ساختار اجتماعی – سیاسی قوم لر

( در این نوشتار به تحلیل جامعه شناختی  ساختار اجتماعی – سیاسی قوم لر و دلایل فروپاشی و عدم انطباق آن با سیستم مطلقه و سیاستهای مدرنیزاسیون حکومت پهلوی پرداخته می شود )

 ساختار اجتماعی

نظام سنتی رده بندی از مهمترین ویژگی های ساختار اجتماعی ایلات و طوایف قوم لر است که بر اساس ویژگی های بوم – زیستی ، اقتصادی – معیشتی و پیوند های قبیله ای – خویشاوندی برقرار شده است . خانواده کوچکترین واحد ساختار اجتماعی ایلات قوم لر می باشد و پس از خانواده واحدهای اولاد ( مال ) ، تیره ، طایفه و ایل قرار می گیرد .

به طور کلی ساختمان اجتماعی ایل در لرستان و بختیاری عبارت است از:

ساختمان اجتماعی سنتی ایل در لرستان: خانواده، هوز، دودمان، تیره، طایفه، ایل.

ساختمان اجتماعی سنتی ایل در بختیاری: خانواده، اولاد، تش، تیره، طایفه، ایل، بزرگ ایل.

بر اساس این نوع ساختار ( ساختمان ) اجتماعی می توان اشاره داشت که در برخی از ساختارهای اجتماعی همانند ساختار قوم لر عواملی همانند : نوع معیشت ، آداب و رسوم ، خویشاوندی ، وضعیت اسکان یافتگی و یا کوچندگی ، شیوه سازماندهی و هماهنگی ایلی و غیره در به وجود آمدن این نوع ساختار اجتماعی موثر بوده اند . اکثر ایلات قوم لر همواره در حال ییلاق و قشلاق بوده اند به همین دلیل مجبور بوده اند برای حفظ شیوه مناسب معیشت و تهیه مراتع برای دامهای خود و احتمالا ابراز موجودیت و مورد حمایت قرار گرفتن به یک شاخه بندی منظم درون ایلی اقدام کنند که البته این یک فرایند تاریخی بلند مدت دارد و احتمالا به صورت تدریجی و در ارتباط با سایر ایلات و اقوام و برای استمرار خود صورت گرفته است . به این طریق کوچکترین واحد ایل یعنی خانواده مورد حمایت واحد هایی مثل ( تش ، اولاد ، هوز و دودمان ) قرار می گرفته و آنها نیز در سطح کلان و احتمالا در مقابل سایر ایلات و یا دشمن مشترک خارجی مورد حمایت ( تیره ، طایفه و در آخرین سطح ،ایل ) قرار می گرفته اند . به همین صورت تمام واحدهای نظام سنتی رده بندی که در شاخه های پایین تر از ایل قرار داشتند می بایست مورد حمایت رهبری ایل که در معنای نظام مدیریت کلان و سازمان سیاسی و اداری بوده است قرار می گرفته اند . به این صورت شبکه پیچیده ای از ارتباطات درون ایلی شکل گرفته که موجب حفظ و پویایی هر ایل می شده است .

ساختار سیاسی

در ایلات و طوایف قوم لر نظام سیاسی سنتی و سلسله مراتب قدرت به شکل خاصی برقرار بوده است . به این معنی که هر ایل به صورت یک دولت عمل می کرده و دارای یک الگوی نهادینگی و چرخش قدرت بوده است . تحلیل نظام ایلی نشان می دهد که تعامل بین نظام سیاسی – اداری ایل و واحدهای زیر مجموعه خود همچون خانواده ، دودمان ، تیره و … چگونه بر روابط قدرت و شبکه پیچیده ای از روابط اجتماعی مبتنی بوده و از جنبه دیگر چگونه این روابط قدرت ایلی فعالیت های اجتماعی را پشتیبانی می کرده است .روابط قدرت ایلی به این صورت بوده که (ایل را خان یا ایل خان کنترل می کرده است ) (تیره و طایفه را خان یا کدخدا ) ( اولاد را ریش سفید ) ( حونه یا خانواده را سرپرست خانواده کنترل می کرده است) . یکی از مهمترین موئلفه های زیربنایی این روابط قدرت که بر شبکه عظیمی از روابط اجتماعی و خویشاوندی استوار بوده است ویژگی پاتریمونیالیستی ( پدرسالارانه ) هر کدام از سطوح قدرت است که ایلخان بالاترین میزان اقتدار پدرسالارانه و کاریزماتیک را دارا بوده است .ایلخان بالاترین سطح تصمیم گیری را در اختیار داشته است و عزل و نصب رهبران ایلی به طرق مختلف صورت می گرفته است از جمله توسط حکومت مرکزی ، برکنار نمودن توسط سایر رهبران ایلی ، اکثر رهبران ایلی به صورت توارثی صاحب اقتدار می شده اند و با لیاقت ترین فرزند جانشین ایلخان می شده است . معیارهای رهبر ایل شامل سیاستمداری – شجاعت – مهارت و ثروت و نفوذ خاندانی بوده اند . ایلخان اختیارات گسترده ای از جمله در مورد جنگ و صلح ، قضاوت ، تاریخ کوچ و اسکان را داشته است ، البته ایلخان طرفهای مشورت و کابینه ای محدود در میان افراد مطیع و قابل اعتماد داشته است . سطوح زیرین نظام اداری – سیاسی ایل که شامل طایفه ، تیره ، دودمان و خانواده می شده است از بالا به پایین دارای بیشترین میزان اقتدار بوده اند و توانایی اعمال نفوذ بر واحدهای زیرین خود را داشته اند . طایفه نیز شامل گروهی از تیره های بزرگ و کوچک است که تحت رهبری یک دودمان حاکم اداره می شده است و دودمان حاکم طایفه ، ریاست را به خود منصوب می داشته اند . بدین قرار طایفه یک واحد سیاسی – اجتماعی کوچک از زیر مجموعه ایل بوده که اراضی معینی را به میراث می برده است و دیگران هم این حق را برای او پذیرفته بودند . طایفه توسط خان اداره می شده است و او صاحب اختیار و قدرت سیاسی بود و حفظ نظم در داخل طایفه ، حل اختلافات و مجازات خطاکاران از جمله مسئولیت های او بوده است . به طور کلی در نمودار ساختمان سیاسی – اجتماعی قوم لر سطوح بالاتر مخصوصا رهبری ایل و طایفه به کارویژه های سیاسی مربوط بوده اند و سطوح پایین تر همچون تیره ، دودمان و مخصوصا خانواده به ایفای کارویژه های اجتماعی و حفظ همبستگی و نظام ارزشی ایل می پرداخته اند . در سطحی کلان تر از ایل باید به اتحادیه های ایلی اشاره کرد که در گذشته قوم لر ، ایلات همجوار در عین تنازعات داخلی در مقابل سایر ایلات و یا در مقابل دشمن مشترک خارجی همچون حکومت مرکزی دارای اتحادیه های ایلی بوده اند و این اتحادیه ها بیشتر ویژگی جغرافیایی و منطقه ای داشته است . باید اشاره کرد که تشکیل اتحادیه ایلی مخصوصا در مقابل حکومت مرکزی بیشترین تاثیر را بر تقویت هویت قومی ، قوم لر داشته است و نوعی آگاهی جمعی را برای این قوم رقم می زده است.

در اینجا برای ذکر نمونه به معرفی چند اتحادیه ایلی قوم لر در استان لرستان می پردازیم :

 – اتحادیه ایلهای بالاگریوه : ایل جودکی – ایل دریکوند – ایل بهاروند – ایل پاپی .

– اتحادیه ایل های بیران و باجلان : ایل بیرانوند – ایل سگوند – ایل دالوند – ایل قائد رحمت .

– اتحادیه ایل های طرهان : ایل سوری – ایل امرایی – ایل چگنی .

– اتحادیه ایلهای سلسله : ایل حسنوند – ایل یوسفوند – ایل کولیوند – ایل کرمعلی و فلک الدین .

غالبا این اتحادیه ها را ایلات مجاورهم در ییلاق تشکیل می داده اند . کارکرد عمده آنها هم حفظ منافع اقتصادی و سیاسی ایلات منطقه بوده است . رهبری اتحادیه های ایلی گاهی محل تعارض بین خوانین بوده و بسیاری از منازعات ایلات برسر تعیین رهبری مزبور بوده است .

– تحلیل ساختار اجتماعی – سیاسی قوم لر بر اساس نظریه کارکردی ( کارکردگرایانه ) هر نظام اجتماعی ( در اینجا منظور ساختار اجتماعی – سیاسی قوم لر می باشد ) جهت حفظ ، تداوم و استمرار خود کارویژهایی اصلی را انجام می دهد که عبارتند از : ( یعنی ساختار رده بندی قوم لر بر این اساس موجب تداوم خود تا روی کارآمدن حکومت پهلوی شده است ) .

 1 – حفظ انسجام و همبستگی اجتماعی – قومی :

در شبکه ارتباطات درونی قوم لر این کارویژه به وسیله نهادهایی چون مذهب ، فرهنگ ( آداب و رسوم ، افتخارات ، نظام معنایی عمومی و … ) و همچنین عنصر مهم خانواده و بعد سطوح بالاتری مثل ( هوز ، دودمان ، یا اولاد و تش ) تامین می شده است. حفظ همبستگی و نظام ارزشی بیشتر در لایه های ریزتر ایلی مثل خانواده و هوز و دودمان صورت می گرفته است زیرا این شبکه ها به افراد ایل بسیار نزدیک تر بوده و به صورت مستقیم بر زندگی افراد کنترل داشته اند و سطوح بالاتر مثل تیره ، طایفه و ایل در واقع به تامین سایر کارویژه ها می پرداخته اند. روی هم رفته این ویژگی ها تشکیل دهنده نظام ارزشی قوم لر بوده است . نظام ارزشی ای که در آن بسیار بر نقش افتخارات ایلی ، دودمانی و همچنین اصول مذهبی و اقتدار پدرسالارانه شبکه های درونی قوم لر ، تاکید می شده است .

 ۲– ایجاد همبستگی و حل منازعه :

 قوم لر دارای یک ساختار درونی منسجم بوده است که در واقع در شبکه درونی آن ایل در مقام نظام اداری و سیاسی می باشد. علاوه براینکه هر کدام از رده های ریزتر ایل مثل خانواده، دودمان وتیره دارای یک نظام ریاستی برای حل منازعات بوده اند که کدخدا ، ریش سفید و یا احتمالا خان به آن رسیدگی می کرده است در سطح کلان رئیس ایل به حل منازعات و اختلافات می پرداخته و به اموری مثل محافظت و دفاع از منافع کلی ایل از جمله مرتع، زمین زراعی- دام ، کشاورزی، راه های کوچرو، برقراری انظباط داخلی، تعامل با سایر ایلات ، تصمیم گیری در زمان های جنگ و صلح ، قضاوت و انتقام و ارتباط با دستگاه های حکومتی در صورت اقتدار حکومت ، رسیدگی می کرده است .

3 – کار ویژه دستیابی به اهداف :

تحقق این کار ویژه در مورد ایلات قوم لر شامل اموری بوده که برای بقای ایل ضروری بوده اند همچون : مرتع ، زمین زراعی و پرورش دام ها ، تعیین مسیر کوچرو و در صورت نیاز اسکان موقت ایلات ، حفظ همبستگی با سایر ایلات و در صورت نیاز حفظ موجودیت به وسیله ایجاد اتحادیه ایلی بوده است که عموما این امور از یک طرف به قدرت و نفوذ روسای ایلی و از طرف دیگر در صورت وجود اقتدار حکومتی قوی به نحوه تصمیم گیری مقامات حکومتی و سیاست های آنها در مورد ایلات لر و در بعد کلان در مورد قوم لر ، بستگی داشته است. به عنوان مثال تشکیل اتحادیه ایلی که به دلیل وجود دشمن مشترک است یکی از راه های معطوف به هدف ایلات لر بوده است و در این مورد می توان اتحادیه بزرگ ایلی لرستان در سال 1306 برعلیه قوای دولت را مثال زد . در واقع باید اشاره داشت که تشکیل اتحادیه ایلی یکی از مهمترین اهداف ایلات بوده و زمانی که موجودیت ایلات به طور مشترک در خطر بوده ، به تشکیل آن می پرداخته اند .

۴- کار ویژه انطباق با شرایط متغیر و جدید :

فعالیت اقتصادی قوم لر بر دو مدار عمده ی گله داری و کشاورزی استوار بوده است . شرایط جغرافیایی و اقلیمی متفاوت در دشت ها و دره های حاصلخیز کوهستان های زاگرس برای کشاورزی و بلندی های کوهستانی و کوهستان های سر سبز که دارای مراتع وسیع با شرایط اقلیمی متضاد آب و هوایی که هر کدام از آنها برای فصلی از سال مورد بهره برداری بوده است . شیوه معیشت عشایری برای قوم لر از لزومات ناگزیر طبیعی در سرزمین های قوم لر بوده است . این خصوصیت زندگی ایلات لر را همواره به نوعی تحرک و جا به جایی در پی یافتن مرتع و چراگاه وا می داشته است . این حرکت و کوچ ما بین مناطق سرد سیر و گرم سیر منبع تغذیه دام ها را فراهم می کرده است . کلیه ایلات و عشایر قوم لر بندرت در مناطق روستایی و شهری سکونت می کرده اند . ایلات لر می بایست توانایی لازم را برای سازماندهی ایل برای کوچ ، اعمال نفوذ برای به دست آوردن مرتع ، برنامه برای تعیین مسیر کوچ و تامین امنیت آن را کسب می کردند و همیشه آماده انطباق با شرایط خاص و متغیر می شدند زیرا در غیر این صورت شیوه معیشت و بقای ایل به خطر می افتاد . نظام اداری سیاسی ایل و مدیریت در سطح کلان ایلی عموم برنامه ریزی ها و مقدمات این جا به جایی را فراهم می کرده است . ( البته باید اشاره داشت که این شرایط برای قوم لر تا روی کار آمدن حکومت پهلوی بوده است زیرا بعد از آن با سیاست های دولت مطلقه رضا شاه در مورد نواحی لر نشین و تغییر فرهنگ و شیوه معیشت این قوم ، این ساختار اجتماعی به تدریج رو به افول نهاد به نحوی که نواحی لر نشین با فروپاشی شکل مسلط اقتصادی و اجتماعی خود ، هنوز نتوانسته اند ساختاراجتماعی و شیوه معیشتی مناسبی را پیدا کنند ).

باید اشاره کرد که اصل انطباق با شرایط جدید ، علاوه بر عوامل اقتصادی شامل سایر مولفه ها نظیر مطابقت با قدرت حکومت و سیاست های آن نیز می شود . زیرا حکومت های مرکزی ایران همواره قوم لر را به دلیل ساختار خاص اجتماعی و سیاسی و همچنین موقعیت جغرافیایی که داشته است خطری جدی برای خود تلقی می کرده اند . این قوم می بایست موضع خود را در مورد حکومت های مرکزی ایران مشخص می ساخت و با شرایط جدید حکومت های مرکزی سازگار می شد به همین دلیل گاهی درگیری های نظامی میان ایلات و اتحادیه های ایلی لر و حکومت های مرکزی رخ می داد .

– دلایل فروپاشی کارویژهای ساختار اجتماعی – سیاسی قوم لر بر اساس نظریه کارکردگرایانه و تحولات دوره پهلوی :

1- کار ویژه حل منازعه و ایجاد همبستگی :

در دوره رضا شاه با برآمدن ارتش مدرن و پست های فرماندهی انتظامی و ارتش در مناطق گوناگون و ایجاد دستگاه بوروکراسی متمرکز ، از یک سو قدرت روسای ایلی و اتحادیه های ایلی در مناطق لر نشین و توانایی مدیریتی نظام اداری – سیاسی ایل ، رو به کاهش نهاد و از سوی دیگر برآمدن تحولات جدید اجتماعی و سیاسی و نیاز به هماهنگ شدن با آنها موجب کمرنگ شدن نظام مدیریتی روسای ایلی و هنجارهای قومی در حل منازعات و ایجاد همبستگی شد .

2- کار ویژه دستیابی به اهداف :

آنچه که همواره برای ایلات لر ضروری می نموده است مرتع ، دامداری ، مسیر کوچروی و ادامه شیوه معیشت خاص خود بوده است و از طرف دیگر شکل گیری اتحادیه های ایلی در مواقع ضروری که برای بقای ایلات در برابر دشمن مشترک خارجی ضروری بوده است ، می باشد . با روی کار آمدن دولت رضا شاه و سیاست یک جا نشین کردن ایلات و عشایر لر و کاهش نفوذ و قدرت آنها و همچنین اقداماتی مثل تاسیس شهر ها ، ایجاد راه آهن ، اعزام جوانان به خدمت سربازی و … شیوه معیشت سنتی این قوم از بین رفت و قدرت روسای ایلی و شکل گیری اتحادیه های ایلی با مشکلات اساسی مواجه شدند که دیگر توانایی مقابله با شرایط جدید را نداشتند .

 3- کار ویژه انطباق با شرایط متغیر و جدید :

در این باره باید بیان داشت شرایط کوهستانی و دشت ها و دره های حاصلخیز که شیوه معیشت اقتصادی گله داری و کشاورزی را برای قوم لر رقم زده بود و آنها سالیان درازی به این شیوه معیشت عادت کرده بودند ، با روی کار آمدن دولت پهلوی و فعالیت های اقتصادی نوینی مثل بهره برداری از نفت ، ایجاد کارخانجات جدید ، صنعتی سازی (هرچند محدود ) ، افزایش شهر نشینی و …دچار از بین رفتن کارایی خود شدند واین تحولات جدید هیچ گونه سازگاری با شرایط اقتصادی – معیشتی قوم لر نداشت و توانست شیوه مسلط تولید و معیشت شود و از این جهت عدم انطباق شرایط معیشتی قوم لر با این متغیر جدید موجب فروپاشی شیوه سنتی تولید و معیشت در این قوم شد .

در بحث از انطباق باید گفت علاوه بر عوامل معیشتی قوم لر مولفه دیگر که فروپاشی کرد عدم انطباق قدرت نظامی و ایلی و اتحادیه های ایلی ، قوم لر در مقابل ارتش مدرن و نیاز حکومت به ساخت سیاسی مطلق متمرکز بود و به همین جهت طی مبارزاتی که بین ایلات قوم لر و حکومت رضا شاه رخ داد نیروی مدیریتی و اداره سیاسی – نظامی این قوم فروپاشید .

– در بررسی ساختار اجتماعی – سیاسی قوم لر بر اساس نظریه کارکردگرایانه آنچه حاصل می شود به این صورت است که کارویژه حفظ انسجام و همبستگی بدلیل اینکه بیشتر در سطوح زیرین ایلی و قومی صورت می گرفته است کماکان حفظ شده و بسیاری از مردم لر هنوز فرهنگ ، آداب و رسوم ، نظام ارزشی و نظام معنایی خود را حفظ کرده اند و با آن زندگی می کنند . ولی سه کارویژه دیگر یعنی ایجاد همبستگی و حل منازعه ، کارویژه دستیابی به اهداف و کارویژه انطباق با شرایط متغیر ، بدلیل اینکه حوزه های حفظ کننده آنها لایه های بالاتر ساختار اجتماعی – سیاسی قوم لر بوده اند و این لایه ها توسط رهبران و نظام اداری – سیاسی ایل مدیریت می شده است و همچنین بدلیل بر آمدن حکومتی با ساختار سیاسی متمرکز و مطلقه و دارای سیاست های نوسازانه از قبیل : متمرکز ساختن منابع و ابزارهای قدرت ، ایجاد وحدت ملی ، تاسیس ارتش مدرن که این عامل نقش اساسی در فروریختن قدرت رهبران ایلی و قدرت ایلها داشت ، تضعیف مراکز پراکنده قدرت که قدرت نظامی قوم لر با ویژگی های گریز از مرکز و تمایلات خودمختارانه ضدیت خاصی با این عنصر داشت و لذا تضاد این عامل با اهداف دولت رضا شاه موجب درگیری و تحولات بعدی در این مناطق شد ، اسکان اجباری و خلع سلاح عشایر ، ایجاد دستگاه بوروکراسی جدید که در نوعی ضدیت آشکار با نظام هماهنگ کننده درونی ایلات قوم لر بود که همگی این موارد و تناقضات آشکار آنها با ساختار اجتماعی – سیاسی قوم لر موجب فروپاشی سه پایه هماهنگ کننده این قوم یعنی حل منازعه ، دستیابی به اهداف و انطباق شد .

در واقع آنچه باید به آن توجه کرد این است که دوره پهلوی دوره پی ریزی یک نظام جدید بود . رضا شاه پس از رسیدن به قدرت در سال 1304، با ایجاد و تقویت سه پایه نگهدارنده اش – ارتش نوین ، بوروکراسی دولتی و پشتیبانی دربار – برای تثبیت قدرت خود گام برداشت . برای نخستین بار بعد از حکومت صفوی ، دولت می توانست به واسطه سه ابزار مناسب نهادهای حکومتی ، قانون و زور و سلطه جامعه را کنترل کند . رضا شاه هم می توانست پس از تحکیم قدرت خود ، برنامه بلند پروازانه اصلاحات اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی را آغاز کند . رضا شاه تا سال 1320 نظام جدیدی بنیاد نهاد و فقط اشغال ایران توسط شوروی و انگلیس به کناره گیری اجباری او منجر شد .

در دوره پهلوی دوم نیز با وجود یک دوره 12 ساله ضعف قدرت مرکزی یعنی سالهای 1320 تا 1332بعد از کودتای 28 مرداد 1332 و با قدرت گرفتن حکومت مرکزی دوباره اقدامات رضاشاه ولی با سرعت بیشتری پیگیری شد و در طی این سالها اصلاحات منجر به شکل گیری ساختار اجتماعی خاصی با شکل گیری طبقات و قشرهای جدیدی و همچنین پیشرفت های اقتصادی و میزان توسعه آموزش و شهرنشینی و صنعتی شدن و… شد . در جریان این تحولات نوین قوم لر که ساختار اجتماعی و سنتی خودمختارانه خود را از دست داده بود دوره ای را گذراند که کاملا این ساختار از بین رفت و شکل مسلط اجتماعی و اقتصادی خاصی نیز به دنبال آن شکل نگرفت که حتی تا به امروز ادامه دارد . ( تحولات قوم لر در دوره جمهوری اسلامی بحثی جدا است که در نوشتارهای بعدی به آن پرداخته خواهد شد ) .

– آنچه که به عنوان نتیجه گیری باید به آن اشاره شود این است که ساختار اجتماعی – سیاسی خودمختارانه قوم لر به دلیل تحولات مدرن و تغییر ساخت های اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی جامعه ایران با هدایت یک قدرت دولتی مرکزی و مطلقه ، و به دلیل عدم انطباق با این تحولات از هم فرو پاشید و لایه های بالاتر ساختار این قوم به دلیل دارا بودن حاکمیت و اقتدارکه در تضاد با ساختار مرکزی دولت پهلوی بود از بین رفتند و به دنبال آنها کلیه ساختار اجتماعی – سیاسی این قوم فرو پاشید .

نوشته: محمد علی سوری لکی 

– ریتزر ، جورج ، نظریه جامعه شناسی در دوران معاصر ،ترجمه محسن ثلاثی ، انتشارات علمی ، 1388.

– آبراهامیان ، یرواند ، ایران بین دو انقلاب ، ترجمه احمد گل محمدی ، تهران ، نشر نی ، 1388 .

– بشیریه ، حسین ، عقل در سیاست ، تهران ، نگاه معاصر ، 1382 .

 – بشیریه ، حسین ، جامعه شناسی سیاسی ، تهران ، نشر نی ،1385 .

– بشیریه ، حسین ، دیباچه ای بر جامعه شناسی سیاسی ایران ، تهران ، نگاه معاصر ، 1387 .

– ازغندی ، علیرضا ، درآمدی بر جامعه شناسی سیاسی ایران ، تهران ، قومس ، 1385 .

– رحمتی ، حشمت الله ، قوم لر در آینه تاریخ ، خرم آباد ، شاپورخواست ، 1385 .

– ابراهیمی ، معصومه ، پیمان متین ، لرها ، تهران ، امیر کبیر ، 1388 .

– خدا بخشی ، حاجی رضا ، تاریخ سیاسی لرستان ، خرم آباد ، افلاک ، 1384 .

3 دیدگاه دربارهٔ «ساختار اجتماعی – سیاسی قوم لر»

  1. ده لراني

    من تازه با سايت آشنا شدم و تازه فهميدم همچين تشكلي در سوئد هست دمتون گرم كه نام لر رو زنده نگه ميداريد

  2. کوروش بزرگ، پادشاه سرزمین انشان (انزان ، در حدود شوش نواحی ایلام جنوبی) و سر کرده سلحشور و محبوب طوایف پارسه (پارس) که قلمرو او و پدرانش در آن روزها تابع حکومت پادشاهان خاندان دیااکو محسوب می شد، با شورش بر ضد آستیاگ و پیروزی بر او ، هگمتانه (اکباتان ، همدان) را گرفت (۵۴۹ ق.م.). وی، خزانه ها و ذخایر تختگاه ماد را هم بنابر روایت یک کتیبه بابلی ، به ” انشان ” برد و سرانجام به فرمانروایی طوایف ماد در ایران پایان داد.این نابرابری است که پارسیان بر کاسیان(لرها) روا می دارند-نفت مناطق لرنشین را آنها می برند-نام کورش که خود گفته من پادشاه سرزمین انشان و ایلام هستم را آنها به نام خود مصادره می کنند -این چه برادریست که کاسیان و پارسیان دارند

  3. سلام من از لرهای ممسنی هستم و همیشه به سایتتون سر می زنم .به امید روزی برای همبستگی تمام لرها

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

پیمایش به بالا