بنده نمیدانم چند درصد از مردم لرستان آزرده خاطر میشوند اگر از صدا و سیمای استان به جای انگشت و هواپیما و بینی، «کلئک»، «طیاره» یا «پت» بشنوند اما شخصا تنها برنامهای را که از مجموعه تولیدات صدا و سیمای استان «قابل تحمل» میدانم و اگر مجال بیابم بدان گوش می دهم همین برنامه ساعت 7 تا 8 بامداد رادیو خرم آباد (سلام لرسو) است که اخیرا مورد هجمه مکرر چند تن از نویسندگان هم استانی قرار گرفته است، آن هم دقیقا از همان زاویه که برای ما دارای «جاذبه» است، یعنی کاربرد واژگان کهنتر لری!
برادر عزیزمان آقای «شهرام شرفی» در شماره 147 نشریه سیمره زیر مطلبی با عنوان «زبان، مردم سالاری و رادیو لرستان» دست اندرکاران این برنامه را متهم به عدم رعایت «دموکراسی» و ضدیت با «مدرنیسم» کرده و بیان داشته است: «هر عصری زبان خاص خود را دارد و نمی توان با دستور و برنامه سازی مهندس گونه، زبان را از مقتضیات عصرش جدا کرد مگر آن زبان ترویج شده از منظری دموکراتیک مورد پذیرش اکثریت قرار گرفته باشد… اما متولیان برنامه صبح رادیو لرستان این خواست را پشت استودیو نگه می دارند و با آن و در ظاهر مقابله می کنند، مبارزه ای که خودشان می دانند بی نتیجه خواهد بود.»
متاسفانه در کشور ما تلقی از «دموکراسی» همان برداشت جناب شرفی یعنی «تن دادن اقلیت به نظر اکثریت» است، اما این تعریف از دموکراسی عین استبداد است. بال دیگر و نیمه لازم و مهمتر این تعریف، و آنچه جوهره یک دموکراسی واقعی (و نه پوپولیسم) را تشکیل می دهد همانا «رعایت حقوق اقلیت» است.
اگر «رعایت حقوق همه اقلیت های قومی، مذهبی، سیاسی و..» را به عنوان بخشی از اخلاق دموکراسی معیار قضاوت قرار دهیم می بینیم اگر نظر آقایان شرفی و تاجمهر و برخی اهل قلم کارگر افتد و خدای ناکرده برنامه مورد نظر تعطیل شود تیشه به ریشه «دموکراسی» زده شده است. همکار ارجمندم جناب قایدرحمتی در نوشتاری این منظور را به نیکی قلمی کرده اند:
یکی از رسالتهای هر رسانه ای –که منظور از آن در جامعه ای مثل ایران و لرستان همان صدا و سیماست- «فرهنگ سازی» است، اگر بنا بود صدا و سیما به «مقبولیت عام» و «دموکراسی اکثریتی یا همان پوپولیسم» به عنوان تنها معیار برای برنامه سازی نظر داشته باشد می بایست تمام شبکه های تلویزیون و رادیو تعطیل شوند و فقط دو شبکه برای پخش پیاپی «فوتبال» و «سریال خانوادگی» باقی بمانند که گهگاه برای ارائه تصویری کریه و نادلپذیر از لهجه و گویشی غیر تهرانی کاراکتری در نقش «نوکر»، «گدا»، «عمله»، «وردست آشپز» و.. به گویشوران لر، ترک، شمالی یا .. در لابلای «فاصله ها»ی آن گنجانده شود! چرا که بخش اعظمی از اکثریت مورد ادعای آقای شرفی فقط مایل به تماشای «سریال خانوادگی» و «فوتبال» هستند و فقط درصد انگشت شماری از مخاطبان به دیگر برنامه های فرهنگی، علمی، ادبی، مذهبی و.. توجهی نشان می دهند.
به آقای شرفی توصیه می کنم درباره انجمن لرهای مقیم سوئد «ستین لُر» تحقیق کنند تا معنای دموکراسی را دقیقتر متوجه بشوند، دولت سوئد ساختمان و امکاناتی در اختیار اقلیت چند صد نفره لُر در این کشور گذاشته است که اولا آن امکانات را اداره فرهنگ و ارشاد خرم آباد یا بروجرد ندارد و ثانیا اگر چنان امکانات و آزادی و فضایی در اختیار بچه های خرم اباد یا بروجرد در شهر خودشان بود اینک وضع استان و شهر ما اینگونه نبود.
در کشورهای دموکراتیک (مخصوصا در جامعه ای مثل سوئد) دولت موظف است امکانات تحصیل کودکان به زبان مادری شان را – در صورت تمایل خودشان- فراهم کند ولو اینکه جمعیت این اقلیت فقط چند هزار نفر باشد! در حالی که در کشور ما و در برخی مدارس استان ما کودکان به خاطر تکلم به زبان لری و لکی از سوی اولیاء مدرسه مورد سرزنش قرار می گیرند.
از میان این همه برنامه در دهها شبکه تلویزیونی و رادیویی و ماهواره ای این مملکت، تنها برنامه ای که می کوشد نگاهی متفاوت به گفتار لری داشته باشد همین نیم تا یک ساعت است. بقیه برنامه های رادیو و تلویزیون لرستان «فارسی تهرانی» است، در مواردی که بناست به اندازه جمله ای لری از این رسانه پخش شود هم متن آن به فارسی است – بنا به گفته یکی از مجریان تلویزیون – و مجری بنده خدا هم موظف است اگر می تواند افعال آخر جملات یا برخی واژگان را به لری منعقد کند، اما نه لکی، و نه آنقدر لری!! که فارسهای مهمان در استان یا لرهای «زبان باخته» به آسانی نتوانند بفهمند!
اما اگر دوست عزیزمان شبکه های دیگر را هم بررسی کنند تصریح خواهند کرد که برخورد رسانه ملی با زبان فارسی اینگونه نیست. «کهن گرایی» و «فارسی را پاس بداریم» پیشه ارجمندترین مجریان تلویزیون است، مخصوصا کسانی مثل «محمد صالح علاء»، «علی معلم دامغانی»، «رشید کاکاوند» و… آیا آقای شرفی این تکیه کلام «صالح علاء» را از زبان جاری مردم تهران شنیده اند؟ «هموطنان پیشانی بلند و روی سپید!»، حالا چرا مجریان لُر حق نداشته باشند با تکیه بر پیشینه واژگان، ضرب المثل و گُفت و لُفت لری و مقداری خلاقیت در پی سبکهای متفاوتی برای لری سخن گفتن باشند؟!
در هر حال «فرهنگ سازی» بخش غیر قابل چشم پوشی رسالت یک رسانه است، اگر رسانه ای برای سالهای متمادی به کسانی با نامهای «بیتا»، «فرهاد»، «سرمست»، «کیوان»، «ناتاشا»، «بامشاد»، «خشایار»، «شهرام» و.. نقشهای منفی بدهد بدون شک مردم رغبتی به گزینش این نامها برای نوزادان خود نشان نخواهند داد. به همین ترتیب اگر همیشه در سریالها «لری» فقط و فقط زبان نوکران، بی سوادان، عمله ها، برف پارو کن ها، چاه کنها و.. باشد به مرور زمان گرایش به این گویش کمتر خواهد شد، اگر هنوز گرایشی مانده باشد.
بنابراین آن اکثریتی که دوست ندارند واژه های کهن لری را از رسانه بشنوند را همین «رسانه» خود درست کرده است! آن اکثریتی که آقای شرفی بدان استناد می کند، آن جذابیتی که لهجه فارسی تهرانی برای مردم ما یافته است و آن خودباختگی که برخی گویشوران لُر و کُرد و تُرک و.. دچار آن شده اند نه در توانایی فارسی و نه در ناتوانی لری، بلکه در عملکرد رسانه ها ریشه دارد. مطمئن باشید اگر تلویزیون چند سریال پربیننده مثل «جراحت» و «فاصله ها» بسازد و نقش های اصلی آن لری خرم ابادی یا لکی صحبت کند ظرف چند ماه نظر آقای شرفی تغییر خواهد کرد. اینک که به ما اجازه این مطالبه را نمی دهند، باری ما هم نباید اجازه بدهیم همین «نیم ساعت» برنامه رادیویی هم از ما گرفته شود!
فرازهایی از نوشته ابراهیم خدایی در نشریه لور
برای خواندن نوشته به طور کامل به اینجا بروید: www.loor.ir