سخنی پیرامون اشعار لُری بختیاری (بخش دوم)

بخش اول

چه عواملی روح نشاط را از شعر محلی بختیاری گرفته است و چرا اکثر سروده ها و ترنم های محلی ما مثل: “دی بلال” “داینی داینی” “شُلیل” “یار یار” “لالائی” ” بزگری ” “صیادی ” ” تولکی ” “شیر دوشی” حتی وقتی که در باره عشق و دلدادگی است، تراژیک و غمناک است و شکایت آمیز؟

این موضوع فتح باب و پرسشی است که محققان و کارشناسان در آتی بیشتر به آن خواهند پرداخت . ما نیز به نوبه خود تعدادی از عوامل دخیل در این کار را فهرست وار عنوان می کنیم و بقول مثل معروف بختیاری ” کارت وِ اُسا بِده نُونِت وِ نُونوا “بقیه کار را به استادانِ بزرگوار وا می گذاریم.

آیا عواملی که در پی می آوریم می تواند باعث این عکس العمل باشد و ادبیات و موسیقی قوم ما را تحت شعاع خود قرار داده باشد: حمله اقوام مهاجم درون و برون مرزی در طول دراز نای تاریخ، احساس غربت کردن در وطن،مهاجرت از موطن اصلی خود به ولایتی دیگر، مرده ریگ نیاکان ما و بقول امروزی ها ژنتیکی و ارثی باشد، ظلم و قهر طبیعت و پیکار برای پیروزی بر او، جور حکام محلی، سختی معیشت و زندگی اجتماعی، کوچ و گذر از تنگناها، نبود ابزار و آلات پیشه و فن و سختی کارهای یدی مثل خیش و درو و عوامل عدیده دیگر باعث این سر خوردگی و آسیب اجتماعی است که در شعر و ادبیات بختیاری دخیل بوده، نمود داشته و روح نشاط و سر زنده داری را از این موهبت قوم گرفته است؟

اگر از زاویه دیگری نگاه کنیم، از دف و چنگ و چغانه و دیگر ادوات و آلات موسیقی در قوم بختیاری اثری نیست. ادوات موسیقی سنتی، یار و یاور همیشگی آن ها ” نی” بوده که بقول مولوی همیشه از جدائی ها شکایت داشته، ساز آشنای دیرین دیگر ” کرنا ” و “دهل ” است. “کرنا” سازی حماسی است و هنگام شنیدن صدای آن شور و هیجانی دیگر به شنونده دست می دهد و حتی ساختار فیزیکی و شکل ظاهر آن به گونه ایست که صدای آن تا دور دست ها شنیده شود. در شاهنامه بارها از آن نام برده شده است بعنوان ساز میدان جنگ و نبرد . بنابر این سازی حماسی است .

اوزان عروضی به کار رفته در شعر محلی بختیاری ، اوزان محزونی هستند با بار عاطفی قوی که می شود آن ها را در دستگاهها و زاویه و گوشه های غمگنانه خواند . آهنگ و شعر محلی بختیاری معمولا دارای خصلت جمعی کمتری است و بصورت تجرید و انفرادی خوانده و نواخته می شود مگر آن قسمت مثل ” آهای گُل یا گُلی گُلی ” و یا “گاگریو ” که صفت جمعی آن به گونه ای دیگر است .هر چند گوینده و خواننده ضمن ابراز دردهای خود در این قالب گوشه چشمی نیز به جمع دارد و بقولی جزء است که اراده کل می کند.

اشعار محلی بختیاری در واقع، غمسروده هایی عاطفی هستند حاکی از ستیزی غایبانه با درخشش غم انگیزی و خاص همراه با درک درست تضادهای واقعی جامعه، این دلتنگی سرودها، گاه با چاشنی عشقی دردمندانه و مفاهیمی از قبیل فراق و شکایت از روزگار همراه است. در این دوران آنان که در دامن طبیعت به شکار می پردازند نوعی انبساط خاطر و تفرج دارند اما، صیاد بختیاری برای امرار معاش این پیکار نا برابر را انجام می دهد در نهایت ناراحتی روحی خود را با این ستیزه گری عنوان می کرده و چون آگاه بود که مرگ یک جاندار برابر است با جلوگیری از گرسنگی خانواده بنابر این غمگینانه خطاب به بز نر کوهی سر می داد :

 پازِنی وِری بِچَر کِه روزِ پاکه   –   صیادی که تونِه زَی سِه روز وِ خاکه

 و یا اینکه برزگری که بخاطر کاستن از درد و رنج خود هنگام درو غمگیناهن سر می دهد :

 بَزگری نُو بَزگری داکت بِمیره   –   کِنَکِت وِ سَر نَزَن رَه خَرمِه دیره

 عاشقانه خوانی “یار یار” با سوز و گداز توأم است

 هَر چِه یار یار اِی کُنم یارم نیده پَیدا   –   یار مُو کافر دِله زَیده وِ صحرا

تاریخ کشور ما، تاریخ حماسه است و اعترض . این اعتراض گاه مستقیم و رویا رو با گرز و خنجر بوده مثل قیامهای مردمی محلی خود جوش برضد سردمداران همانند قیام علیمردان خان دوم علیه سلطه پهلوی و یا غیر مستقیم توسط خلق آثار ادبی ماندگار توسط شاعران گمنام و بدون کتاب بختیاری که بنا بر دلائلی یا نبودند یا نتوانستند در مبارزه علنی شرکت نمایند، زبان در وصف رشادتها و دلاوری های این مبارز نستوه انجام دادند و اعتراض خود را به عنوان یک تاکتیک تدافعی در سنگر شعر به انجام رساندند و حماسه هایی آفریدند که با نوعی عرفان توئم است و همه خصوصیات یک حماسه طبیعی را دارد، سینه به سینه تا ابد الدهر می گردد.

 شُمشیرِ علی مردون طِلای بی غش   –   وِ زِمین برق اِی زَنه وِ آسِمون تَش

تفنگِ علی مردون بازم صِدا کرد   –   سربازِ کُله پوستی هنگِ بِلا کرد

 ******

 علی مردون هوکه کشتن کاکاته   –   یو که زنجیر پاسه تاته زاته

 علی مردون بیو فرگی وِ نُو کن   –   فشنگ اِستیدنه جنگِ شروع کن (1)

با توجه به اینکه شاعر عضوی از جامعه زمان خود است که درد و رنج ، شادی و غم جامعه و زمان خود را با تمام وجود احساس می کند و پس بصورت خود آگاه یا نا خود آگاه تحولات در آینه شعر او هویداست به نوعی که پژوهشگران از آثار باقی مانده شاعران پی به مسائل سیاسی،اجتماعی و اقتصادی ادوار مختلف خواهند برد .بنابر این هرگاه به دلیل جو حاکم بر جامعه و وجود تضادهای آنچنانی ، این صف شاعران بودند که به نوعی اعتراض مستقیم و غیر مستقیم خود را به گوش هم نسلها رسانده و حتی گاه از فلک کج رفتار گله و شکایت سر داده اند و فراتر از آن بعضی ها بطور سمبولیک جدالیه یا نوعی الحاد شاعرانة تجاهل العارفانه با خالق خود خلق کرده اند. مثل شعر معروف داراب افسر بختیاری.

 اِی که روزیِ همه خلف زِ انبار تونه   –   آسمونها و زمین کرده کردارِ تونه

 ئی همه نقش و نگاری که منه دنیا هِد   –   همه اِز پرتوِ یک جلوه دیارِ تونه

 عرشِ فرش کردی و قیلونِ نهادی گُرِ لو   –   هرچه وُر مردم اِبو هه پُک همه آزار تونه

هر شر و شور بدنیا منه مخلوقت ابو   –   اَر زنیم یا اِکُشیم پُک همه سون کار تونه

 وندیه جنگ اروپا و تپستی ته عرش   –   هر چه مردن مِنه جنگ خین همه بار تونه

 گدیه روز قیامت ز لر ایخوم مو حساو   –   تو چه دادیس؟ هو چه داره ؟ چه بدهکار تونه

 حق تو داری بکنی هرچه بدنیا اِخوی   –   چون همه بید و نیبد زِنده زِ پندار تونه

می توان گفت در طول تاریخ، شاعران اولین بوجود آوران جنگ نرم و زمینه سازان انقلابات مخملی بودند و در بیداری و آگاه سازی مردم زمانه خود نقش بسزائی داشتند. اگر به درستی توجه نمائیم شعار هایی که در تظاهرات، انقلابات و راهپیمایی ها سر داده می شود بصورت شعر و فی البداهه سروده و عنوان می شود تا تکرار و به ذهن سپاری آنها آسان باشد.

1- دو بیت اخیر بخشی از مثنویی در این زمینه ، و از محرر متن است.

برگرفته از سایت لور loor.ir

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

پیمایش به بالا