روندی که از بیش از سی سال پیش در جهان به صورتی فزاینده ای مشاهده می شود، روند از میان رفتن شکل نظام های آمرانه به مثابه بدیل هایی برای سازمان اجتماعی است. و هر چند این روند، لزوما به معنای آن نیست که موقعیت های جدید، موقعیت هایی آرمانی و حتی بهتر باشند و در جهان کنونی شکل و محتوای غالب هنوز نظامی گری، بی عدالتی و خشونت است، اما از میان رفتن این پنداره توهمی که می توان نظام های پیچیده اجتماعی را با نانیسم های سطحی نگرانه آمرانه هدایت و سازمان دهی کرد و پایدار بود خود گامی مثبت به شمار می آید.
از این نقطه نظر، سال 2011 سالی بسیار گویا است: آنچه «بهار عرب» نام گرفت برغم تمام ابهام و انتقادهایی که می توان به خوش بینی مبالغه آمیز به این عنوان و مفهوم داشت، از 14 ژانویه سال گذشته با حرکت از تونس آغاز شد، حرکتی که یک ماه بعد نخستین «دیکتاتور- رئیس جمهور» عرب را بعد ار بیش از 20 سال از میدان خارج کرد. این جنبش از آن پس به صورتی پیوسته در کشورهای عربی خاور میانه تداوم یافت به صورتی که ماه بعد یعنی در فوریه، حسنی مبارک «دیکتاتور-رئیس جمهور» مصر پس از نزدیک به 40 سال مجبور به استعفا شد و چندی بعد تمام جهان شاهد محاکمه او در قفس و در حالی شدند که از فرط بیماری و ناتوانی بر تخت افتاده بود. در همین ماه فوریه بود که تنش و سپس جنگ با لیبی از بیرون و درون آغاز شد : جنگی که نزدیک به 6 ماه بعد «دیکتاتور – رئیس جمهور» دیگری باز هم پس از 40 سال، یعنی معمر قذافی، را در صحنه ای رقت بار و در موقعیتی که بی شک تنها ذهنی بیمار همچون او می توانست برای خودش به وجود بیاورد، در برابر جشمان میلیون ها نظاره گر، از صحنه گیتی حذف کرد.
بحران در کشورهای عربی و دوزخ دیکتاتورها همچنان ادامه یافت و در تمام طول بهار، تابستان و پاییز این سال، در کشورهایی چون بحرین، یمن، سوریه و … دیکتاتورها را یک به یک حذف کرد. روندی که هنوز نیز ادامه دارد. در حرکتی موازی، سیستم های تروریستی نیز شاهد ضربات شدیدی بر خود بودند : نه تنها مرگ بن لادن در اول ماه مه با حمله نیروهای امریکایی انجام یافت، بلکه سازمان تروریستی ای تی ای (ETA)باسک در اسپانیا نیز رسما پایان خود را اعلام کرد. این در حالی بود که هندوستان و بنگلادش نیز به طور رسمی در 5 سپتامبر یعنی اواخر تابستان همین سال، به جنگ چند ده ساله خود پایان دادند.
سال 2011 در عین حال سرسختی فدرت های بزرگ را که در دام نولیبرالیسم و سرمایه های مالی – مافیایی گرفتارند، در ادامه دادن به راهی که آنها را در طول بیش از 50 سال به بحران عمیق کنونی کشانده، نشان داد. ایالات متحده برغم هزاران کشته و هزینه 4 هزار میلیاردی خود ناچار به بیرون رفتن از عراق شد اما همچنان به استراتژی پرخاش گر و نظامی خود در جهان به حمایت از رژیم اشغالگر و آپارتاید خشونت بار و نژاد پرستانه اسرائیل ادامه داد و می دهد. امریکا از عراق بیرون رفت در حالی که کشوری ویران با آینده ای نامعلوم را بر جای گذاشته بود. وضعیتی که به صورتی بسیار اسف بار تر در افغانستان و پاکستان همچنان ادامه دارد. ناخود آگاهی که بر جهان عدم عقلانیت خود را گسترده سبب می شد که در حالی که میلیونها نفر با هیجان شاهد مراسم ازدواج آخرین شاهزادگان اروپایی، یعنی پرنس ویلیام و کاترین میدلتون در بریتانیا باشند (29 آوریل)، میلیونها نفر دیگر ( و گاه همان گروه نخست) در سراسر اروپا و آمریکا به چنان موقعیتی از فقر و ورشکستگی برسند که برای نخستین بار واژه «ورشکسته سالاری» برای یک دولت ملی، یونان، ابداع شود. اگر بحران در جنوب مدیترانه در کشورهای عربی و در حوزه سیاسی به انقلاب های پی در پی منجر می شد، آتش همین بحران و ورشکستگی در شمال مدیترانه از یونان به ایتالیا، اسپانیا، انگلستان و فرانسه و سپس آمریکا رسید و در نهایت در جنبش اشغال وال استریت تبلور یافت. و این در حالی بود که نظامی گری اروپایی و امریکایی همچنان بدیل ها را در به تمسخر کشیدن و تحقیر جنبش های اعتراضی درون خود و دفاع از دیکتاتورهای باقیمانده برون خود می دیدند و تنها جایی به صحنه می آمدند که مردم هزاران هزار کشته بر حای می گذاشتند تا هزینه انتخاب های همین قدرت ها را در دهه های پیشین، با جان خود بدهند.
سرانجام سال 2011 را باید سال دو هشدار در میان صدها هشدار دیگر در زمینه محیط زیست خطراتی که انسان ها با شیوه و سبک زندگی هولناک خود ایجاد کرده اند دانست: رلزله 9.1 ریشتری در ژاپن که نزدیک به 15 هزار کشته و 4 هزار گم شده بر جای گذاشت ، میلیاردها دلار هزینه به بار آورد و در آن نظم و اخلاق شهروندی بسیار بالای ژاپنی نتوانست مانع از آن شود که فاجعه ای اتمی با وارد آمدن ضربه به نیروگاه های اتمی، این کشور و سایر همسایگانش را تهدید کند و بار دیگری هشداری نسبت به خطر استفاده از این نیروگاه ها نباشد. سیل تایلند نیز که بیش از 13 میلیون نفر را به فاجعه کشاند و 50 میلیارد خسارت وارد کرد هشدار دیگری بود نسبت به رویکردی یه شدت تهاجمی از طرف انسان ها نسبت به طبیعتی که دائما با خشونت بیشتری واکنش نشان می دهد.
در نهایت سال 2011، هر چند که نه بی عدالتی و خشونت را در جهان از بین برد و نه عدم عقلانیت انسان ها را نسبت به سبک زندگی غیر مسئولانه شان، دستکم این حسن را داشت که نشان داد با هر معادله ای که نسبت به آینده بنگریم، می توانیم مطمئن باشیم، نظام های آمرانه و غیر عقلانی مبتنی بر ظلم و بی عدالتی، شانس چندانی در آینده بشریت نخواهد داشت… البته مگر آنکه در آینده اصولا بشریتی وجود نداشته باشد.
نوشته: ناصر فکوهی
برگرفته از: انسانشناسی و فرهنگ