اسطوره ها بازتاب واقعیتی ژرف اند و به صورتی نمادین دریافت های غریزی ما را باز می نمایند. علاوه بر این، اسطوره ها جمعی و اشتراکی اند و از این طریق به زندگی اجتماعی حس کامل بودن و باهم بودن می دهند.
یکی از آنها رفتار آیینی با مو در سوگواری است که از دیرینه روزگاران در سراسر جهان شواهد بسیار دارد. برای یافتن معنای بریدن موی در سوگواری نیاز به یافته های انسان شناسی، باستان شناسی و اسطوره ها و تحلیل آنها از طریق رویکردهای علمی اسطوره شناسی است.
بریدن موی در سوگواری رسمی است بسیار گسترده که هنوز هم در جوامع گوناگون از جمله در ایران مثلا نزد اقوام لر رایج است که زنان، در سوگ خویشاوند نزدیک خویش، موی خود را می برند. این رسم نزد اقوام دیگر نیز هنوز زنده است. برای نمونه، نزد یاکن های شرقی (Ostjaken) زنی، در مرگ همسر، گیسوان خود را می چیند وبر پیکر مرده می افشاند . این رسم در نزد درباریان محافظه کار در آلمان تا قرن نوزدهم هنوز اجرا می شد. از این گذشته، در مناطقی از آلمان، مراسم بسیاری برجای مانده که جملگی نقش مو در آیین های سوگ را نشان می دهند؛ از جمله ریش مرد مرده را می تراشند و موی زن مرده را به عقب می بندند. در همین مراسم، دختران جوان گیسوان خود را می گشایند. در برخی موارد، موی مرده را با دقت بسیار شانه می کنند سپس همان شانه را در پایین پای مرده در تابوت می نهند.
یکی دیگر از شواهد بسیار کهن از اجرای این آیین که در آن مردان نیز، در سوگ یکی از پهلوانان، موی خود را می برند، داستان آشیل است. او و همراهانش، در مرگ دوست خود پاتروکلس، موهای خود را می برند و بر پیکر پاتروکلس می نهند. کهن ترین شاهد مبنی بر بریدن موی مرد در سوگ یار نزدیک را در حماسۀ گیل گمش نیز می بینیم. در این حماسه، گیل گمش، پس از مرگ انکیدو، یار نزدیکش، موهایش را می برد و می پراکند و می گوید: «دستور می دهم تا همۀ مردم اروک بر تو بگریند و نوحۀ مرگ سر دهند. مردم شادمان از اندوه سر فرود خواهند اورد و، آن هنگام که به زیر خاک روی، برای تو موهایم را بلند خواهم کرد»
یکی از شواهد کهنی که در این رابطه از متون ایرانی می توان آورد، عمل فریگیس در سوگ مرگ سیاوش است:
همه بندگان موی کردند باز /فریگیس مشکین کمند دراز
برید و میان را به گیسو ببست / به فندق گل و ارغوان را بخست
سر ماهرویان گسسته کمند / خراشیده روی و بمانده نژند
نوشته کامل را در اینجا بخوانید: anthropology.ir