موسیقی ایران یکی از بی نظیرترین موسیقی هاي این کره خاکیست.
این موسیقی از غنای ریتم و ملودی های حیرت آوری برخوردار است که هدفمند برای بهتر زیستن و برای مقابله ستم انسان بر انسان و برای مقابله با قهر طبیعت برانسان خلق گردیده اند. راز ماندگاری این موسیقی به راز ماندگاری اشعار حافظ ، سعدی ، مولانا ،خیام ، فردوسی و … می ماند که پس از هزاران سال توانسته است از دم تیغ موسیقی ستیزان و هجوم بیگانگان جان سالم بدر برد. به همین دلیل تا انسان هست این موسیقی فریادرس اوست و تا کار و زندگی هست این اشعار و ملودی ها کارکرد خود را از دست نخواهند داد.
ترانه های محلی ایران چنان با گوشه های ردیف دستگاهی آمیخته اند که هرگاه درست بکار گرفته شوند ، آنان را مثل دو یار که سالها یکدیگر را گم کرده باشند در لحظه به لحظه ملودیها و ریتم ها می توان شاهد حضورشان بود . به بیان دیگر ، میتوان سرچشمه گوشه های ردیف دستگاهی را موسیقی محلی اقوام مختلف ایرانی دانست. به اطمینان میتوان گفت: بر خلاف موسیقی دستگاهی ،بیان اندیشه و کاربردی بودن ترانه های محلی بسیار صریح و عیان است. بلابارتوک میگوید : ترانه های محلی علی رغم کوتاه و مختصر بودن شان ، با سوئیت های باخ برابری میکنند.
بند وصل هر ایرانی به سرزمینش ، شعر و ترانه هایی است که در طول تاریخ باریک شده ولی هرگز گسسته نگردیده است . جسارت میکنم و به شما می گویم که خودتان و فرزندانتان را با شعر و موسیقی در آمیزید تا هم از هر گزندی مصون بمانید و هم بند دل تان از بند دل سرزمین تان پریده و جدا نگردد.
لازم میدانم راجع به چند آهنگ شرح مختصری بنویسم.
اول شاهنامه فردوسی :
{ در طول هزار سال ،مردمی که سواد نداشتند بر گرد افراد باسواد جمع می شده اند و با گوش کردن به اشعار شاهنامه تمام آرمانهای خود را در دل افسانه ها و حماسه های داستانهای شاهنامه جستجو می کردند . قدیمی ترین شاهنامه خوان ، کاراسی شاهنامه خوان است که در اوایل قرن پنجم ، اندکی پس از خاتمه شاهنامه زندگی می کرده است و پس از آن این مراسم در خانه روستا نشینان و در چادر عشایر و کاخ شاهان همیشه جریان داشته است . }
تا جاییکه نگارنده اطلاع دارد ، شاهنامه خوانی به سه شیوه :
الف : روخوانی و شعر خوانی
ب : نقالی
ج : خواندن اشعار با ملودیهای با ریتم آزاد که وزن شعر نقش مهمی در آن دارد .
{ شاهنامه پیکار پایای نیکی و بدی ، روشنایی و تاریکی ، داد و ستم ، آزادگی و بندگی ، شاهنامه سراسر ستایش از فضیلت و خرد ، دانش و راستی و نیکی و آزادگی و جوانمردی و دلیری و داد و دهش و عشق به ایران و عشق به انسان است و بیزار از بداندیشی و بدکاری و خشم و کین و آزار و غرور و ستم و دروغ و تسلیم و نابخردی و سنگدلی و خونریزی است .}
قسمتی از مقدمه دکتر محمدامین ریاحی ، انتشارات سخن، شاهنامه فردوسی تصحیح ژول مِل
حدود شصت هزار بیت با وزن ترکیبی 24 فعولن فعولن فعولن فعول 16 سروده شده است . در این ریتم ثابت نه تنها خواننده خسته نمی شود بلکه مضمون آن ، چنان انسان را به وجد می آورد که در وصف نمی گنجد . امید و شوق بهتر زیستن و خصایل گفته شده ناخودآگاه جزئی از شخصیت و منش شما می گردد.
ب : آنچه که از ترانه های عروسی شنیده ام و بیاد دارم ، در پس اجرای زنده همه این آهنگها ، غم و اندوهی نجیب و شوق برانگیز نهفته است و ما انعکاس چنین غمی را در سراسر موسیقی سنتی به وضوح می توانیم مشاهده کنیم . همیشه با خودم می گفتم : شاید دلایل زیر علت حضور غم و اندوه در موسیقی مخصوص عروسی مردم ایلات باشد :
1. دختران را از سنین خردسالی شوهر می دهند .
2. خانواده ، گاه دختر خود را که به ایلی دیگر رفته است ، يكسال به خاطر دوری راه نمي بیند .
3. یکی از همیاران خانواده را از دست می دهند .
4. دختران را بجای خون بس « بست خونین »برای جلوگیری از نزاع و خونریزی مجدد ، شوهر می دهند و شاید دلایل دیگر.
ولی با قبول دلایل فوق و دلايل دیگر ، مدتی است بر این باورم : غم و شادی از یکجا سرچشمه میگیرند . وقتی انسانی شادمان است اندوهی نهفته از درونش سر بر می آورد و هرگاه مصیبت یا اندوهی او را تسخیر میکند ، دیری نمی گذرد که شادمانی به سراغش می آید . به بیان دیگر ، مردم سرزمین ما ،ناخودآگاه و به رغبت ، اندوه خود را با شعر و ترانه آمیخته می کنند تا شادمانی از دل آن سر برآورد.
شما هم هرگاه دلتنگ هستید ، بياييد نغمه ای را با قدرت تمام بخوانید و فریاد بزنید تا از فریاد بلندتان ، جانتان از غم و اندوه تخلیه شود .
ققنوس ، پرنده افسانه ای بر خرمنی از هیزم می نشیند و می خواند ، چنان پرشوق و غمبار می خواند تا هیمه ها به آتش کشیده شوند و از خاکسترش ، ققنوس بچه ای سر برآرد و افسانه شود برای تجسم حکایت غم و اندوه ما .
جبران خلیل جبران در کتاب پیامبر و دیوانه ، ترجمه نجف دریابندری ، صفحه 59 می گوید : پاره ای از شما می گویید :« شادی، برتر از اندوه است » و پاره ای می گویید : « نه، اندوه برتر است.» اما من به شما می گویم که این دو از یکدیگر جدا نیستند. این دو با هم می آیند و هرگاه شما با یکی از آنها بر سرسفره می نشینید، به یاد داشته باشید که آن دیگری در بستر شما خفته است .
ج : ترانه برزگری ، گفتگوی معشوق کوچ کرده به ییلاق است ،با عاشق مانده در گرمسیر، برای درو کردن و برداشت محصول .
این گفتگوی عاشقانه ، از آنچنان ظرفیتی برخوردار است که هم عشق آسمانی و هم عصیان اجتماعی را می توان از آن برداشت کرد . وقتی من به عمق مضامین و لطافت اشعار نگاه می کنم ، اهمیت ابیات آن را کمتر از ابیات منظومه خسرو و شیرین نظامی نمی بینم . با این تفاوت که نظامی، بلند و پیچیده ، ولی مردمان ایلات ، مختصر و بی پرده و عیان سروده اند .
در قسمتی از منظومه خسرو و شیرین ، فرهاد با کوه بیستون گفتگوی بسیار زیبایی دارد :
که ای کوه ار چه داری سنگ خاره
جوانمردی کن و شو پاره پاره
وگرنه من به حق جان جانان
که تا آن دم که باشد در تنم جان
نیاساید تنم ز آزار با تو
کنم جان بر سر پیکار با تو
این اشعار را با ترجمه اشعار برزگری ، که از نظر گردش ملودی بسیار زیباتر از آواز بیات کرد در موسیقی دستگاهی است ، میتوان مقایسه کرد و درد مشترک و عشق مشترک را که پیام و پند بلندی است برای انسانها ، در آنان مشاهده نمود .
علی اکبر شکارچی