدي ندارد. با اين وجود، طبق آزادي هاي مدني هر كس مي تواند قوميت خود را به هر عنواني كه دوست دارد بيان كند اما اين آزادي ها براي مباحث علمي و تاريخي نمي تواند پايه و اساسي داشته باشد.
منابع تاريخي متعددي بارها بر لر بودن كلهرها صحه گذاشته است، به عنوان مثال ميزا خانلر خان اعتصام الملك9، نايب اول وزارت امور خارجه در كتابش (صفحه 71) كلهرها را با هويت لر، ثبت كرده و مي نويسد «محمد حسن خان سرتيپ، حاكم كلهر در آن ايام از كرمانشاهان مرخص و روانه به محال خود گرديد. بعد از ورود او بر ايل و الوار كلهر خبر رسيد كه..» بارون دوبد10 در كتاب سفرنامه لرستان و خوزستان – كه به سياحت در ميان لرها مي پردازد – در صفحه 429 در تشريح طوايف لر كوچك چنين مي نويسد: طايفه هاي پشتكوه كه به نام فيلي منسوبند از طوايف پيشكوه بسيار كمترند سرگرد رالينسن عده ي آنان را 12 هزار خانوار تخمين زده كه شامل كرد و ديناروند و كلهر و بدرايي و مكي مي شوند. ناصرالدين شاه در سفرنامه اش11 اهالي اطراف سرپل ذهاب را لر ثبت مي كند او در صفحه ي 82 كتابش از سنگ سفيدي در حوالي سرپل ذهاب مي گويد كه لرها – كه اهالي آن منطقه مي باشند – براي اين سنگ حكايتي دارند. البته ناصرالدين شاه در صفحه ي 62 همان كتابش اهالي حومه طاق بستان را هم لر ثبت مي كند. در اين مورد نمي توان گفت ناصر الدين شاه اشتباه كرده است زيرا او به اندازه ي كافي مشاور و تصحيح كننده در اختيار داشته است. به هرحال از اين دست مطالب – در حكايت لر بودن كلهرها – در تاريخ موجود مي باشد كه در اين مقوله، مجال برسي كامل آن ها ميسر نيست همين قدر خوب است بدانيم كه خود كلهرها خود را “كه لر” مي نامند.
لري مينجائي – گويش رايج مردم مناطق چگني، بالاگريوه و شهرهاي خرم آباد، دورود، پل دختر، انديمشك، دره شهر، دهلران مي باشد. در ميان توده ي مردم لرستان، عادت شده گويش اين شهرها را بدون هيچ مشخصه اي “لري” خطاب كنند. اين عنوان كلي باعث شده كه در ساير شاخه هاي درخت تنومند لر، ابهام و ترديد به وجود بيايد به عنوان مثال وقتي مي گويند «شما لر هستید يا بروجردي» و يا « شما لر هستید يا لك» و يا اينكه «شما لر هستید يا بختياري»، اين شك به وجود مي آيد كه عده اي لرند و عده ي ديگر غير لر؛ بختياري يا بروجردي و يا لك هستند. مينجائي ها از نظر اقليمي جزء مناطق فيلي مي باشند اما از نظر گويشي جزء مناطق لر بزرگ (لري جنوبي) و وجه تسمیه مینجایی نیز همین تعلق هم زمان این مردم به لر بزرگ (از نظر زبانی) و لر کوچک (از نظر سرزمینی، تاریخی و اجتماعی).
لري ثلاثي – گويش رايج در مناطق و شهرهاي بروجرد، ملاير، نهاوند، توسركان و گنكاور و بخش های از سربند استان مرکزی مي باشد. در تاريخ حكومت سه شهر ملاير و نهاوند و توسركان به نام حكومت ثلاث بوده كه در بيشتر زمان ها در جوار حكومت لرستان فيلي (لر کوچک) بوده اند، امروزه واژه ي ثلاث به صورت اسم خاص درآمده و نه تنها اين سه شهر، بلكه نواحي بروجرد و كنگاور را هم شامل مي شود. در واقع اين پنج شهر اصلي، گويشي شبيه هم دارند.
لري بختياري – گويش رايج در مناطق بختياري نشين شرق استان لرستان (دورود، ازنا و الگيودرز)، استان چهار محال و بختياري و شهرهای شرق خوزستان و غربی اصفهان است. اگر چه گويش بختياري ايل چهار لنگ – مخصوصا در استان لرستان – با گويش بختياري هفت لنگ تفاوت هايي با هم دارند اما مشخصه ي بارز گويش بختياري در همه جا ابدال شين به سين مي باشد، با این همه تشخیص مرز دقیق بختیاری و مینجایی (در منطقه پاپی) و کهگیلویه دشوار است.
بديت ترتيب زبان لري بختياري هم يكي از بزرگ ترين شاخه هاي لري محسوب مي شود، و در حقيقت پرجمعيت ترين گروه در منطقه لر بزرگ مي باشد، به همين خاطر گاهي كل مجموعه لر بزرگ (كهگيلويه، ليراوي و..) را نيز به نام بختياري مي خوانند.
لري كهگيلویه و ممسنی – گويش رايج در مناطق استان كهگيلويه و بویراحمد، و جنوب شرقي استان خوزستان، شمال و غرب استان فارس مي باشد، در تاريخ، مناطق جنوبي كوه دنا، محدوده ي طوايف ايل كهگيلويه اي بوده ولي امروزه طوايفي از آن جدا شده و مستقل مي باشند از آن جمله طايفه ي بهمه اي است كه گستردگي واژگان اصيل و قديمي آن بيشتر از گويش بويراحمدي هاست. در گويش كهگيلویه اي ابدال شين به سين مانند گويش بختياري احساس نمي شود، همچنین این گویش متعلق به ایل بزرگ ممسنی هم می باشد که امروز شامل چندین شهرستان و بخش از استان فارس می شود.
لري بندري (لیراوی) – گويش رايج در بنادر ماهشهر، ديلم، گناوه و بوشهر مي باشد كه بيشتر به طوايف لر ليراوي و حيات داوودي و گشتيل و.. تعلق دارند. اين گويش آميخته اي از زبان لري و گويش بندرعباس و… است اما قرابت بيشتري با لري دارد ممكن است عده اي منسوب بودن اين گويش به لري را قابل ترديد بدانند اما كتاب هاي فرهنگ جغرافيايي آبادي هاي كشور، چاپ اداره ي جغرافيايي ارتش12 به صراحت وجود زبان لري در اين بنادر را تأييد كرده است.
لري كاروني– شهر هائي كه در كنار رودخانه ي كارون يا سرشاخه ي آن قرار دارند مثل دزفول، شوشتر، و اهوازي هاي قديم و.. در يك دسته زباني قرار مي گيرند. در اينكه بهبهان هم در اين دسته قرار بگيرد قدري ابهام وجود دارد بعضي ها اين دسته را به نام خوزي بيان مي كنند. اما انتخاب اين اسم قدري نامناسب است زيرا اگر منظور از خوزي، استان خوزستان است پس بخش زيادي از بختياري ها و كهگيلويه ايها هم خوزي محسوب مي شوند اما اگر منظور از خوزي زباني است كه عبدالله ابن مقفع در كتاب الفهرست ترجمه تجدد صفحه ي 22 از آن ياد مي كند و مي گويد: «زبان هاي پارسي ]منظور مردم پارس[ عبارتند از پهلوي، دري، پارسي، خوزي و سرياني است13 » بايد گفت مطابق اين نقل قول، خوزي از پارسي متمايز بوده اما ما مي بينيم كه زبان دزفول و شوشتر و..به فارسي تهراني بسيار نزديك است و بيشترين شباهت را با لري جنوبي دارد. همچنين زباني كه هم عصر پهلوي بوده اگر در طول اين سال ها، خصوصيات خوزي را حفظ مي كرد امروزه بايد به خاطر قدمتش فاصله ي زيادي با فارسي تهران پيدا مي كرد و در آخر بايد گفت و در كتاب هاي زبان شناسي ايراني مثل «زبان هاي ايراني ارانسكي14»و «راهنماي زبانهاي ايراني روديگر اشميت15» نامي از زبان خوزي برده نشده است. به هر حال بايد تحقيقات بيشتري در اين زمينه انجام شود و نامي بهتر از لري كاروني توسط دوستداران فرهنگ لري انتخاب شود.
این نوشتار نگاهی اجمالی داشت بر پراکنش زبان ها و گویش های منسوب به مردم در در پهنه جغرافیایی سرزمین های لرنشین، بدیهی است سخن گفتن از چنین موضوعی در نوشتاری کوتاه، کاستی ها و نواقصی خواهد داشت، نگارندگان به گرمی از پیشنهادها و انتقادها استقبال خواهند کرد، در این نوشتار هرچند تلاش بر فراگیری نسبت به تام گروه های لر، تا حد ممکن بود اما با توجه به وسع نگارندگان ممکن است گروهی و گویشی خاص از قلم افتاده باشد، نگارندگان از اشاره برخی نویسندگان به “لری کومزاری” رایج در سواحل جنوبی خلیج فارس، به ویژه در کشور عمان با خبر هستند اما به علت فقدان اسناد و اطلاعات کافی از ذکر چنین گروه هایی در فهرست امتناع کرده اند.
عیسی قائدرحمت، ابراهیم خدایی
برگرفته از : سایت لور
منابع:
1- قوم لر . تأليف سكندر امان اللهي بهاروند.انتشارات آگاه 1385 صفحه ي 53 « .. همانگونه كه مي دانيم پارسي ميانه گويش پارتيان و ساسانيان بود…»
2- تاريخ گزيده تآليف حمدالله مستوفي انتشارات امير كبير1385 در صفحه ي 538 «… زيرا كه در گويش لري الفاظ عربي بسيار است. اما اين ده حرف گويش لري نمي آيد: ح خ ش ص ض ظ ع غ ق
3- شاهنامه لكي به اهتمام حميد ايزدپناه انتشارات اساطير1384
4- نامه سرانجام تحقيق و تفسير صديق صفي زاده بوره كه ئي. انتشارات هيرمند 1375
5- سفرنامه راولينسون. ترجمه سكندر امان اللهي بهاروند. انتشارت آگاه 1362در صفحه ي 152
6- دائرةالمعارف سرزمين و مردم ايران تأليف عبدالحسين سعيديان انتشارات مجله علم و زندگي 1360
7- كردي ايلامي تأليف غلامحسين كريمي دوستان انتشارات دانشگاه كردستان1380 عبارت «فلاني ديم felani dim» از صفحه ي 1.6 اين كتاب انتخاب شد.
8- رود كردستان نام قبلي رود جراحي است در همه ي كتابهاي قديمي اين رود به اسم كردستان معرفي شده است.
9- سفرنامه ميرزا خانلر خان اعتصام الملك به كوشش منوچهر محمودي ناشر مولف 1351
10- سفرنامه لرستان و خوزستان تأليف بارون دوبد ترجمه محمد حسين آريا انتشارات علمي و فرهنگي 1371
11- سفرنامه عتبات ناصرالدين شاه قاجار به كوشش ايرج افشار انتشارات فردوسي 1363
12- فرهنگ جغرافيائي آباديهاي كشور جمهوري اسلامي ايران ( جلد101 گناوه 1365) و (جلد 110بوشهر 1365) و (جلد 91 بهبهان 1370 در خصوص بندر ديلم) و(جلد 90 آبادان 1365 در خصوص بندر ماهشهر)
13- لرستان در گذرگاه زمان و تاريخ تأليف حميد ايزد پناه انتشارات اساطير 1384 در صفحه ي 88 اين كتاب نقل قول ابن مقفع درج شده است
14- زبانهاي ايراني تأليف يوسيف م . ارانسكي ترجمه دكتر علي اشرف صادقي انتشارات سخن 1378
15- راهنماي زبانهاي ايراني در دو جلد ويراستار، روديگر اشميت، ترجمه زير نظر حسن رضائي باغ بيدي انتشارات ققنوس1382
16- بازتعریف لر، ابراهیم خدایی و عیسی قائدرحمت، 1386