عده ای از دوستان با سخنان یا تحلیل هایی در کوشش هستند لرها در زمان رضاخان را مبارز سیاسی معرفی نمایند که به ویژه شامل خوانین منکوب شده عشایر لرستان می شود. بی شک اینگونه سخن راندن نوعی سفارش نامه نویسی است و نه جامعه شناسی تحولات تاریخی. برخی از لرهای امروز، خود را پسران و نمایندگان لرهای دیروز می دانند و سخن گردانی ناروا می کنند . می توان این سرنمایندگی را در نوشته آقای مهرداد غلامی در سایت لور خواند.
این مقاله ها بیشتر به دلیل کم دانی از تحلیل تاریخ نگارش می شوند. رضا خان بدنبال واژگونی و سرنگونی قدرت های برابر و گریز از مرکز بود تا بام و آسمان ایران، دولتی واحد و مطلقه به خود ببیند . بسیاری از خوانین لر خانه ای با یک دولت- یک ملت نمی خواستند. آنها به فکر صیانت و پاسبانی از جنگ افزارها و رزم افزارهای خویش بودند . به همین دلیل بسیاری از آنها نیک فرجام نشدند .
رضاخان، یک دولت و یک پادشاه می خواست . زنجیره و رشته اقدامات رضاخان با نام دولت سازی مطلقه یاد می شود. خوانین خود را در رده دولت رضاخانی می دانستند. آنها در اندیشه شهریاری در سرزمین خود بودند و نه مبارزه با ظلم یا ستم و جور. این روش در آن زمان می توانست زهرآگین و زهرآلود برای تمامیت ارضی کشور باشد. نشانه هایی از تجزیه ایران از هر گوشه، هویدا و نمایان شده بود.
هر کس به فکر فرمانروایی در منطقه خویش بود. خوانین می توانستند زیست و زندگی داشته باشند به شرطی که شهروند و نه جنگجو باشند. آنها حاضر نبودند به نهادها و شیوه های مدرنیسم در ایران آن زمان تن بدهند. آنها می خواستند آزدادانه سلاح در اختیار داشته باشند و به سادگی و آسانی از آن بهره ببرند و قدرت سیاسی را در اقلیم خود بکارگیرند. زیرا آنها دانش مایه هایی ناچیز نسبت به مدرنیته و مدرنیسم داشتند. البته رضاخان رویدادهایی بد برای کشور ما رقم زد. اما ره آوردهایی نیز برای مملکت داشت.
پرسیدن یا نقد نیاکان عیب نیست. گشت و گذار در تاریخ باید همراه مطالعه باشد. بعضی از خوانین عشایر لر کیفر و تاوان واپسگرایی در مقابل تحولات جدید مدرن را پرداختند. خوانین، والایی و تنهایی در فرمانروایی منطقه ای می خواستند و نه نهادی به نام دولت واحد و همه گیر یا ارتش متحد کشوری. بسیاری از آنها نیز به مانند رضاخان با مردمان خود درشت گویی و سختی می کردند. از داستان پردازی و دراز گویی باید پرهیز نمود. پادرمیانی و همدردی برای خوانین یاغی روا نیست.
پی ریزی ارتش واحد و امنیت وجودی و تمامیت ارضی کشور بدون سنگدلی در مقابل نیروهای گریز از مرکز و وامانده امکان پذیر نبود. پاسخ دراز است. سعی شد کوتاه و اندک، تکانه ای ذهنی برای دوستداران سنت نگاشته شود.
شهرام شرفی
برگرفته از: loor.ir
سلام اقای شرفی
اگرمی خواهید حقیقت را بنویسید پس روراست باشید. برخی هنوزنژادپرستانه باموضوع برخورد می کنند.
کار رضاشاه برای توسعه دولت وایجاد دولت مدرن نیاز ان زمان بود.اگراین کار نمی شد ایران اکنون وضعیت خوبی نداشت.برخی اقوام لر با بی اطلاعی و یاغی گری باعث بدبختی قوم لر وعدم توسعه استان شدند.وامروز نسل همان افراد می خواهند به ان رنگ سیاسی مذهبی دهند.
با توجه به این که پدربزرگ پدرم عضو این گروه بوده من این کارهارا خیانت به نسل های بعدی می دانم و نه مبارزه سیاسی.
باتشکرسپهر
رضاخان را می شود با قذافی هم مقایسه کرد، لیبی در دوران قذافی پیشرفتهای زیادی داشت، پیش از قذافی وضعیت لیبی در تمام زمینه ها افتضاح بود ولی قذافی در زمینه های زیربنایی و اقتصادی کارهای زیادی کرد. قذافی از یک انقلاب مردمی برآمده بود و در نهایت به کشتار مردم دست برد، اما رضاخان از همان آغاز مسیر پیشرفت ایران را از روی جنازه ملت ایران گمانه زنی کرد، اگر کشتار لرها به دست رضاخان فرصت پوشش خبری و ثبت در تاریخ را می یافت دامنه آن از وضعیت لیبی وخیم تر بود. به هر حال تجربه رضاخان و قذافی و امثال اینها نشان می دهد ما دیکتاتور خوب نداریم، متاسفانه بسیاری از روشنفکران ایرانی به خاطر نقد جمهوری اسلامی به ستایش رضاخان می پردازند و ناخودآگاه دیکتاتوری رضاخان را بازتولید و حمایت می کنند.