بيش از ۱۰۰ سال از ورود سينماتوگراف به ايران می گذرد. مظفرالدين شاه از شاهان قاجار اين دستگاه جادويی را در ۲۱ شهريور سال ۱۲۷۹ شمسی از فرانسه با خود به ايران آورد؛ روزی که در ايران «روز ملی سينما» نام گرفته است.
اولين فيلم بردار ايرانی، ميرزا ابراهيم خان عکاس باشی بود و اولين سالن نمايش فيلم در سال ۱۲۸۳ شمسی در خيابان چراغ گاز تهران توسط ابراهيم خان صحاف باشی افتتاح شد و اولين فيلم سينمايی ايرانی در سال ۱۳۰۹ توسط آوانس اوگانيانس و دوستانش بر روی نوار سلولوئيدی نقش بست؛ فيلمی به نام «آبی و رابی».
اما سينمای ايران طی اين ۱۱۱ سال عمر خود فراز و نشيب های بسياری را پشت سر گذاشته است. در سال هايی درخشيده و در سال هايی ديگر رو به افول نهاده، سال هايی شاهد فيلم های سطحی بوده و در سال هايی شاهد پيدايش موج نو و سينمايی متفاوت، اوج و فرودی که در سينمای بعد از انقلاب نيز ادامه داشت.
سينما، هنری بود که در اوايل انقلاب منفور به شمار می آمد و بسياری از سالن های سينما را در تهران و شهرستان ها انقلابيون خشمگين آتش زدند. اما سينمای ايران مجددا در سال های ۶۰ جوانه زد و در دهه ۷۰ و ۸۰ قله های بی شماری را نيز فتح کرد، از نخل طلای کن گرفته تا شير طلايی ونيز، از خرس نقره ای برلين تا يوزپلنگ طلايی لوکارنو؛ درخششی که البته در سال های اخير کمی کم سو شده است.
اما حالا بعد از يک سده سينمای ايران در کجا ايستاده است؟ آيا کارنامه قابل قبولی دارد؟ آيا اهالی آن احساس رضايت می کنند؟
با مروری به خبرهای سينمايی و فيلم های توليد شده، رسانه ها و سايت های سينمايی در سال های اخير به نظر می رسد مشکلات بيشتر شده اند. شايد يکی از مهم ترين اين مشکلات رويارويی اهالی سينما با مقامات و مسئولين وزارت ارشاد باشد. همچنين درگيری خود اصناف سينمايی و اختلاف نظر در ميان اهالی خانه سينما از مشکلات ديگر سينمای امروز ايران است؛ رويارويی که با آغاز برنامه «هفت» در تلويزيون ايران شکلی آشکار به خود گرفت.
عدم حمايت از سينمای مستقل و متفاوت ايران از مشکلات عديده ديگری است که سينمای امروز ايران با آن دست و پنجه نرم می کند.
پرويز جاهد، فيلمساز و منتقد فيلم مقيم لندن، معتقد است سينماگران مستقل در ايران تحت فشار شديدی هستند و می گويد: «سينمای مستقل در ايران به شدت تحت فشار است. سينماگرانی که رويکرد انتقادی دارند و به مسايل اجتماعی توجه می کنند تحت فشارند و نمی توانند آزادانه فيلم بسازند. به نظر من سينمای ايران هنوز زنده است و حرف های زيادی برای گفتن دارد ولی مقررات و قوانين و سخت گيری های جديد مسئولين سينمايی دست و پای اينها را بسته است.»
کمبود سالن های مجهز سينما در بيشتر شهرهای ايران، سوء مديريت و تغيير پی در پی سياست های کلان سينمايی، عدم وجود کپی رايت و حق مولف، گسترش شبکه قاچاق فيلم های سينمايی، نداشتن بيمه و بازنشستگی هنرمندان، عدم امنيت شغلی آنها، فهرست طولانی از فيلم های توقيفی، نظارت و سانسور و بلاخره سردی و مهاجرت سينماگران مطرح ايرانی از ديگر مشکلات سينمای امروز ايران است. اگرچه هنوز تک خال های سينمای ايران چون «جدايی نادر از سيمين» اثر اصغر فرهادی افتخارهای بزرگی برای اين سنما کسب می کنند. فيلمی که همچنان بر سر فرستادنش به مراسم اسکار امسال اختلاف نظر وجود دارد.
فيلم «جدايی نادر از سيمين» توانست سال گذشته خرس طلايی جشنواره برلين را کسب کند و افتخارهايی از اين دست اميدهايی را برای آينده سينمای ايران زنده نگه می دارد و شايد قدم اول دراين راه درج روز ملی سينما در تقويم رسمی ايران باشد چرا که همچنان ۲۱ شهريور در تقويم ايران خالی است.
مانیا منصور -رادیو فردا
واقعا پرداختن و نوشتن در مورد مسائل هنری گذشته به انسان احساس مضاعفی میدهد
سایت بسیار جالب و خوبی دارید امیدوارم که همیشه پاینده و پا برجا بماند
آرش
نمیدونم چرا هر چه که نظر میدم سایتتون خطا میده
احتمالا موقع نوشتن کد، هنوز کی بورد شما روی خط فارسی است که باید عوض ش کنید