هنوز بابت ربوده شدن مجسمه های ریز و درشت شهر تهران توی شوک هستیم که خبر میرسد کتیبه ای از مسجد وکیل شیراز هم به سرقت رفت!
میگویند مردی داشت شبانه قفل دکانی را با اره می برید. عابری بر او گذشت و گفت چکار میکنی؟ طرف جواب داد دارم ویولون میزنم. عابر گفت پس چرا صدایش در نمی آید؟ مرد جواب داد صدایش فردا در میآید!
اما ظاهرا ربودن مجسمه های بزرگ برنزی و یا کتیبه های تاریخی کاریست که در مملکت ما هم میتواند شب انجام میشود و هم صلات ظهر و ایضا غروب آفتاب. رمل و اسطرلاب هم بیندازی بجایی نمیرسی. توی شهری به شلوغی تهران که خلوتی و سکوت ندارد و پلیس هم بصورت فیزیکی و هم از طریق دوربین ها حضور شبانه روزی دارد – اگر از ماموران گشت بهمان و لباس فلان و غیره و ذالک که دائم توی کوچه و خیابان لابلای آدمهای عادی مواظب همه چیز هستند بگذریم- چطور میشود هشت مجسمه بزرگ برنزی را در پارکها و میادین از جا کند و د برو که رفتی! این حوادث البته سئوال برانگیز هم هستند که آیا واقعا مجسمه ها را دزدیده اند یا اینکه کاسه ای زیر نیم کاسه است.
مجسمه که توی جیب جا نمیگیرد پدر جان. بالاخره اره و مته و تیشه ای میخواهد و وانت و حتی جرثقیلی شاید. کلی سر و صدا دارد بریدن و کوبیدن و خراب کردن. چند نفر هم باید باشند تا هر کدام یک گوشه کار را بگیرند. تازه کی می بَرَد کی میخرد؟ یکبار و دو بار هم نبوده این شاهکارها! وقتی تندیس ستارخان را می ربایند دیگر تعجبی نخواهد داشت اگر صبح از خواب بلند شویم و میدان فردوسی را بی مجسمه ببینیم. یا اینکه فردا پس فردایی بروند و چکمه های برنزی رضاشاه را از محوطه کاخ سعدآباد درآورند و به اهلش برسانند. آدم خنگ مادرزاد هم که باشد میداند حساب و کتابی باید توی کار باشد، الکی که نیست! همین جوری هم نمیشود مثل دایی جان ناپلئون چشمها را بست و گفت، کار کار انگلیسی هاست.
خبرگزاری ایسنا دربارهي سرقت كتيبهي مسجد وكيل شيراز مینویسد: «پانزدهم ارديبهشتماه پس از برگزاري نماز جماعت مغرب و عشا، سارقان در گوشهاي از مسجد كه حدود 10هزار مترمربع مساحت دارد، مخفي شدند و با گذشت ساعتي از شب، پس از درگيري با نگهبان، دست و پاي او را بستند و با تخريب قسمتي از ديوار مسجد، اقدام به سرقت يك قطعه سنگ كردند. سپس با شكستن قفلهاي در غربي مسجد، از محل متواري شدند.»
بهرحال گویا نوبت به دزیدن کتیبه ها و سنگ نوشته ها و غیره رسیده است. معلوم هم نیست که کار تا کجاها پیش برود، سنگ قبرهای تهیه شده از مرمر هم شاید به زحمتش بیارزد! اما محض خاطر هر کی دوستش دارید حالا که کتیبه مسجد وکیل شیراز را بُردید، دزدیدن سنگ قبر حافظ و سعدی را قلم بگیرید که این دیگرهر طور حسابش بکنی نامردی است!
محمد حسین زاده