سفرنامه لرستان و خوزستان

بارون دوبد سیاح روسی در سال 1840 میلادی برابر با 1219 هجری شمسی به مناطق لرستان و خرم آباد سفر کرده و شرح سفر خود را در کتابی تحت عنوان سفر نامه لرستان و خوزستان ارائه نموده است.

او در توصیف شهر خرم‌آباد یادداشتهای هنری راولینسون را بازگو کرده و معتقد است که او به درستی این شهر را توصیف نموده و اضافه می‌نماید که خرم آباد دارای چهار مسجد، هشت حمام عمومی و یک محله مجزا و مخصوص یهودیها دارد، که تعداد خانه‌های این محله قریب 50-40 منزل است. او می‌گوید که از قلعه (دژ) خرم‌آباد با شش قبضه توپ دفاع می‌شود. همچنین در خصوص کالاهای تجارتی خرم‌آباد از چپق و پوست سمور آبی که این جانور در رودخانه‌های خرم‌آباد و کردستان زیست می کند نام برده و همچنین متاع دیگر آن منطقه را رب انار که محصول باغهای منطقه است نام می‌برد، و ذکری از انگور عالی این منطقه می‌برد.

دوبد برای شهر خرم‌آباد و وجه تسمیه آن به شرح سفرنامه راولینسون ارجاع می‌دهد و می‌گوید از قول شرف‌الدین، محرر تاریخ جنگهای تیمور می‌شنویم که می‌نویسد این فاتح برای آنکه لرها را به سبب حمله به زوار مسلمان، گوشمالی دهد خرم‌آباد را تسخیر و آن را با خاک یکسان کرده.

یکی از کارهای دو بد در خصوص خرم‌آباد ثبت خطوط کوفی مربوط به سنگ نبشته‌ای‌ ست که متعلق به دوره سلجوقیان می‌باشد او با دقت از آن سنگ نبشته کپی برداری می‌نماید و مشخصات این سنگ را ذکر می‌کند. دوبد در طی سفرش به منطقه لرستان توصیفهای جذاب و دل انگیزی از آداب و سنن مردم لرستان به ویژه زنان آن منطقه می‌نماید.

او در طی مسیر خود در برخورد با تعدادی از قبور متعلق به 11 تن از راهزنان اینگونه توصیف می‌نماید: «در فاصله نه چندان دور از قلعه به بازدید قبور 11 تن راهزن دیرکوند رفتم که پیش از این به دستور میرزا بزرگ حاکم قبلی این ولایت به اتهام غارت‌گری اعدام شده بودند. برای عبرت طایفه خودشان و دیگر طوایف بیابان‌گرد که در این بخش رفت و آمد می‌کنند، آنان را در کنار جاده اصلی دفن کرده بودند. شاید این مجازات درخور آنان بوده، اما صرف دیدن این یادبودهای غم‌انگیز بشری اندوه کمی بر دل انسان باقی نمی‌گذارد… بر بالای هر مزار سنگ عمودی صافی دیده می‌شد. که طره گیسوی زنان بر آنان آویزان بود… به من گفتند برای زن و مادر و خواهر و دختر و بستگان دیگر متوفی رسم است تا حلقه‌های زلف خود را بچینند و به نشانه غم دل بر مزار عزیز از دست رفته خود بگذارند… گمان نکنم هیچ‌گاه سوگنامه‌ای را در حد نیمی از فصاحت و بلاغت یک چنین بیانی از احساس اصیل ساده، که تنها مهر خالص یک زن می‌تواند آن را خلق کند، در جایی خوانده باشم.»

او در ابتدای ورودش به منطقه لرستان به سیاه چادرهای زن و شوهری جوان و مادر پیرشان مهمان می‌شود و عشق و علاقه و احترام این زن به همسرش را اینگونه توصیف می‌نماید:

«به ندرت در خاور زمین کسی را دیده‌ام که در حد این مادر پیر نسبت به پسرش و این بانوی جوان نسبت به همسرش عشق خالص‌تری نثار انسان کرده باشند. هر آنچه می‌کردند فقط برای خشنودی خاطر او بود… روز بعد وقتی ابراز علاقه کردم تا میزبانم قدری با ما بیاید تا شاید گداری در رودخانه بیابد، زنش بی‌درنگ دوید و با اسب زین کرده دم چادر آمد، با یک دست عنان اسب و با دست دیگر رکاب را گرفت و به شوی جوان کمک کرد تا بر گرده اسب بنشیند. وقت حرکت، مادر کهن‌سال با التماس بسیار از من درخواست کرد مواظب پسرش باشم. گویی به سفر دور و پرخطر می‌رفت. باری عشق همه مادران چنین است، پنداری همیشه در قلبشان برای کودکشان بیم خطر دارند. به گمانم از همه عشق‌های جوان این مهر مادر است که ماندنی‌ترین و یقیناً بی طمع‌ترین عشق‌هاست. بر ذمه دارم تا بگویم بعد از آن همه سخن که قبلاً درباره جدال و غارت و کینه و قتل در راه شنیده بودم، از دیدن این منظره شیرین خانواده‌ای حظ بسیار بردم. پنداری موسیقی مقدسی بود که پس از دیدن صحنه‌های پر اضطراب… روانم را آرامش می‌بخشید.»

دوبد پس از خرم‌آباد به بروجرد می‌رود و می‌گوید شب را در خانه حاکم بروجرد گذرانم که دیری نگذشت اتاقم پر از آدمهای کنجکاو شد ومن مجبور شدم مدتی به بحث و جدل دینی بروجردیان گوش دهم که آیا موسی مقدم بر ابراهیم است یا بلعکس و من براساس تورات توضیح دادم که ابراهیم بر موسی و داود مقدم است اما بجز یک تن اظهارات من را نپذیرفت و رفتند. دوبد در خصوص تولیدات بروجرد می‌گوید که چیت گلدار که از چیت اصفهان پایین‌تر است و اخیراً به ولایات مسلمان نشین امپراتوری روسیه هم صادر می‌گردد. او می‌گوید بروجرد 50 کارگاه چاپ پارچه پنبه‌ای داشته که همه در مالکیت اشخاص بوده است.

دوبد در خصوص لرها می‌گوید: تا آنجا که به من مربوط است منصفانه باید بگویم هیچ دلیلی برای شکایت از لرها ندارم و لرها را بسیار کنجکاو و حتی در برخورد با اروپائیان بسیار گستاخ توصیف می‌نماید. آداب و رسوم لرها را ناشی از روش زندگانی شبانی و کوچ نشینی می‌داند. این سفرنامه را با ذکر بیانی از دوبد در خصوص لرها به پایان می‌بریم.

«درست است که به عنوان راهزن مشهورند اما همیشه مرا در کنار اجاق خود با مهربانی و شفقت پذیرفتند و همان چیزی را به من نشان دادند که چهره آن در اروپا به دلیل زرق و برق زندگی و فخر تمدن، بی‌رنگ شده است.»

————————————————————————————————————-

سفرنامه لرستان و خوزستان تالیف بارون دوبد ترجمه محمد حسین آریا انتشارات علمی وفرهنگی تاریخ انتشار کتاب1845میلادی.

این مقاله را بطور کامل در اینجا بخوانید: سایت انسان شناسی و فرهنگ

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

پیمایش به بالا