بختیاری ها از اقوام بسیار کهن ایرانی هستند که قرن هاست در منطقه ای مشخص، حدود 75000 کیلومتر مربع، در جنوب غربی ایران در دو سوی رشته کوه زاگرس زندگی می کنند. در حال حاضر، اغلب بختیاری ها شهرنشینان یا روستا نشینان سه استان خوزستان، اصفهان و چهارمحال و بختیاری را تشکیل می دهند. بخش کوچکی از این ایل که بدلیل در دست نبودن آمار دقیق، نمی توان شمار قابل استنادی ارائه کرد، کماکان به شیوه ی دامداری و کوچ روی اجداد خود زندگی کرده و دو بار در سال به ضرورت تهیه ی مرتع مناسب برای دام خود ییلاق قشلاق می کنند. بار اول در اواخر فروردین و در ماه اردیبهشت از استان گرم خوزستان کوچ را آغاز کرده و با گذر از رشته کوه زاگرس از طریق یکی از چند ایل راه باستانی مشخص منطقه به سمت مناطق خوش آب و هوای ییلاقی و مراتع سرسبز استان چهار محال و بختیاری و شهرستان کوهرنگ و حومه کوچ می کنند. پس از حدود چهار یا پنج ماه اقامت در آن مناطق، مجدداً در اواخر شهریور یا مهرماه با سرد شدن هوای مناطق ییلاقی و به پایان رسیدن علف مراتع، به سمت مناطق گرمسیری استان خوزستان بر می گردند.
ایل بختیاری یه همراه ایلات قشقایی و شاهسون بزرگترین و مهمترین ایلات کوچروی جمعیت کنونی ایران را تشکیل می دهند. بختیاری ها مسلمان و شیعه ی دوازده امامی هستند و از مهمترین ویژگی های فرهنگی و اجتماعی آنها، بستگی شدید به جایگاه خود در سلسله مراتب ایلی است ( دیگار 1988). به این معنی که اولین سوالی که دو بختیاری برای آشنایی با یکدیگر می پرسند «چه کسی؟» است، یعنی «تو به کدام طایفه، تش و کر و بوو ( که همه از اصطلاحات تقسیم بندی ایلی هستند) تعلق داری؟!»
در بررسی ساختار اجتماعی ایل بختیاری، به اولین نکته ای که برمی خوریم، تقسیم کلی ایل به دو شاخه ی عمده است. این نوع تقسیم بندی خاص تا جایی که نگارنده مطلع است، در ساختار اجتماعی سایر عشایر ایران دیده نمی شود و منحصر یه ایل بختیاری است. این تفیکیک دوگانه صرفاً یک قرارداد اجتماعی نیست، بلکه تاثیرات عمیقی در فرهنگ، سنّت ها و حتی زبان هر یک از این دو شاخه به همراه داشته است. علاوه بر تفکیک جغرافیایی ایل به دو حوزه ی “چهارلنگ” و “هفت لنگ”، این تقسیم بندی همواره در تاریخ ایل هم وجود داشته است و به نظر می رسد بسیار کهن تر از مبدائی است که در برخی از نظریه های ذکر شده در پایین به آن اشاره شده است. یک شاهد این ادعا، حضور برجسته ی دو اصطلاح مذکور در “گاگریوه” ها یا سرود های عزای بختیاری است که هم به لحاظ زبانی و هم به لحاظ مفهومی دارای عناصری بسیار کهن هستند.
اما چرا ایل به این دو شاخه تقسیم شده است؟ و معنای “چهارلنگ” و “هفت لنگ” چیست؟
در تلاش برای راه یابی به مفهوم این اصطلاحات، بخش نخست آنها مشکل ساز نیست. “چار” یا “هف” در ترکیب “چار لنگ” و “هف لنگ”، قاعدتاً شکل مخفف همان اعداد “چهار” و ” هفت” هستند ولی البته علت گزینش این دو عدد از میان کل اعداد نیز خود جای تامل دارد و نیازمند برهانی منطقی است. اما بخش سوال برانگیزو مبهم این ترکیب “لَنگ” است!
در ادبیات موجود در باره ی بختیاری، از حدود دویست سال پیش همواره دو یا سه نظر ارائه شده در این مورد تکرار شده است. این نظرات به عقیده ی نگارنده حاصل تلاش معمول افراد یک قوم برای شناخت هویت خود می باشد و بیشتر رنگ و بوی افسانه و یا ریشه شناسی عامیانه دارند. در ادامه، نخست هر نظر با ذکرمنبع آورده و سپس دلایل نپذیرفتن آن مطرح و در انتها پیشنهاد تازه ای برای معنای “لنگ” داده می شود.
پیش از آغاز بحث باید یادآوری کنم که مبنا در تمام نظریه های سابق این است که “لَنگ” همان واژه ی فارسی و بختیاری “لِنگ” به معنای “پا” است که به دلایلی ترجیح داده شده اینگونه تلفظ شود و پس از این به شرح دلایل یا افسانه ی خود می پردازند که چرا بختیاری ها به دو بخش به نام های “چهار لنگ” و ” هفت لنگ” تقسیم شده اند!
نظریه اول: قصه ی دو برادر
روزی روزگاری، مردی بود به نام “بدر” که حاکم بختیاری یا همان ” لر بزرگ” بود. او دو زن داشت. یکی از آنها هفت پسر و دیگری چهار پسر برای او به دنیا آورده بودند. بدر پیش از مرگ، قلمرو خود را بین پسران هر دو همسر خود تقسیم کرد و برای تمایز سرزمین ها، نام “چهار لنگ” و ” هفت لنگ” را که اشاره به تعداد پسران هر زن داشت بر آنها نهاد (ذکر شده ابتدا در تاریخ گزیده ی مستوفی 750 هجری قمری/ 1364؛ و سپس در تمامی کتا ب ها و نوشته های بعدی در باره ی بختیاری از جمله: لایارد 1846؛ لاریمر 1922؛ ویندفور 1988 و سایرین).
با فرض گرفتن اینکه ” لَنگ” به معنی ” لِنگ” است، در اینجا این سوال پیش می آید که چرا مرحوم بدر به جای شمردن “سر” فرزندان خود که معمولاً روش مرسوم در شمارش نفوس است و نامیدن دو قلمرو به صورت مثلاً “چهار سر” و “هفت سر”، پاهای پسران خود را مبنای شمارش قرار داده است؟! و اگر به انتخاب ایشان احترام گذاشته و آنرا بپذیریم باز مشکل یک محاسبه ی ساده ی ریاضی پیش می آید که با فرض دو پا داشتن انسان، این قلمرو ها باید “هشت لنگ” و “چهارده لنگ” نامیده می شدند! مگر اینکه تما می پسران آن مرحوم به دلیل یک مشکل خاص ژنیتیکی یا در طی جنگ با دشمن و … همگی “یک پا” بوده اند و البته این در هیچ یک از منابع نیامده است.
نظریه دوم: اصطلاح مالیاتی
این نظریه بیشتر از مورد اول مورد قبول همگان قرار گرفته است و در ظاهر هم موجه تر و معقول تر می نماید. بر طبق این نظریه در دوران سلسله ی صفوی، یک نظام مالیاتی بنا نهاده شد که بر اساس آن ایلات و عشایر کشور که در آن زمان بخش عمده ای از جمعیت کشور را شامل می شدند، می بایست مالیات خود را بر مبنای تعداد دام و گله ی خود می پرداختند. مالیات ایل قشقایی برای مثال، بر اساس تعداد گوسفند های آنها بود و مالیات ایل شاهسون بر اساس تعداد شترشان. برای بختیاری ها، مادیان مبنای شمارش قرار گرفت و مثلاً هر بیست گوسفند معادل یک راس مادیان در نظر گرفته می شد. اصغر کریمی در مقاله ی “دامداری در ایل بختیاری” در شماره ی صدو سی ام مجله ی هنر و مردم، این سیستم را به تفصیل شرح داده است:
واحد گرفتن مالیات دامی که در زمان سلطنت رضا شاه کبیر دریافت آن ملغی گردید در ایل، مادیان تعیین شده است و هر مادیان چهارلنگ (چهار پا) دارد. برای هر راس مادیان سالانه مقداری پول معین به عنوان مالیات گرفته می شده است ( طی سالیان متمادی از 10 ریال تا 30 ریال). نسبت گرفتن مالیات از بخش غنی تر ایل به مقیاس زیر بوده است:
20 راس میش = یک راس مادیان و برای هر راس مادیان که چهارلنگ محسوب می شده به عنوان مثال 10 ریال مالیات سالانه
20راس بز= یک راس مادیان= 10 ریال مالیات سالانه
4 راس گاو= یک راس مادیان= 10 ریال مالیات سالانه
4 راس خر= یک راس مادیان= 10 ریال مالیات سالانه
یک راس مادیان= یک راس مادیان= 10 ریال مالیات سالانه
این جدول اساس گرفتن مالیات برای غنی ترین گروه ایل بوده است و چون یک راس مادیان آنها برابر با واحد گرفتن مالیات دامی یعنی چهار لنگ محسوب می شده به نام چهار لنگ هم معروف شده اند. گروه دیگر که قدرت مالی کمتری داشته اند همین مقدار مالیات را به اندازه ی هفت لنگ مادیان می داده اند، یعنی دو راس مادیان (هشت لنگ) منهای یک لنگ، یعنی هفت لنگ و به همین نام هم معروف شده اند. بدین معنی که اگر کسی از گروه هفت لنگ 7 راس مادیان داشت، درست به اندازه ی 4 راس مادیان گروه چهارلنگ مالیات می داد و این نسبت در مورد سایر حیوانات نیز بوده است … و می بینیم که مثلاً در گروه چهارلنگ برای برای 20 راس میش سالانه 10 ریال مالیات گرفته می شود در صورتیکه در گروه هفت لنگ برای 35 راس میش سالانه همان 10 ریال گرفته می شده است.
سیما ذوالفقاری
برای خواندن این مقاله بطور کامل:
http://anthropology.ir/node/10552
با درود و سپاس
اگر ما مبنای تقسیم بختیاری ها را به دو شاخه ی 4 لنگ و 7 لنگ را بر اساس سیستم مالیاتی در دوران صفویه بدانیم یک سوال بدون جواب باقی می ماند .
و آن سوال این است که چرا در بین عشایر دیگر ایران واحد( لنگ ) کاربرد نداشته است و فقط در بین بختیاری ها بکار رفته است . مگر می شود در سیستم مالیاتی مورد استفاده ی صفویه فقط و فقط برای تقسیم بختیاری ها از واحد (( لنگ )) استفاده کنند . چرا برای عشایر دیگر چنین تقسیمات مالیاتی استفاده نشده است .
به نظر من این تقسیم بندی به 4 و 7 قبل از صفویه وجود داشته و مبنای این تقسیم بندی دریافت مالیات نبوده بلکه برعکس برای دریافت مالیات مبنا را بر سر همان تقسیم بندی قدیمی و رایج در ایل که چهار لنگ و هفت لنگ بوده است گذاشته اند .
جالا چرا 4 لنگ و 7 لنگ باید رد آن را در گذشته ی دورتری جستجو کرد .
و اما دلیل رد ای فرضیه :
اگر توجه کرده باشید در فرضیه ی اول از زبان حمدالله مستوفی نقل قول کرده اند که تقسیم بختیاری به چهار لنگ و هفت لنگ به خاطر این بوده است که حاکم بختیاری ( اتابک لر ) به خاطر اینکه از یک زنش چهار پسر و از دیگری هفت پسر داشته است سرزمین بختیاری را بین این فرزندان چنین تقسیم کرده است .
قصد ما تائید این نظر نیست بلکه با استناد به این نظر میخواهیم نظر دوم ( تقسیم بر اساس مالیات ) را رد کنیم .
چگونه ؟
خیلی ساده است ,
اول باید ببینیم جناب حمدالله مستوفی در چه زمانی زندگی میکرده است :
(( حمدالله، یا حمد بن تاجالدین ابیبکر بن حمد بن نصر مستوفی قزوینی، نام کامل مورخ، شاعر و نویسنده قرن هشتم است. وی از خاندان مستوفیان قزوین است که مدتها متصدی حکومت آن شهر بودند. پدر حمدالله و نیز خود او با عنوان «مستوفی» در دستگاه ایلخانان خدمت میکردند و حمدالله خود از نزدیکان خواجه رشیدالدین فضلالله بود و پس از او نیز همچنان سمت خود را در کارهای دیوانی حفظ نمود. حمدالله مستوفی متولد به سال ۶۸۰است و وفات او در سال ۷۵۰ ه.ق اتفاق افتاده است و مزارش در محل ملک قزوین باقی است.[۱ ))
دوستان اگر توجه کنند خوهند فهمید که حمدالله مستوفی در زمان ایلخانان مغول زندگی میکرده است . وقتی ایشان در کتابشان مبنای تقسیم بختیاری ها را به هفت لنگ و چهر لنگ با حکایتی نقل می کنند یعنی اینکه این نام قبل از سلسله ی صفویه وجود داشته است و این نامگذاری توسط ماموران مالیاتی صفویه لحاظ نشده است .
و اما سلسله ی صفویه مربوط به کدام برهه ی تاریخیست :
(( صفوی، صفویه یا صفویان دودمانی ایرانی و شیعه بودند که در سالهای ۸۸۰ تا ۱۱۰۱ هجری خورشیدی (برابر ۱۱۳۵-۹۰۷ قمری و ۱۷۲۲-۱۵۰۱ میلادی) بر ایران فرمانروایی کردند. بنیانگذار دودمان پادشاهی صفوی، شاه اسماعیل یکم است که در سال ۸۸۰ خورشیدی در تبریز تاجگذاری کرد و آخرین پادشاه راستین صفوی، شاه سلطان حسین است که در سال ۱۱۰۱ خورشیدی از افغانها شکست خورد))
همانطور که می بینید سلسله ی صفویه در سال 880 هجری قمری تاسیس شد . ولی حمدالله مستوفی در سال 680 هجری قمری درگذشته است .
پس این نامگذاری هیچ ربطی به سیستم مالیاتی و دوران صفویه ندارد و قبل از آنها این نام ها وجود داشته است . فقط در زمان صفویه بر اساس همین تقسیم بندی قدیمی مالیات را وضع کرده اند و بس .
خواستم بگویم که اگر بخواهیم به گفته ی حمدالله مستوفی استناد کنیم . پس این تقسیم بندی به 4 و 7 قبل از صفویه و در زمان ایلخانان مغول هم رایج بوده و با این حساب این تقسیم بندی نمی تواند در زمان صفویه و به خاطر دریافت مالیات باشد .
و اما در مورد خود کلمه ی ( لنگ ) با همین تلفظ فعلی آن به نظر من دیدگاه نویسنده ی این مقاله به واقعیت نزدیکتر است . در ضمن جایی خواندم ( منبع آن یادم نیست ) این تقسیم بندی 4 و 7 به خاطر وجود رودخانه ها در دو قسمت سرزمینی چهار لنگ و هفت لنگ بوده است . یعنی در سرزمینی که به چهار لنگ معروف شدند 4 تا رودخانه جاری بوده و در سرزمینی که به هفت لنگ تعلق داشت 7 رودخانه جاری بوده .
حالا اگر بنا بر نظر نویسنده ی این مقاله که واژ ه ی ( لنگ ) را زمین معنا کرده اند می شود چنین نتیجه گرفت که منظور از 4 و 7 هم رودخانه هایی جاری در آنها بوده اند .
به نظر من ” ( لنگ ) اشاره به زمین دارد و 4 یا 7 اشاره به رودخانه های و این نامگذاری بسیار بسیار قدیمی ست .
البته منظور از زمین و قلمرو سرزمینی را باید در دنیای باستان جستجو کنیم نه در موقعیت سرزمینی فعلی بختیاری ها . من معتقدم که این نامگذاری حتی قبل از آن است که این مردم به ( بختیاری ) معروف شوند . مثلآ موقعیت سرزمینی عیلام را در نظر بگیرید و رودهای جاری در آن را هم به حساب آرید شاید به جواب درست تری برسیم .
مثل هميشه،بسيار عالي،متشكرم.