با درود و سپاس.
در رابطه با مطلب نگاهی تازه به وجه تسمیه «هفت لَنگ» و «چهار لَنگ» اگر ما مبنای تقسیم بختیاری ها را به دو شاخه ی 4 لنگ و 7 لنگ را بر اساس سیستم مالیاتی در دوران صفویه بدانیم یک سوال بدون جواب باقی می ماند .
و آن سوال این است که چرا در بین عشایر دیگر ایران واحد(لَنگ) کاربرد نداشته است و فقط در بین بختیاری ها بکار رفته است . مگر می شود در سیستم مالیاتی مورد استفاده ی صفویه فقط و فقط برای تقسیم بختیاری ها از واحد ((لَنگ)) استفاده کنند . چرا برای عشایر دیگر چنین تقسیمات مالیاتی استفاده نشده است .
به نظر من این تقسیم بندی به 4 و 7 قبل از صفویه وجود داشته و مبنای این تقسیم بندی دریافت مالیات نبوده بلکه برعکس برای دریافت مالیات مبنا را بر سر همان تقسیم بندی قدیمی و رایج در ایل که چهار لنگ و هفت لنگ بوده است گذاشته اند. جالا چرا 4 لنگ و 7 لنگ، باید رد آن را در گذشته دورتری جستجو کرد. و اما دلیل رد این فرضیه :
اگر توجه کرده باشید در فرضیه اول از زبان حمدالله مستوفی نقل قول کرده اند که تقسیم بختیاری به چهار لنگ و هفت لنگ به خاطر این بوده است که حاکم بختیاری ( اتابک لر ) به خاطر اینکه از یک زنش چهار پسر و از دیگری هفت پسر داشته است سرزمین بختیاری را بین این فرزندان چنین تقسیم کرده است .
قصد ما تائید این نظر نیست بلکه با استناد به این نظر میخواهیم نظر دوم ( تقسیم بر اساس مالیات ) را رد کنیم .
چگونه ؟
خیلی ساده است,
اول باید ببینیم جناب حمدالله مستوفی در چه زمانی زندگی میکرده است:
((حمدالله، یا حمد بن تاجالدین ابیبکر بن حمد بن نصر مستوفی قزوینی، نام کامل مورخ، شاعر و نویسنده قرن هشتم است. وی از خاندان مستوفیان قزوین است که مدتها متصدی حکومت آن شهر بودند. پدر حمدالله و نیز خود او با عنوان «مستوفی» در دستگاه ایلخانان خدمت میکردند و حمدالله خود از نزدیکان خواجه رشیدالدین فضلالله بود و پس از او نیز همچنان سمت خود را در کارهای دیوانی حفظ نمود. حمدالله مستوفی متولد به سال ۶۸۰است و وفات او در سال ۷۵۰ ه.ق اتفاق افتاده است و مزارش در محل ملک قزوین باقی است.[۱))
دوستان اگر توجه کنند خوهند فهمید که حمدالله مستوفی در زمان ایلخانان مغول زندگی میکرده است . وقتی ایشان در کتابشان مبنای تقسیم بختیاری ها را به هفت لنگ و چهر لنگ با حکایتی نقل می کنند یعنی اینکه این نام قبل از سلسله ی صفویه وجود داشته است و این نامگذاری توسط ماموران مالیاتی صفویه لحاظ نشده است .
و اما سلسله ی صفویه مربوط به کدام برهه ی تاریخیست:
((صفوی، صفویه یا صفویان دودمانی ایرانی و شیعه بودند که در سالهای ۸۸۰ تا ۱۱۰۱ هجری خورشیدی (برابر ۱۱۳۵-۹۰۷ قمری و ۱۷۲۲-۱۵۰۱ میلادی) بر ایران فرمانروایی کردند. بنیانگذار دودمان پادشاهی صفوی، شاه اسماعیل یکم است که در سال ۸۸۰ خورشیدی در تبریز تاجگذاری کرد و آخرین پادشاه راستین صفوی، شاه سلطان حسین است که در سال ۱۱۰۱ خورشیدی از افغانها شکست خورد))
همانطور که می بینید سلسله ی صفویه در سال 880 هجری قمری تاسیس شد . ولی حمدالله مستوفی در سال 680 هجری قمری درگذشته است .
پس این نامگذاری هیچ ربطی به سیستم مالیاتی و دوران صفویه ندارد و قبل از آنها این نام ها وجود داشته است . فقط در زمان صفویه بر اساس همین تقسیم بندی قدیمی مالیات را وضع کرده اند و بس .
خواستم بگویم که اگر بخواهیم به گفته ی حمدالله مستوفی استناد کنیم . پس این تقسیم بندی به 4 و 7 قبل از صفویه و در زمان ایلخانان مغول هم رایج بوده و با این حساب این تقسیم بندی نمی تواند در زمان صفویه و به خاطر دریافت مالیات باشد .
و اما در مورد خود کلمه ی (لنگ) با همین تلفظ فعلی آن به نظر من دیدگاه نویسنده ی این مقاله به واقعیت نزدیکتر است . در ضمن جایی خواندم ( منبع آن یادم نیست ) این تقسیم بندی 4 و 7 به خاطر وجود رودخانه ها در دو قسمت سرزمینی چهار لنگ و هفت لنگ بوده است . یعنی در سرزمینی که به چهار لنگ معروف شدند 4 تا رودخانه جاری بوده و در سرزمینی که به هفت لنگ تعلق داشت 7 رودخانه جاری بوده .
حالا اگر بنا بر نظر نویسنده ی این مقاله که واژ ه ی ( لنگ ) را زمین معنا کرده اند می شود چنین نتیجه گرفت که منظور از 4 و 7 هم رودخانه هایی جاری در آنها بوده اند .
به نظر من ” (لنگ) اشاره به زمین دارد و 4 یا 7 اشاره به رودخانه ها و این نامگذاری بسیار بسیار قدیمی ست.
البته منظور از زمین و قلمرو سرزمینی را باید در دنیای باستان جستجو کنیم نه در موقعیت سرزمینی فعلی بختیاری ها . من معتقدم که این نامگذاری حتی قبل از آن است که این مردم به (بختیاری) معروف شوند . مثلآ موقعیت سرزمینی عیلام را در نظر بگیرید و رودهای جاری در آن را هم به حساب آرید شاید به جواب درست تری برسیم .
شادان شهرو بختیاری
درود بر شاعر بزرگ وهمتبارم .من به شما افتخار می کنم .به دانایی شما وشعر های زیبایتان سر بلند باشید.
جناب امیربختیار عزیز
البته شما گرامی بر پارس بودن کورش مصر بودید نه بختیاری .این موضوع اشتباهآ توسط من بختیاری برداشت شده است .
با سلام مجدد خدمت جناب محمدحین امیر بختیار عزیز
جناب حق با شماست . شما درست فرمودید .
الآن که نوشته ی خودم را دوباره بعد از ماه ها مرور کردم . شاهد چنین ناظهار نظر ناثواب شدم . از این بابت از شما بزرگوار معذرت میخواهم .من مطلب بالا را زمانی نوشتم که در وب گردی خود مقالات زیادی را خواندم از جمله مطالب ارسالی شما در کامنت ها و اظهار نظرهایتان به گمان تداخل موضوعی پیش آمده است که چنین برداشتی را به شما نسبت دادم .
جناب امیر بختیار عزیز , شما هیچگاه و در هیچ نوشته ای بر پارسی بودن بختیاری ها مصر نبوده اید . از این بابت از شما پوزش میخواهم .
با توجه به شناختی که از شما گرامی پیدا کرده ام خوب میدانم که وظیفه اخلاقی خودتان میدانید که با قلم توانمدتان از بروز قومگرایی های افراطی و تعصبات کورکورانه نژادی و نزاع های بیگانه پسند در حد امکان جلوگیری کنید و این اقدام شما پسندیده و قابل احترام است .
درود بر شما بزرگوار
درود بر جناب محمدحسین امیر بختیار , ایلتبار دورکی عزیز:
جناب , برای درد باید به دنبال درمان بود . اگرچه حاشیه نشینی بختیاری ها در شهرهای بس نامهربان دردآور است ولی تا دردی نباشد گروهی برای درمان آن درد به پا نخواهند خاست . من آینده را بس روشن می بینم اگر چه امروز تیره و تار است . تحمل کردن را هم آستانه ی تحملی لازم هست . از آستانه که بگذرد توان های بالقوه و گرد خورده بالفعل خواهند و مشعل هایی از هر سو روشن خواهد گردید و مردانی آن مشعل ها را بدست خواهند گرفت که گویی هدف از خلقتشان همین بوده است ( آنها هم راه بانند و هم راه نما و آن مشعل ها , عمر انهاست که می سوزد نه چُمَت های آتش گرفته )
جناب امیر بختیار عزیز
من هم اعتقاد دارم که باید امروز را مقدم بداریم بر دیروزِ و حال را مقدم بداریم بر گذشته , اگرچه هرچیز بجای خویش نیکوست ( حتی پرداختن به گذشته ولی به شرطها و شروطها) یعنی امروزه روز وقت مناسبی برای پرداختن به گذشته ی شبهه ناک و غبارگرفته در ازمنه و تاریخ نیست .
از بابت امیدواری تان ممنون و سپاسگذارم اگرچه آبشار شعر نمی جوشد مگر از چشمه ی درد و رنج .
و اما در مورد پرسشتان :
” درکدام نوشته یا نانوشته این دورکی زاده برپارس بودن یا نبودن بختیاری ها مصر بوده است که از نظر حضرتعالی توجیح ناپذیراست؟
در جواب حضرتعالی لازم می بینم که عین نوشته ی خودم را نقل کنم :
(( شاید شما دوست عزیز تصور می کنید که همه ی بختیاریها از یک نژاد هستندو خیلی دوست داشته باشید که پارس باشند ))
باید به عرضتان برسانم که عبارت بالا با (شاید ) شروع شده است نه با ( باید )
و شاید نقل احتمال است نه نقل یقین
منظورم از شما , شمای امیربختیار نبود بلکه هر مخاطب و هر دوستی را می توانست شامل شود حتی شما .
جناب امیر بختیاری عزیز
از لحاظ گفتاری زبان بختیاری ( اگر میگویم زیان به این خاطر است که زبان گفتاری بختیاریها بر خلاف تصور بعضی ها گویشی از زبان فارسی امروزی نیست ) بلکه زبان گفتاری بختیاری ها اگر بخواهیم از آن تحت نام گویش بختیاری یاد کنیم این گویش , گویشی تحول یافته از فارسی میانه ( پهلوی ساسانی و هخامنشی ) است .
با وجود اینکه ریشه در پهلوی دارد و بیشترین واژگان آن به درازنای قدمت زبان پهلوی عمر دارند ولی با این وجود این تصور غلطی هست که بخواهیم همه ی آن و تمامی آن را برگرفته از فارسی میانه ( پهلوی ) بدانیم .
همانطور که شما هم واقف هستید برخی اختلافات دستور زبانی بین زبان گفتاری بختیاری و فارسی دال بر منشاء های دیگری غیر از پهلوی هم دارد که باید مورد واکاوی بیشتری توسط محققین و زبانشناسان قرار بگیرد .
تا درودی دیگر بدرود
درودبرشاعربزرگ ازطرف کوچک ترین ایلتباربختیاری
دراین وانفسای درد ودربدری که بسیاری از همتبارانم .ازسر ناچاری ودرد به حاشیه نشینی شهرهای بس نامهربان روی آورده اند وحتی در ظلم آباد هانیز سر پناهی نمی یابند.قصد ورود در معرکه ی نژادی امپراتوران،جهان گشایان وتاریخ سازان راندارم وهمچنین واکاوی تمدن هایی که به جبرتاریخ نه از تاک اثری مانده نه از تاک نشان ،تنها پرسشی دارم.درکدام نوشته یا نانوشته این دورکی زاده برپارس بودن یا نبودن بختیاری ها مصر بوده است که از نظر حضرتعالی توجیح ناپذیراست؟امید که آبشار شعرتان بدور از درد ورنج همیشه مواج باد بدرود
سلام
منم چهار لنگ هستم
اين مطلب جديدي هست
حالا ببينيم چقدر سنديت دارد
وب نوشته خوبي داريد
جالب بود
با تشکر از جناب شادان شهرو بختیاری..
درد ما اینست که هیچ پژوهشگر و تاریخ شناس بختیاری تا کنون کمر همت برای تحقیق در مورد گذشته بختیاری نبسته است… اما بنده بسیار امید دارم که از بختیاری کسی برخواهد خواست که گذشته پرشکوه مردمان این دیار را بدون نحریف به همگان بشناساند.
و اما در مورد نام کوروش که آن را پارسی دانسته اید . اگر این نام پارسی هست . می شود معنای آن را مرقوم بفرمائید .؟
ببین دوست عزیز ” هنوز که هنوز است برای این نام نتوانسته اند معنایی قطعی متصور شوند . ظاهر آن بیشتر بر ترکیب بودن آن دلالت دارد . (کور + اُش ) حالا برای قسم اول می توان (کور ) را ( کُر ) لحاظ کرد و از آن معنی پسر را استخراج کرد . و از قسم دوم آن ( اُش ) آنرا مخفف اُشتاسب دانست و عنی آن را پسر آشتاسب در نظر گرفت . . ولی آیا این تصورات ما صحیح هستند ؟؟
آیا خود کلمه ی (کور) یا (کُر) به معنای پسر یک واژ ه ی پارسی ست ؟؟
واژ ه ی پسر در پارسي باستان پوثرَ و در پهلوي پوسَـر و پوهر و در هند باستان پسورَ است
. پس نمی توان ( کور ) را به معنای پسر ( معادل لری آن ) یک واژ ه ی پارسی دانست
برخی قسم اول ( کور ) را (خور) به معنای خورشید تصور کرده اند . لابد( اُش ) را هم ( وَش ) تصور کرده و معنای آن را مانند خورشید متصور شده اند . با این حساب این نام یک نام پارسی است .
دوست عزیز هنوز برای این نام معنای قاطعی متصور نشده است .
درود بر شما دوست گرامی” بله حق با شماست . تحلیل علمی سنخیتی با خیال پردازی ندارد . ولی اگر در متن بالا از مرغ خیال کمک گرفتم و آن را به پرواز در آوردم به این خاطر نبود که خیال پردازی کنم . بلکه میخواستم از زمان حال برشی به عمق تاریخ بزنم . خیال پردازی در کار نبود . بلکه هدف برای شناسایی منطقه ی سرزمینی که هفت رودخانه در آن جاری باشد ناچار بودیم تاریخ را برش زده و خودمان را به زمانی برسانیم که پارس های کوچرو همراه با مادها و قبایل بازمانده ی عیلامی و آلیماید ها و گوتی ها و لولوبی ها که در جامعه ی در هم تنیده ای زندگی میکردند برسانیم
1- اگر گفتم سابقه ی ذکر نام بختیاری به دوره ی ایلخانان میرسد استناد کردم به تاریخ گزیده نوشته ی حمدالله مستوفی . آیا این خیال پردازی بود ؟ اگر شما سابقه ی گذشته تری را سراغ دارید بفرمائید .
2- اگر در عمق تاریخ مرغ خیال را به سمت قرون اولیه ی اسلامی به پرواز درآوردیم و ابتدا با نام ( لر ) و بعد با نام ( کرد ) هویت خودمان را یافتیم خیال پردازی نبود . اگر شما از ظهور اسلام تا قرن هشتم هجری قمری در ابتدای آن نام ( لر ) را در تاریخی مشاهده کردید . آدرس آن را به ما هم بدهید . ممنون می شوم .
3- اینکه کورش عیلامی بوده یا پارسی شاید دردی از بختیاری دوا نکند ولی هر نقطه ی تاریکی در تاریخ هر ملت باید واکاوی و روشن گردد . ( در ضمن در متن بالا نظر شخصی خودم را در پرانتز گفتم ) چرا در پرانتز؟ چون نخواستم از آن برداشت کارشناسانه بکنید .
جناب امیر بختیار
( بختیاری ) نامی ست که از قرن هشتم به بعد برای این قوم رایج شده است . در قرون اولیه ی اسلامی ما را بیشتر ( کرد ) می شناخته اند . بعد از آن با نام ( لر ) و به احتمال زیاد به خاطر اختلافات گویشی و اختلافات مرتعی از بدنه ی اصلی جدا شده اند . و بعد از آن بختیاری .
همه ی این موارد متعلق است به بعد از اسلام . ولی قبل از اسلام دیگر نامی از کرد و لر و بختیاری نیست .
شاید شما دوست عزیز تصور می کنید که همه ی بختیاریها از یک نژاد هستندو خیلی دوست داشته باشید که پارس باشند .
مردمی که امروزه با نام بختیاری شناخته می شوند اگرچه زبان و فرهنگ هم سانی دارند ولی ریشه در یک قوم خاص ندارند بلکه آنها بازماندگانی هستند از طوایفی ازگوتی ها – لولوبی ها – مادها – عیلامی ها – آلیمائی ها – و طوایفی از پارسها و ..
همه ی اینها در گذر زمان و سپری شدن قرنها از لحاظ زبانی و فرهنگی در هم آمیخته شده اند . بیشترین اثر گذاری واژگان در گویش بختیاری از پارسی میانه (بشتر پهلوی ساسانی و گاهآ پهلوی هخامنشی ) بوده است و همچنین واژگانی از زبان اوستایی ( به خاطر زسمیت یافتن دین زرتشت و کتاب اوستا ) و واژگان پارتی و واژگانی از اقوام کهن تر مثل واژگانی از حوضه ی تمدنی عیلام ( گوتی ها و لولوبی ها و .. ) و .. است .
ولی چرا غلبه با واژگان پارسی پهلویست . پرواضح روشن است که کورش هخامنشی در 549 سال قبل از میلاد بنای حکومت خود را گذاشت و تا سقوط ساسانیان در سال 637 میلادی یعنی مدت زمانی برابر با 1186 سال بیشترین غلبه زبانی و نفوذ واژگان با زبان پهلوی هخامنشی و بعد پهلوی ساسانی بوده است . همچنین واژ گانی از زبان پارتی( اشکانی ) و سلوکی هم در زبان مردم این منطقه نفوذ کرده است .
4- و اما در مورد خود کورش . در اینکه جانشینان او توسط کودتا برکنار و معدوم شدند چیزیست که تواریخ نوشته اند و هم شما خوانده اید و هم ما .
حتمآ خوب میدانید که کورش و اجدادش از انشان ( انزان ) برخاستند و انشان قسمت مهمی از تمدن عیلامی بوده است . مادها بعد از غلبه کردن بر عیلامی ها قدرت را به دست گرفتند و دیگران را مطیع خود کردند . اجداد کوروش از زمان حکومت مادها صاحب تخت و گاه در انشان بوده اند . و اینکه داریوش بعد از کودتا و برکنار کردن جانشینان کورش خود را از دودمان هخامنش و دودمان هخامنشی را پارسی می خواند نقطه ی شبهه انگیزی ست در این برهه تاریخی . همانقدر که عیلامی بودن او شبهه انگیز است پارسی بودن او هم همانقدر شبهه انگیز است .
و اینکه شما دوست عزیز بر پارسی بودن بختیاری ها بیشتر مصر هستید هم زیاد توجیح پذیر نیست .
ما بختیاری ها ریشه در اقوام کهن این آب و خاک داریم . تیره هایی ریشه در گوتی ها دارند و تیره هایی ریشه در مادها و عیلامی ها و لولوبی ها و پارسها و …
سلام برشما دوست عزیز تحلیل علمی سنخیتی باخیال پردازی ندارد.1- نام های کورش وکمبوجیه وبردیا نام هایی است پارسی نه عیلامی 2-زبان عیلامی نه تنها بابختیاری ولری هیچ خویشاوندی ندارد بلکه باهیچ کدام از زبان های باستانی نیز ازجمله اکدی وسومری نیز خویشاوند نیست واصطلاحا ازجمله زبان های معروف به آسیائیک است.3-کوروش عیلامی نبوده است بلکه وابسته به اقوام پارسی ای بوده که درمنطقه ای که زمانی عیلامی ها در آن تمدنی را پای ریزی کرده بودند وماد ها بساط آن تمدن را درهم ریختند.ساکن شدند.نکته ی دیگر این که چه لوزمی دارد که ما هویتی عیلامی برای خود به تراشیم.آیامشگل ما همین است؟
1- رودخانه کرخه ” کَرخه نام رودخانهای است در جنوب باختری ایران در استان خوزستان.
رودخانه کرخه از شمال به سوی جنوب جریان دارد و پس از گذر از کنار آثار شوش باستان به سوی باختر تغییر مسیر میدهد. در چهل کیلومتری شمال اهواز مسیر آن دوباره تغییر کرده و وارد عراق میشود. کرخه در عراق به رود دجله میریزد. کرخه ۹۰۰ کیلومتر درازا دارد. بزرگترین سد ایران بر روی رود کرخه ساخته شده و سد کرخه نام دارد. نام کرخه نامی بسیار باستانی است و نام منطقه و حکومتی کهن در جنوب خوزستان بودهاست.
2- رودخانه کارون “رود کارون پرآبترین و بزرگترین رودخانه ایران است. این رود با طول ۹۵۰ کیلومتر طولانیترین رودیست که تنها در داخل ایران قرار دارد و همچنین تنها رود ایران است که بخشی از آن قابل کشتیرانی است. آب آشامیدنی کلانشهر اهواز از رودخانه کارون تامین میشود.[۳] در حاشیه این رود تمدنهای بزرگی از ایران شکل گرفتهاست.سرچشمه شاخههای اصلی کارون (ارمند و بازفت) و چشمه دیمه، زردکوه بختیاری در استان چهار محال و بختیاری است ولی شاخههای فرعی آن از کوههای مختلف سرچشمه میگیرند مانند خرسان از دنا در استان کهگیلویه و بویراحمد و دز از ارتفاعات لرستان. این رود، پس از عبور از مناطق کوهستانی و پر پیچ و خم، در منطقهای به نام گتوند وارد دشت خوزستان میشود. رود کارون در شمال شوشتر به دو شاخه تقسیم میشود که در جنوب شوشتر به یکدیگر متصل میشوند. مهمترین شاخهٔ فرعی کارون، رود دز است که در شمال اهواز به کارون ملحق میشود. رود کارون در مرز ایران و عراق، به اروندرود پیوسته و روانه خلیج فارس میشود
3- رودخانه زهره ” رودخانه زهره دراستانهای فارس(ممسنی)،کهگیلویه و بویراحمد(گچساران ) و خوزستان ( بهبهان و بندرماهشهر) بطول بیش از ۴۰۰کیلومتر جاری است. اين رود از 14 كيلومتری شمال باختری اردكان سرچشمه گرفته، ابتدا به نام رودخانه اردكان به سوی جنوب خاوری و جنوب سرازير می شود و از كنار اردكان عبور میکند پس از رسيدن به تنگ روديان به نام شش پير تغيير مسير داده و به سوی باختر متوجه می گردد و به دهستان دشمن زياری ممسنی وارد می شود و پس از مخلوط شدن با رودخانه شيرين بنام رودخانه فهليان وارد دهستان جاويد ماهوری از شهرستان ممسنی میشودو پس از مخلوط شدن با ریزابه های فراوان از طریق دهستان باشت به شهرستان گچساران وارد میگردد و به رود زهره تغییر نام میدهد و پس از ادغام با رودخانه های بابامنیر و هفت قنات و عبور از نواحی جنوبی گچساران به سردشت بهبهان وارد شده ودر این دهستان با رودخانه خیر آباد مخلوط شده و سر انجام در غرب روستای چتله و در جنوب غربی هندیجان به خلیج فارس میریزد
4- – رودخانه دز ” رودخانهای است که از رشته کوه زاگرس میانی (در جنوب استان لرستان)سرچشمه میگیرد. در اقتصاد شمال خوزستان نقشی بسیار مهم دارد. * نام این رود برگرفته از واژه دِزَ (deza) _که در گویش لری بختیاری به معنی : ( نشانه، مرز و طلایه) است _ میباشد .
5- رودخانه فُرات ” یکی از دو رود بزرگ منطقهٔ میانرودان (بینالنهرین) است که از کوهستان ارمنستان سرچشمه گرفته و به سوی آشور، سوریه، بابل و خلیج فارس روان است. این رود به همراه دجله دو رودی هستند که منطقه میانرودان را مشخص و محدود میکنند. فرات در غرب دجله قرار دارد. نام این رودخانه از زبان اوستایی و از واژه huperethuua به معنی «پایاب خوب» گرفته شدهاست. پایاب به محل کمژرفای رودخانه گفته میشود.
6- رودخانه دجله ” رودی است که از کوههای آناتولی در ترکیه سرچشمه میگیرد و با گذشتن از عراق به فرات و کارون میپیوندد و به خلیج فارس میریزد.
7- رودخانه تاب ( مارون ) ” ام اصلی و قديمی رودخانه مارون ، تاب است اين رود از کوههای نيل و چشمه سار های دامنه کوههای سادات از زاگرس سرچشمه گرفته و پس از طی مسافت 120 کیلومتر به دریاچه سد مارون می رسد و از طریق تنگ تکاب وارد دشت بهبهان میشودو توسط سد انحرافی شهدا و شبکه آبياری بهبهان، دشت بهبهان وسپس از طریق سد انحرافی جایزان ، دشت جایزان را مشروب و درمحلي به نام قلعه شيخ، پس از دريافت رود اعلا رامهرمز، نام جراحي به خود گرفته و به هور شادگان مي ريزد. اين رود در مواقع پر آبي از طريق خور موسي وارد خليج فارس مي شود.
با سلام مجدد
اول باید از دوستان گرامی از بابت تایپ اشتباه تاریخ وفات حمدالله مستوفی پوزش بطلبم .سال 750 هجری قمری صحیح است .
دوم اینکه اگر مبنای 4 و 7 را بر اساس رودخانه ها قرار دهیم این به این معنی نیست که این 4 رودخانه با 7 رودخانه ی بعدی جدا از هم هستند . شما اینطور تصور کنید که 4 رودخانه در بین آن دو مشترک بوده است . و شاخه ی هفت لنگ 3 رودخانه به غیر از آن 4 رودخانه ی مشترک در اختیار داشته اند .
حالا ما باید به سراغ 7 رودخانه ی مذکور برویم . و اما قبل از آن برای تصور بهتر مرغ خیال را به پرواز در بیاوریم و سفری به عمق تاریخ بکنیم .
امروز بختیاری ها دو شاخه 4 و 7 لنگ هستند و با نام بختیاری معروف و مشهورند . چیزی که بنا بر روایات تاریخی مسجل هست سابقه ی این نام را که جستجو بکنیم می رسیم به دوران ایلخانان و اتابکان لر بزگ . از آن به بعد هرچه در دل تاریخ غوص کنیم نامی از بختیاری نیست . پس بدون این نام مجددآ سفرمان را از زمان ایلخانان فراتر برده و هرچه در دل تاریخ نفوذ می کنیم متوجه می شویم که نام ( لر ) هم حذف می شود . از اینجا به بعد دیگر ما لر نیستیم و نه تنها ما بلکه همه ی عشایر و کوچندگان با نام (کرد ) خواهیم شناخت . سفرمان را ادامه می دهیم از دوران ساسانی و اشکانی و سلوکی عبور می کنیم و خودمان را در 2500 سال تصور می کنیم . در عمق تاریخ عیلامیان و پارسیان را خواهیم دید . اکثر آنها کوچرو هستند و اسب و گوسفند پرورش می دهند . سرزمین عیلام قبل از ورود پارسها از لحاظ سرزمینی شامل :بخش بزرگی از مناطق جنوب غربی فلات ایران و بر اساس بخشبندی جغرافیایی امروز، ایلام باستان سرزمینهای خوزستان، فارس، ایلام و بخشهایی از استانهای بوشهر، استان کرمان، لرستان، استان چهارمحال و بختیاری، و کرمانشاه تا جنوب دریاچه ارومیه را شامل میشده است.
در این برهه ی زمانی مردمی زندگی می کنند که به باختری ها معروفند . من با دیدگاه جناب پژمان بختیاری موافقم . ایشان در مقاله ای با استناد به گفته های مورخین و رفع تناقضات معتقد بودند که باختری های باستان که به کوروش کمک کردند در چنین منتقطه ای زندگی میکردند و اگر در افغانستان هم سرزمین به نام باختر داریم آن جدای از این باختر بوده است .
(( من معتقدم که در دوران ایلخانان و اتابکان لر که نام بختیاری همه گیر شد بیشتر به خاطر نزدیک بودن این کلمه با نام قدیمی این قوم بوده است .))
دوستان در ذهنشان تصور کنند که تمدن عیلام دیگر وجود ندارد ولی مردم عیلام با پارسهای تازه وارد که آنها هم کوچرو هستند سالهاست در کنار هم زندگی می کنند . در این میان یک نفر به اسم کوروش که اجدادشدر زمان شاهنشاهی مادها حاکم این منطقه بوده اند ( می تواند کورش عیلامی هم باشد ) همه را متحد می کند و دیگران را مطیع خویش می گرداند از جمله پارسها و مادها و اقوام بومی ( عیلامی ها = لولوبی ها – گوتی ها – و … )
دوستان اگر نگاه به زبان گفتاری بختیاری ها بکنند متوجه می شوند که هم ریشه ی پارسی دارد و هم ریشه در زبان اقوام کهن . به نظر من زبان بختیاری از آمیزش زبان عیلامی و پارسی باستان بوجود امده است .
به سراغ داستان خودمان بر میگردیم . کوروش ( به نظر من بیشتر عیلامی هست تا پارسی ) فرمانروا می شود و در سنگ نوشته ای چنین می نویسد :
هـِدُم کوروش پادشاه هخامنشی . زورا نیکـُنـُم و …
و حکومت او با تصرف سرزمین های دیگر به امپراطوری تبدیل می شود . پارسها تدارک کودتایی را بر علیه ی فرزندان جانشین کوروش تدارک می بینند و خودشان را شاخه ی دوم از سلسله ی هخامنشی معرفی می کند ( دوستان به دو شاخه بودن این سلسله خوب توجه کنند . آیا شما را به یاد چیزی نمی اندازد ) داریوش پارسی با برکنار کردن جانشینان کوروش برای اعتبار دادن به خود ,خودش را از شاخه ی دوم هخامنشی معرفی می کند و از کورش یک پارسی می سازد .
در هم آمیختگی زبان پارسی باستان با زبان بومیان عیلامی ساکن این منطقه( یا همان باختری ها ) اساس زبانی می شود که امروزه به لری بختیاری معروف است . بختیاری ها از لحاظ نژادی به برخی طوایف ماد و به برخی طوایف پارس و به بومیانی همچون لولوبی ها و گوتی ها و … می رسند .
همه ی اینها به مرور زمان دارای زبان و فرهنگ مشترک می شوند .
حالا بهتر است برویم سراغ 7 رودخانه که مبنای تقسیم سرزمینی این دوشاخه از هم شده است .
در آن زمان این قوم درهم تنیده سرزمینی داشته اند که –
1 کارون
2–دز
3–کرخه
4–تاب
5-زهره
6–رودفرات
7–روددجله
به احتمال زیاد 4 تا از این رود در هر دو سرزمین جاری می شده است .
توجه داشته باشید که در کشور عراق هم , هم اکنون لرها با کردها منطقه ی مشترک دارند ( لرستان غربی )
و باز توجه داشته باشید که هم اکنون لرها از ملایر تا گناوه و دیلم سکونت دارند .
نتیجه ی این بحث را به خود شما واگذار می کنم .