فولکلور folklore و فرهنگ عامیانه مردم بختیاری زبان یکی از گنجینه های فرهنگی ایران زمین است که ریشه در تاریخ و ادبیات این ملت بزرگ دارد. هنر، موسیقی، ادبیات و آفریده های خلقی این قوم ایرانی تبار به همت شاعران، هنرمندان، خوانندگان (خونده گر xondegar )، ادیبان و موسیقی شناسان این مرز و بوم حفظ شده و نسل به نسل به ما رسیده است. از این میان شاعر، ادیب، موسیقی دان وخواننده ی شهیر بختیاری، شادروان بهمن علاءالدین ( 1385- 1319 ه. خ. ) نقش به سزا و پرتاثیری براحیا و ماندگاری فرهنگ بختیاری دارد. دراین مقاله به آثار وتاثیر این اسطوره آواز و موسیقی در عصرحاضر اشاره شده است.
« بختیاری» یکی از اقوام شناسنامه دار و شناخته شده ایرانی است، که درتاریخ سیاسی – اجتماعی، فرهنگ و هنر ایران زمین از گذشته تا کنون نقش آفرینی نموده است. مردم بختیاری به داشتن فرهنگ ( culture )، ادبیات ( literature ) و فولکلور (folklore ) باشکوه و غنی خود افتخار می کنند. این گنجینه ارزنده ریشه در تاریخ چندین هزارساله ایران زمین دارد. زندگی با تمام مظاهر آن چون تولد، غم، شادی، وصل، هجران، مرگ و… از کودکی تا سالخوردگی حرف های ماندگاری دارد که به زبان دل، نسل به نسل منتقل گردیده تا به معاصران رسیده است. زندگی عشایری و کوچگری در دل کوه های بلند و « خدا آفرین» و عبور از جنگل های بلوط (balit ) و دشت های شیمبار و ایل راه های « تاراز» و «منار » و… از این مردم سخت کوش، انسان هایی با لطافت حریر و سرسختی پولاد آفریده است.
در هنر و ادبیات سرشار از ذوق و زیبایی و در نبرد و حماسه استوار و چون زردکوه باشکوه و پابرجای. هنر و ادبیاتشان ریشه در دین و اخلاق وزندگی عاشقانه مردان و زنان کوهستان دارد. موسیقی آنها تنها صدای ساز و دهل نیست، طنین کوچ و زندگی ، شادی و سرافرازی و پویایی و حرکت است. این موسیقی به سبب محتوای پرمایه و هماهنگ با دل سروده های ماندگارش چونان گنجی خانوادگی و میراثی پربها بردوش تاریخ به ما رسیده است، مانیز چون اسلاف هنرمند و پرافتخارخود آن را به نسل های آینده خواهیم سپرد.
این رسالت بزرگ فرهنگی به عهده تمام افراد قوم، ایل وطایفه است. کودکی که امروز لالایی می شنود و به خاطر می سپارد تا نوجوانی که در کنار مادر خود «کارآوا » ها( ترانه های کار) را می شنود و زمزمه می کند تاپیران و سالخوردگانی که تجربه ایام را در پس موی سفید چون قلل برف گرفته زاگرس حفظ کرده اند در این تعهد ایلی نقش دارند. مردمانی که با نغمه های شورانگیز خویش خاطره های گذشته را در مخمل سبز و لطیف کلام به جان و دل شنوندگان می نشانند. گاهی می خندند و زمانی اشک گرمشان گونه هایشان را خیس می کند. زمانی با غرور ملی خود « حماسه » ( epic) می سرایند و زمانی «بیت های»عاشقانه ی« بلال » را باخود زمزمه می کنند. گاهی از دل کوهستان اشعار« صیادی» و « سرکُهی » شکارچیان ایل را هم راه نی لبک چوپانان عاشق ایل که نوای محزون« شیرعلی مردون » را سرمی دهند، می شنویم. برزیگران شیفته بختیاری درهجران ایل وتبار خود « باوه رو » و« برزگری » می خوانند.
بختیاری ها را باید به این فرهنگ و پشتوانه این ادبیات شورآفرین شناخت.
بهمن علاءالدین، زندگی تامرگ!
شاید بتوان به جرات گفت که کمتر بختیاری زبان و حتی غیر بختیاری زبانی را می توان دید که ذوق موسیقایی داشته باشد ولی با آثار ماندگار و صدای جاودانه ی «بهمن علاءالدین » آشنا نباشد. بهمن علاءالدین فرزند میرزا محمدکریم از تیره ی زیلایی طایفه بهداروند است که در 20/7/1319 ه.خ. در منطقه ی عشایری مسجدسلیمان به دنیا آمد. وی در لالی و مسجدسلیمان دوران تحصیل خود را گذرانده، در 1341 ه.خ. با گرفتن دیپلم به عنوان سپاهی دانش در ایذه و باغ ملک به خدمت شریف معلمی مشغول گردید.
علاءالدین که معلمی فداکار و هنرمند بود، با ادب واخلاق مثال زدنی خویش دربین مردم جایگاه بلندی یافت. وی که اهمیت وارزش موسیقی و فولکلور ایلی خویش را بخوبی می دانست برای حفظ و توسعه ی آن از سال 1350 ه.خ. با رادیو همکاری خود را آغاز نمود و در کنار همتباران و دوستان فرهیخته و هنرمند خویش کارهای مانایی را به جامعه فرهنگ مدار بختیاری تقدیم کرد و خیلی زود جای خود را در عرصه شعر وموسیقی به دست آورد.
اگر چه کارهایی چون « دهدرلچک ریالی » ، « تنگ بلور» و «سنگ وشیشه » از آثاربومی ومحلی او پیش از انقلاب اسلامی هستند و کارهایی نیز به زبان فارسی دارد، عمر هنری و دوران اوج این هنرمند مردمی به دهه ی شصت و تولید آثار بختیاری برمی گردد. بهمن علاءالدین ( مسعود بختیاری) در مجموعه هایی چون : «مال کنون » (1365)، « هی جار» (1370)، «تاراز » (1372)، «برافتو » (1374)، « آستاره » (1382) ، «بهیگ» و «دنگ وفنگ» اوج هنرنمایی خویش را برای ماندگاری واسطوره شدن نشان داد.
وی سال های پایانی عمرگرانبار خود را با اجرای چند کنسرت باشکوه در مناطق بختیاری نشین گذراند و سپس خبرناگوار و تلخ کوچ همیشگی او در12/8/1385 که بخش های وسیعی از کشور را درسوگ این مرد بزرگ نشاند و ایلی را ماتم زده کرد، آن گاه پیکر دردمندش در خاک «کرج» دور از زادگاهش در جوار رحمت ایزدی آرام گرفت.
دردنیای هنری این فرهیخته ی نامدار نمی توان از نقش و آثارعزیزانی چون:سیروس احمدی فر، منصورقنادپور، بهمن فردوسی، جمشید احمدی ، عبدالعلی خسروی( قاید بختیاری)، عطاجنگوک، علی حافظی ودیگران غافل بود.
متن کامل مقاله در ایرانشناسی و فرهنگ: http://anthropology.ir/node/9088
من دانشجوی حقوق دانشگاه تربیت معلم کرج هستم ولی با تمام غریبی در این شهر اصلآ احساس غریبی نمی کنم چون همیشه صدای شادروان مسعود بختیاری با من است و هم اینکه در جوار قبر این مرد بزرگ هستم.از نوشته بسیار شیوای شما کمال استفاده را بردم.متشکرم
خدا رحمتش کند کسی نمی تواند جای او را پر کند ولی از طرفی ضربه ای به موسیقی بختیاری وارد کرد که کسی را تربیت نکرد که این خلاء را پر کند