برای من سنتهای نوروزی مثل زنجیرهای به هم پیوند خوردهاند. از خانهتکانی گرفته تا سبزه کاشتن، تا چهارشنبهسوری و تهیه آجیل وشیرینی و پیش ازعید البته حاجی فیروز که به قول خودش سالی یه روزه و با دایره زنگی و شعرهای شادش پیامآور سال نو و بهار و زندگی دوباره است.
روزهای اول اسفند ماه بود که در ترافیک سنگین تهران گیر کرده بودم و در اتومبیل داشتم خیالات میکردم که ناگهان صدایی توجه مرا به خود جلب کرد و انگار از خواب بیدارم کرد. صدای آشنای دایره زنگی و شعر “حاجی فیروز” بود با چهره سیاه و لباسهای قرمز و رنگی. میزد و میرقصید و شادی میکرد و خوب بیآنکه به زبان بیاورد عیدی میخواست.
دیدن او مرا برد به خاطرات دوران کودکی. حاجی فیروزهایی را به یاد آوردم که متفاوت از آن چه امروز میبینیم بودند. تعدادشان در سطح شهرمان به نسبت امروز اما بسیار کمتر، وقت بیشتری داشتند و انگار صمیمیتر هم بودند.
این روزها نه دیگر از آن احساسات و لطافتهای دوران کودکی در من اثری مانده و نه آن حال و هوا را میشود از نو زنده کرد. انگار گرفتاریهای امروزی زیباییهای دیروزی را کمرنگتر کرده. شاید هم زندگی حاجیفیروزهای امروزی هم مثل همه ماشینی شده. همین من را به این فکر انداخت که در باره اصل و نسب حاجی فیروز پرس و جو کنم.
بعضی معتقدند که حاجی فیروز از رسوم آفریقایی است که از طریق جنوب ایران وارد فرهنگ ما شده، عدهای هم آن را یه تمدن سومر و بابل میبرند و به ایران باستان وصل میکنند.
اما افسانه حاجی فیروز هرچه باشد و از هرکجا آمده باشد برای ما پیامآور شادی و نوید بخش بهار و بخشی از سنت ما شده است و در فرهنگ ما تاثیر گذاشته و ایرانیان حتی این سنت را باخود به کشورهای دیگر بردهاند.
فکر اصل و نسب حاجی فیروز هنوز مرا رها نکرده بود که خبر شدم در “گالری سیحون” حاجی فیروزهای احمد نصرالهی به نمایش گذاشته شده و من هم با اشتیاق به دیدن نمایشگاه رفتم. اما قبل از این که شما را به دیدن کارهای نصرالهی در باره حاجی فیروز ببرم دو سه نکته را درباره خودش شاید لازم باشد یادآوری کنم.
نصرالهی نقاش است و در سال ۱۳۳۰ در بابل به دنیا آمده و نقاشی را به صورت خودآموخته و کاملا تجربی فرا گرفته. دو دهه است که حاجی فیروز یکی از سوژههای اصلی نقاشیهایش شده. به قول خودش: “از اولین مجموعۀ حاجی فیروزهایم بیش از ۲۰ سال میگذرد اما هر سال دو سه تابلو به آنها اضافه میشود و خودم هم به درستی علتش را نمیدانم”.
گرچه در این نمایشگاه از اصل و نسب حاجی فیروز خبری نبود، اما تاثیر او بر فرهنگ ما را در همه کارهای نصرالهی میشد دید.
در گزارش تصویری این صفحه احمد نصرالهی از قصه آشناییاش با حاجی فیروز و تاثیر این پیامآور شادی میگوید.
شوکا صحرایی jadidonline.com
[]
درود بر شما و مژگان گرامی و سپاس از توضیحاتشان ،
مراد از طرح این موضوع فی الواقع تغییراتی ست که در طول تاریخ آیین ها را تحت شعاع قرار داده و آنرا از روح خود تهی کرده ، آنچه بنده از این سنت میدانم (بر اساس مطالعات فرهنگی) در ایران باستان پیش از فرارسیدن نوروز افرادی که به آنان آتش افروز میگفتند با پوشیدن رختهای کوتاه و بلند(غیر متعارف) و صورتک(نه سیاه کردن یا سیاه شدن با دود آتشکده ها !) با مضحکه مردم را میخنداندند و انعامی میگرفتند (جشن های ایران باستان – هاشم رضی ص 417 ) این سنت بعد از ورود اعراب و تحت تاثیر پان عربیسم مانند چهارشنبه سوری که در اصل جشن سوری بوده تغییر کرد ، من هرگز در صدد نفی آن نیستم بلکه خواهان عرب زدایی ازفرهنگ و سنتهای ایرانی هستم تا مردم آیینها را آنگونه که بودند باز شناسند
و تصور نمیکنم دوموزی که نگاهبان آتش است با تغییرات واجی به فیروز که معرب پیروز است مبدل شده باشد وانگهی بنده شخصا مخالف هر گونه “سالاری” بر اساس جنسیت هستم و برای اینکه خانمها هم با سیاه کردن خود وپوشیدن رخت سرخ “حاجیه فیروزه” شوند هیچ مخالفتی احساس نمیکنم و حتما بهتر از آقایان از پس آن بر خواهند آمد ، سپاسگزار خواهم بود اگر منبع مطالعاتی خود در مورد “حاجی فیروز ” را اعلام کنید تا استفاده کنیم
نوروز بر شما و ستینیان خجسته باد
با درود
خواهش می کنم بدون مطالعه ٬هر چیزی که به ذهنتان می آید را نگویید .
مثلا ً درمورد حاجی فیروز ،اصلا ً ربطی به سیاه پوستان و اقوام دیگر ندارد و نداشته . در قدیم افرادی بودن به اسم دوموزی که در آتشکده مسئول نگهداری از آتش بودن تا خاموش نشود ،و اینکه لباس مخصوص قرمز می پوشیدن ، و همه مردم آنها را از طرز لباسشان پی به شغلشان می بردن . و چون آنها با دود وذغال کار می کردن٬همیشه کثیف و سیاه بودن ، کارهای دیگر دوموزیها بردن آتش به خانه ها و روشن کردن مشعلها در شب بود و چون آنها از دود سیاه می شدن لباس قرمز می پوشیدن تا در شب و روز قابل دید باشند . وقتی که نوروز نزدیک می شد . با حمل کردن آتش و موزیک به مردم سال نو را خبر می دادن .
بنا بر نظر زبان شناسان و اسطوره شناسان ادب پارسی کلمه ی دوموزی در گذرگاه قرن ها با سپری کردن فرآیند های واجی و جریان داشتن در جامعه ی مردسالار به فیروز، اسمی مردانه ، و سپس به دلیل بستر دینی و مذهبی به حاجی فیروز تغییر نام داده است .و یک رسم کاملا ً ایرانی است ،وربطی به نژاد پرستی ندارد ،دوست من ٬ایران ،فرهنگ٬تاریخ٬زبان پارسی را پاس بدارید ٬ عزیزان٬ این کارها کمک به حفظ آنها می شود.
لطفا ً اطلا ع رسانی درست انجام دهید و با عث شوید سطح سواد و دانش مردم بالا برود .
با درود و تبریک سال نو برای شما هموطنان عزیز
مژگان
درود بر عزیزان ستین
آنچه مسلم است حاجی فیروز نمیتواند یک سنت ایرانی باشد نمیدانم از چه زمانی وارد فرهنگ ما شده اما چند نکته قابل ذکر و تامل است
1- حاچی لقبی ست که به شخص مکه رفته اتلاق میشود لذا این پیشوند غیر ایرانی و عربی ست
2- سیاه کردن صورت و خود راشبیه افریقاییها کردن یک حرکت ضد فرهنگی و توهین به یک نژاد است ، نژادی که قرنها مورد استثمار بوده و نباید به این رسم سخره آمیز دامن بزنیم.
3- مطلع شعری که افراد موسوم به حاجی فیروز میخوانند
(ارباب خودم…) دیالگ یک نوکر با ارباب است که خود مروج فرهنگ طبقاتی ست و تصور نمی کنم ترویج چنین فرهنگی با روح تمدن ایرانی و انسانی هم سنخ باشد .
موفق باشید