تیم گهر شهرداری دورود ( گهر زاگرس لرستان ) در چند ماه اخیر علاوه بر ابعاد ورزشی که داشته است ، به دلیل مسائل خاصی که با آن روبه رو بوده ، در بین مردم لر به یک امر اجتماعی – قومی تبدیل شده است و یک کارکرد اجتماعی و آگاهی بخش پیدا کرده است .
مسائلی که تیم گهر در بین مردم لر به وجود آورده است را می توان در چند بعد بررسی کرد :
1- مسئله انتقال تیم به استانی دیگر : این مسئله به دلیل این که تیم گهر فعلا جایگاه خود را در بین مردم لر پیدا نکرده بود وحساسیت لازم نسبت به آن شکل نگرفته بود ، به یک مسئله عمومی تبدیل نشد ، البته این امر به صورت نسبی مطرح است زیرا بسیاری از وبلاگ ها ، روزنامه ها ، شبکه استانی و گروههای مردمی به شدت به ، در استان لرستان ماندن تیم گهر حساس شده بودند .
2- مسئله نداشتن زمین فوتبال استاندارد و امکانات لازم ، به عنوان مهمترین مسئله که بیشترین تاثیر را در آگاهی بخشی و تبدیل شدن به یک مسئله اجتماعی – قومی داشته است : با فروپاشی ساختار اجتماعی – اقتصادی قوم لر در یک قرن گذشته و عدم شکل گیری ساختار نوین و منطبق بر نیازهای محلی تا زمان حال ، اقتصاد صنعتی در این مناطق شکل نگرفته و کشاورزی سنتی توانایی تبدیل شدن به نیروی محرکه اقتصادی را نداشته است . ابعاد اجتماعی – فرهنگی نیز وضعی بهتر از وضع اقتصادی نداشته اند و به همان حالت ایستایی باقی مانده اند .
نداشتن امکانات لازم برای میزبانی تیم گهر در واقع یک امر ساده نیست که با احداث یک استادیوم رفع شود ، بلکه سرکوبی صد ساله توانایی های قومی است که آن را دچار خود فراموشی کرده اند و در واقع این امر که تیم گهر امکانات لازم را ندارد ترجمه ای است از این که مردمان لر در مناطق گوناگون امکانات اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی لازم را ندارند و علی رغم غنی بودن این مناطق ، محروم ترین نواحی ایران هستند .
زمانی که یک جوان لر با تاکید می گوید چرا لرستان استادیوم ندارد در واقع می گوید چرا قوم لر ( با در نظر گرفتن مناطق لر نشین همبسته در ناحیه زاگرس ) در میان سایر اقوام کمترین میزان توسعه اقتصادی و اجتماعی را دارد .
از این دریچه تاریخی از یکصد سال گذشته تا به حال است که تیم گهر بیان بغض های ناگفته و پهنان قوم لر است . بیان محرومیت های اقتصادی و ضربات شدید فرهنگی ، زبانی و اجتماعی که بر پیکره این قوم وارد شده است ، و درست از اینجاست که تلاش برای تثبیت تیم گهر ، تلاش برای تحکیم هویت قومی ، قوم لر است .
3- مسئله دیگر ، تاثیر در تثبیت هویت لری ، با توجه به پراکندگی جغرافیایی فراوان از شمال تا جنوب زاگرس است :
در واقع بنابر اصل هویت – غیریت ، تیم گهر آن عاملی است که مردم لر در اولین برخورد با عرصه کلان دنیای اجتماعی ورزش ، هویت قومی خود را با آن پیوند می دهند و احساس مشترکی با سایر افرادی که همین حس را دارند ولی در منطقه دیگر با مقداری تفاوت لهجه ای ، شکل می گیرد . همین احساس مشترک در واقع تبدیل به یک ما ی هویتی – قومی می شود ، که یک نفر در نورآباد ممسنی می گوید ما لرها تیم گهر را داریم و یک نفر در دورود می گوید ما لرها تیم گهر را داریم و یک نفردیگردر کوهدشت می گوید ما لرها تیم گهر را داریم . این مسئله را با دو مثال روشن تر می کنم :
– یکی از دوستان ما که از لرهای سپیدان استان فارس است در خوابگاه دانشگاه علامه طباطبایی با هم منتظر نتیجه آخرین بازی تیم گهر برای صعود به لیگ برتر بودیم تا قبل از بازی و شکل گیری مسئله تیم گهر من و این دوست همتبارم همدیگر را خوب نمی شناختیم و با هم یک سلام و علیک ساده داشتیم ، زمانی که تیم گهر به لیگ برتر صعود کرد این دوست سپیدانی قبل از من دیوارهای خوابگاه را با کاغذ هایی که صعود تیم گهر لرستان را تبریک گفته بود پر کرد به نحوی که حتی خود من این حساسیت او که 400-500 کیلو متر با ما فاصله دارد را بسیار جالب می دانستم . از آن پس من و این دوست عزیزم یک احساس مشترک قومی پیدا کرده بودیم تا جایی که حتی او با هم استانی هایش که فارس بودند در اکثر موارد به رقابت و مناظره می پرداخت. فقط به خاطر این که وضعیت مشترکی باعث شکل گیری آگاهی مشترکی در او شده بود با هم استانی هایش که همشهری و در جوار همدیگر بودند به مناظره می نشست ولی با من که کیلومترها با او فاصله داشتم کاملا احساس یگانگی می کرد .
مثال بعدی مربوط به قبل از شروع بازی های گهر است ، زمانی که با یکی از همشهریان لک زبان عزیزم در پارکی در کوهدشت حرف می زدم ، او که سالها طرفدار تیم پرسپولیس بود ، بدون این که کسی به او گفته باشد به قدری به تیم گهر حساس شده بود که به دفعات زیاد پشت سر هم با زبان زیبای لکی می گفت ” گهر هن وجمونه ” ( گهر مال خودمان است ) ، آنچه که در این حرف معنا دارد کلمه وجمونه یا خودمان است ، این خودمان یعنی هویتی در مقابل هویتی دیگر ، یعنی آگاه بودن به هویت قومی در اثر تیم گهر که با نام لر دائما تکرار می شود ، یعنی من زبان ، ساختار اجتماعی – فرهنگی و تاریخ مشترک خودم را دارم ، یعنی آگاهی به این که من لر هستم .
– از دیدگاه کارکردگرایانه تیم فوتبال گهر می تواند کارکردهای ورزشی – تفریحی را انجام داده و در کنار آنها کارکردهای آگاهی بخشی از هویت قومی ، احساس تعلق و تعهد مشترک به یک مای هویتی – قومی ، کارکرد مطالبه بهبود وضعیت اجتماعی – اقتصادی مناطق لرنشین و … را نیز به صورت غیر مستقیم انجام دهد .
به عنوان جمع بندی باید گفت مردم لر باید حمایتشان از تیم گهر را در راستای مطالبات اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی دنبال کنند و هیچ گونه کوتاهی در این زمینه را بر نتابند زیرا سقوط تیم گهر یعنی پشت پا زدن بر بسیاری از مسائل بسیار حساسی که قوم لر با آنها روبه رو است .
محمد علی سوری لکی
فقط یک بار بازی این تیم را از تلویزیون دیدم و ناخودآگاه احساس دل خوشی و در کنار آن دلهره بهم دست داد. شاید به این دلیل که بازیکنان تیم سعی داشتند غیرت را جایگزین امکانات کنند.
عرق ملي و قوميتي نبايد در شعار و ميتينگ و همايش و سمينار و زنده باد و …..اينا باشد ..بستري براي اعلام موجوديت يكي از استان هاي محروم كشور ، حداقل در ورزش فوتبال بوجود آمده …كجايند هموندان متعصب و متمول داخلي و خارجي كه با اسپانسر شدن گهر دورد حفظ آبروكنند كه اميدي براي بقا به آن نيست حتي تا نيم فصل !!…
شعار را به شعور تبديل كنيم كاري كه هموطنان آذري براي تراكتور كردند و ميكنند