ساده ام، فقط سکوت می کنم
من دست ها و
سنگ های پنهان در آستینِ آدمها را
بسیار دیده ام
حواس ام هست!
من دشنام ها خورده،
اما هرگز مزاحمِ یکی مور خسته نبوده ام
من
تهمت ها خورده،
اما هرگز مزاحمِ یکی گزنده نبوده ام
من سیلی ها خورده،
اما هرگز برای اشاره هم دست ام بالا نرفته است
با این حال
سوال سختی
بن گلویم را گرفته است
اگر میلِ به شعر در من نبود
سنگ
در دست دیگران چه می خواست؟
سيد علی صالحی