بزرگترین مراسم جشن (میله) نوروز در افغانستان در شهر مزار شریف تجلیل میشود که در شمال قرار دارد. و فاصله آن جا از شهر که من پیدا شدم تقریبا ۷۰ ک م است .
برای برگزاری این جشن کسانی که توان دارند خود را از تمام ولایات به مزار شریف میرسانند تا در میله گًل سرخ شرکت کنند. آمیزهای از زیبایی خیره کننده گلهای درختان بادام و بوی گلهای وحشی به همراه صدای دلنشین دایرههایی که در دست گروههای نوازنده بود آنچنان یاد و خاطرهای در حافظه اکثر افغانها باقی گذشته است که هرگز فراموش شدنی نیست.
زیباترین بخش این جشن در روز نوروز است که با جمع شدن گروههای زیادی از مردم جَندَه بالا میکنند (جنده به فتح جیم و دال به علم نوروزی گفته میشود). علمی بزرگ که برای برپایی آن تعداد زیادی از مردم همکاری میکنند. علم را با ریسمانهایی که به جاهای آن بسته اند و کمک همگانی مردم برپا میکنند. به هنگام برپایی هر کس تلاش میکند تا تکه پارچه به علم آویزان کنند که مرادش داده شود.
خانهٔ ما در دهی بود که راه گذر گروههایی از مردم به سوئ مزار شریف بود. ما باغی کلان داشتیم که راه کابل به مزار شریف از بین آن میگذشت. در این باغ کافه ای بود که مسافرین برای چای خوردن و دیدن گلها در آنجا ماندگی خود را میگرفتند.
خاطرات من از این مسافرین و آن باغ شاید از سنّ ۴-۵ سالگی من باشد. خاطراتی بس کمرنگ که به خواب میمانند. مسافرین با خود شکلاتهایی داشتند که در دسترس ما نبود. نوروز برای من مزه این شکلاتها از دست مسافرینی بود که با ما هیچ آشنایی نداشتند….مزه ای که با دوران کودکی به هم آمیخته…مزهای سالی یک بار بود… مزهای که پسانتر یادگاری بود از روزگار خوش آشتی که با دیو جنگ به جهنم دشمنی تبدیل شد.
سعدیه غلجی