مردم بالا دست چه صفايي دارند!

به همه ي آنان كه، كلامي به من آموخته اند.

رشك بر انگيز است زندگي آنان كه به تنهايي هم اندازه چند نفر مي زيند و بر جهان پيرامونشان تاثيري مي گذارند، تا «هميشه» ماندني تا «هميشه» گفتني و تا «هميشه» آموختني.

آنان كه مي جويند و آنگاه كه مي يابند به اختيار بر مي گزينند. چرا كه پذيرفته اند، جهان و هر چه در او هست واگذاشتني است. هم از اين رو همه عمر رامي گردند . اين جا و آنجا، در پي درد مشتركي تا به هم صدائيش بر خيزند.

اينان بيزارند از رنگ ونيرنگ و ريا و فريب و دروغ و جز به نيك نامي و نام نيك نمي انديشند. چرا كه سروند و گريزان از رنگ تعلق.

به سادگي نامشان را به همه ي آنان كه ريشه هايشان را در يافته اند مي گويند و دستشان را به گرمي مي فشارند. صدايشان را به همصدائيشان گره مي زنند تا فلك را سقف بشكافند و طرحي نو در اندازند.  چرا كه ، مقصدي ندارند جز نيك نامي و خدمت به همنوع و در خدمت همنوع بودن. به حق كه فرا دستانند. اينان و چه صفايي دارد دل بستگي اشان به انسان.

آقاي روح الله سراجي از جمله آناني است كه بي اغراق همه ي عمر چنين زيست .تا به بركت زيستني چنان شيدايي ، نامي نيك و تا هميشه مانا در ذهن هم تبارانش باقي گذارد. هر چند انتشار نيم قرن خاطرات يك معلم جزئي و تنها جزئي است از نام ماناي او اما، همين بهانه اي است تا ضمن نگرش به اثر ارزشمند ايشان نگاهي كوتاه داشته باشيم به زندگي كسي كه تمام عمر را به نيكي و نيك نامي زيست و خدمت به مردمي كه از جان و دل دوستشان داشت .

روح الله سراجي متولد 1304محله پشت بازار و فرزند سراجي است . او كه درسال 1386 ديده بر جهان فرو بست بجز همان شش ، هفت سال كودكي بقيه ي عمر را در كار آموختن بود . خود آموخت تا بتواند به ديگران بياموزاند .

….. در سال 1311 كه چند سالي بود مدارس به سبك جديد داير شده بودند . من هفت ساله بودم . اوايل پائيز بود كه به دستور پدرم لباس پوشيدم و يك برگ كاغذ بزرگ خط دار و يك نصفه مداد دوسر تراشيده و كتاب كلاس اول و نيم قرص نان ساجي از سفره برداشتم و در كيف حلبي قشنگم كه از قبل تهيه شده بود گذاشتم و…

….. در اطاق باز بود . مردي حدود چهل سال با صورتي گرد و چشماني درشت روي صندلي چوبي و پشت ميز نشسته بود و دفتري را ورق مي زد. به محض اين كه پدرم را ديد اورا شناخت .با او سلام و احوالپرسي كرد و نگاهي هم به من كه در كنار پدر م ايستاده بودم كرد و گفت : اين است روح الله ؟ پدرم جواب داد بله …

اگر چه كتاب نيم قرن خاطرات يك معلم قبل از شروع فصل دوم در سخن نخستين به قلم ــ سيد فريد قاسمي ــ و در مقدمه و فصل اول ــ شهر من ــ به چگونگي زندگي و توصيف آقاي سراجي از خرم آباد قديم مي پردازد . اما ، در واقع مي توان فصل دوم را كه بر گيرنده نحوه ورود ايشان به مدرسه و دبيرستان است اصلي ترين مد خل تلقي كرد.

نيم قرن خاطرات يك معلم مجموعه اي كامل و بي نظير در رابطه با وضعيت ــ فرهنگ – آموزش و پرورش خرم آباد است كه تا كنون به رشته تحرير در آمده . كتابي كه نه تنها براي دانشجويان علوم انساني مي تواند در حكم سندي دست اول تلقي گردد. بل براي بسياري از اهالي ديروز و امروز و فرداي خرم آباد منبعي است مستند و جذاب.

خودنوشت ، خاطره نويسي يا autobiography شيوه اي از نگارش است كه از جنگ دوم جهاني به اين سو توسط شخصيت هاي سياسي و اجتماعي و ادبي رواج جدي يافت . حسن چنين نوشته هايي بيان خاطراتي است كه نويسنده خود قهرمان يا شاهد عيني وقايع آن بوده و به همين سبب مي تواند بسياري از زواياي پنهان وقايع دوراني از تاريخ يك سرزمين و قوم را واكا وي نمايد. عملي كه آقاي سراجي به خوبي و در كتاب نيم قرن خاطرات يك معلم از پس آن برآمده.

كتاب از هر نظر داراي ويژه گي هاي خاص خود مي باشد. نثر روان و يك دست . نگاه واقع بينانه و بدور از تعصب نويسنده به آدم ها و سنن و ارتباطات محيط اطرافش . معرفي شخصيت هايي كه به هر شكل در خدمت رشد و اعتلاي فرهنگ و دستگاه آموزش و پرورش زادگاهشان بوده اند . استفاده از عكس هايي كم نظير كه تا كنون در اين حد و تنوع در جايي نيامده و…

نويسنده در نگارش خاطرات خود نه تنها به مسائل مرتبط با آموزش و پرورش و مصائب و مشكلات خودش در ارتباط با امر تحصيل و هم آموزش به ديگران كه نگاهي زيركانه به وقايع اجتماعي سياسي درحال گذار روزگارش نيز دارد.

اگرچه اوخود تاكيد دارد كه نه تاريخ نويس است و نه قصد نگارش تاريخ را دارد وبه همين سبب در اشاراتش به وقايع تاريخي سعي مي كند سريع ازكنار شان بگذرد . با اين همه به خوبي از پس بيان آنچه بر سر زمينش و مردمش رفته بر مي آيد و خواننده اثرش را تا عمق حادثه با خود همراه مي سازد.

بهرام سلاحورزی

ادامه این مطلب را در سایت  تا سپیده … نگاهی به هنر و ادبیات خرم آباد بخوانید.

پیمایش به بالا