رفته بودم مرکز شهر یوته بوری برای انجام کاری. تراموا (Spårvagn) که آمد و رد شد با کمال تعجب دیدم دوتا نوجوان با ظاهر مهاجر پشت آخرین واگن، یکی عین عنکبوت به شیشه چسبیده و دیگری روی میله قفل رابط واگن نشسته و پاهایش روی ریل آویزان است. حالا اینها از کدام ایستگاه شهر تا به اینجا سواری مجانی اما بسیار خطرناک خورده اند بماند. جالب اینجا بود که وقتی داشتم از آنها عکس میگرفتم آنکه نشسته بود برایم بای بای هم کرد!
محمد حسین زاده