بخش سوم– آخرین قسمت گفتگوی لطفی بابااحمدی با علی نوری دروازه بان سابق تیم های شاهین و تاج مسجدسلیمان. خاطراتی از سالهای دور و نامهایی آشنا از فوتبال شهری که روزگاری قلب تپنده اقتصاد ایران بود و امروز بایستی گفت که« خندند برآن دیده کینجا نشود گریان» شهری که همه آنرا فراموش کرده اند. بهرحال علی نوری هم اکنون در شهر گوتنبرگ سوئد زندگی میکند و عضو انجمن فرهنگی ستین است.
ل- خوب بخش شاهین را می بندیم. حالا بگو چه جور شد که از شاهین رفتی تاج؟
ن- پدرم بازنشسته شد و از مسجدسلیمان رفتیم و ساکن اصفهان شدیم. این حدود سال 1348 بود. آنجا هم یک فصل با شاهین اصفهان بازی کردم. قبلا آقای برزمهری دروازه بان شاهین اصفهان بود اما چون کارمند سازمان آب و برق بود و به بوشهر منتقل شد،من و نوذری دروازه بانهای شاهین اصفهان شدیم.
ل- اما گویا همین سالها بود که یکمرتبه از فوتبال کنار رفتی.
ن- درسته! داستانش هم اینست که در یک بازی قرار شد من توی دروازه بایستم. ارنج تیم را خوانده بودند و من درحال رفتن به درون زمین بودم که یکمرتبه آقای برزمهری پیدایش شد. در همین موقع مهندس خروش- نایب رئیس باشگاه شاهین اصفهان- مرا صدا کرد و گفت که برزمهری پیش کسوت است بگذار هافتایم اول را او بازی کند و دوم را تو. اما در هافتایم دوم هم دیدم خبری از تعویض نیست این بود که بحال قهر از زمین خارج شدم و رفتم و دیگه پشت سرم را هم نگاه نکردم.
ل- خوب بعدش چی شد؟
ن- بعدش حدود سال 1351 بود که پدرم فوت کرد و ما برگشتیم مسجدسلیمان و من مجبور شدم که بروم دنبال کار و در یک شرکت ساختمانی مشغول شدم. چندی بعد باز احساس کردم که دوست دارم برگردم به فوتبال و زندگی ورزشی.
ل- لابد از اینجا داستان بازی در تاج شروع شد.
ن- همین طور است. سرپرست تاج مسجدسلیمان، زنده یا خداداد حسینی که در ژاندارمری کار میکرد با من تماس گرفت و گفت که علاقمند است من در تیم تاج بازی کنم. منهم فوری گفتم اگر قول بدهی برایم معافیت سربازی بگیری می آیم تاج. گفت اینکه کاری ندارد! خلاصه او ترتیب معافی را داد و منهم از نو بازی فوتبال را شروع کردم و اینبار با تیم تاج.
ل- پس باید این همان دوره ای باشد که بازیهای جام تخت جمشید انجام میشد.
ن- نه! مال بعد از این بازیها بود. این زمانی بود که تاج جان گرفته بود و خیلی ها میخواستند برایش بازی کنند. دیگر حریفی باقی نمانده بود. نه شاهینی بود و نه دارایی. حتی مسابقات باشگاهی هم رونق نداشت.
ل- اما در عوض پرسپولیس آمده بود، درست است؟
ن- بله اما آن توانایی شاهین سابق را نداشت.
ل- آیا اسامی بازیکنان تاج آن زمان به خاطرت هست؟
ن- بله تقریبا همه شان، هوشنگ ممبینی بود، سیاوش نیک اندیش بود، احمد امین، کاظمی، علی فروغی(دفاع وسط)، حسن سلیمانی، حسن و حسین نقدی، شیخ ابولی پور (دفاع راست) که او برادر کوچک جمشید شیخ ابولی پور دروازه بان معروف بود. دیگر بازیکنان هم، مظفر والی زاده، نریموسایی، منوچهر جابر زاده (فوروارد)، غلام شهنی منصور، علی اصغر جمالی و یک جوان ارمنی هم بود بنام واروژ. مربی تیم هم یادم است ایرج طهماسبی بود که خودش قهرمان پینگ پنگ ایران بود و با احتشام زاده هم در مسجدسلیمان بازی کرده بود.
طهماسبی سابقه فوتبال نداشت اما شم مربی گری بالایی در این ورزش داشت. یادم می آید وقتی برای جام علم به تهران رفته بودیم در یک کنفرانسی که چهار تاج (آبادان، تهران، اهواز، مسجدسلیمان) در آن شرکت داشتند، «رایکوف» که فارسی را تقریبا خوب صحبت میکرد در تمجید از ایرج طهماسبی گفت دلش میخواست تاج مسجدسلیمان و تهران جایشان را عوض میکردند! طهماسبی در جام تخت جمشید خیلی خوب عمل کرد.
ل- خوب حالا برویم سراغ جام اروند رود.
ن- این جام بطور رفت و برگشت در سطح استان خوزستان برگزار میشد.
ل- در چه سالهایی؟
ن- سالهای 1353-1354 بود. در این جام تیم رستاخیز خرمشهر هم شرکت داشت. حتما میدانید که از همین تیم چند بازیکن به تیم ملی رفت از جمله مجید بشکار، خادم پیر، محمد زراعتکار.
ل- من فکر میکنم وقتش است که ازت بپرسم تفاوتهایی که تیم شاهین و تاج داشتند چه بود؟
ن- دیسیپلین در شاهین خیلی بیشتر از تاج بود. در کلاس بالاتری از نظم بود. مثلا اگر مسابقه ای در پیش بود و مربی میگفت کسی حق ندارد امشب برنج بخورد و یا باید حتما ساعت 9 شب بخوابند، همه این کار را میکردند. اما در تیم تاج تا قبل از طهماسبی از این حرفها نبود! یا بالفرض در شاهین سیگار کشیدن قدغن بود اما در تاج خیلی ها سیگار می کشیدند. خود من سیگار می کشیدم!
ل- خوب، مردم از اینکه از شاهین به تاج رفته بودی چه عکس العملی داشتند. بیشتر منظورم شاهینی هاست.
ن- چند تا از رفقای قدیمی گفتند بیخود رفتی تاج. منهم گفتم رفتم که معافی بگیرم! به بقیه هم که ایراد میگرفتند میگفتم که فوتبال فوتبال است باضافه اینکه یک معافی هم گیرم آمد!
ل- بازی فوتبال و اینکه بخاطر تامین خانواده بایستی کار هم میکردی چطوری جفت و جور میشد؟
ن- خوشبختانه موقعیت کار خیلی خوب داشتم. از آن شرکت ساختمانی اولی رفته بودم به شرکت بزرگ ساختمانی «پرسیزیون» و اینجا بود که باصطلاح کار و بارم گرفته بود. روزهایی هم که مسابقه داشتم همه کارگران شرکت می آمدنند تماشا. به شوخی به آنها میگفتم حتما بیایید چون «توشمال» هم هست. فکر کنم بعضی هاشان فقط برای شنیدن نوای توشمال می آمدند و نه برای فوتبال!
ل- آیا برای تاج همان قدر با عشق بازی میکردی که برای شاهین؟
ن- میدانی، آدم وقتی چیزی را قبول کرد دیگر فرقی نمی کند و باید انجامش داد. در این مورد البته یواش یواش به تیم جدید علاقه پیدا کردم. مثلا من و اصغر جمالی دوستانی صمیمی شدیم. با غلام شهنی منصور مثل برادر بودیم. به خانه همدیگر میرفتیم. حکم بازی میکردیم. خلاصه در تاج هم همان قدر متعهد بازی میکردم که در شاهین. البته حالا دیگه باصطلاح قدیمی شده بودم و بیشتر با سرپرستها و روسا جور شده بودم. مثلا با دکتر صفوی که زمانی رئیس باشگاه تاج بود.
ل- در طول زندگی ورزشی ات با تاج بیشتر بازی کردی یا شاهین؟
ن- با تاج البته. خیلی بیشتر فیکس تیم بودم. در شاهین تنها چند بازی بود که تمام 90 دقیقه را توی دروازه ایستادم.
ل- کی با تاج شروع کردی وچند سال طول کشید؟
ن- سال 1351 تا اواخر سال 1355. در این چهار سالی که با تاج بودم مسابقات زیادی دادیم از جمله شرکت در جام علم .
ل- آیا خاطره خاصی از این چهار سال داری؟
ن- خاطره که البته زیاده اما یکی را برایتان میگویم. سال 53-54 رفتیم اهواز برای جام علم که مرکز مسابقات بود. یعنی تیم های تاج اهواز، آبادان، مسجدسلیمان و تهران آمده بودند. بعد بخاطر اینکه تیم تاج مسجدسلیمان قوی تر بشو، طهماسبی با رایکوف توافق کردند که جمشید شیخ ابولی پور در دروازه تاج مسجدسلیمان به ایستد و منهم بعنوان رزرو منصور رشیدی رفتم تاج تهران. من خیلی دلم میخواست که رشیدی اتفاقی برایش بیفتد تا من بجای او توی دروازه بایستم. این موضوع را من برای احمد امین گفتم و او هم در فرصتی رفت گذاشتش توی دست رشیدی که بله، فلانی رفته نماز خوانده که تو مصدوم بشوی. این خیلی رشیدی را ناراحت کرد و تا مدتها به دل گرفته بود. اما بعدها آمد و گفت: آخه بی انصاف چرا دعا کردی که هردو دست من بشکند. منهم (البته بشوخی) گفتم: می دانستم که رایکوف با یک دست هم ترا توی دروازه نگه میدارد و من شانسی ندارم. برای همین خواستم دو دستت بشکند. بعدها رایکوف هم موضوع را شنیده و زده بود زیر خنده. البته بمن هم گفت نترس بالاخره تو یک روزی دروازه بان تاج تهران خواهی شد.
ل-در جام علم این سال کدام تیم تاج اول شد؟
ن- تاج آبادان اول شد.
ل- ادامه جام علم در تهران چه طور بود.
ن- سال 55 رفتیم تهران باری بازیهای این جام. البته این بازیها بعلتی که نفهمیدیم چی بود انجام نشد و بعد از یکهفته تمرین از تهران به مسجدسلیمان برگشتیم. گفتند حالا که جام علم برگزار نشده تاج مسجدسلیمان را روانه بازیهای جواهر لعل نهرو در هندوستان بکنند. ما برای پاسپورتها عکس هم دادیم ولی آخر سر ملوان بندر پهلوی را فرستادند. یعنی پارتی بازی شد!
ل- حالا از آن سالی بگو که تاج مسجدسلیمان در خانه خود، پرسپولیس تهران را در آن بازی جنجالی و پر از زد و خورد شکست داد؟
ن- آن موقع من متاسفانه نبودم و اصفهان زندگی میکردم اما شنیدم که جمالی گل زد طوری که تور دروازه پاره شد. جعفر نامدار -داور مسابقه- گفت گل نشده و طاووسی دروازه بان پرسپولیس مشتش کرده و رفته کرنر و باقی قضایا.
ل- خب، اگر تو آنروز توی استادیوم مسجدسلیمان نبودی من بودم! حالا میخواهی اصل داستان را برایت تعریف کنم؟
ن- بفرما! سئوال و جواب هردو خدمت خودت.
ل- روز مسابقه استادیوم تقریبا زیر نظر اداره آگاهی بود. یعنی یک جو کنترل بی سابقه. آدمهای شناخته شده اداره آگاهی و ساواک در تمام مدت دور و بر همایون بهزادی بودند. همایون از کنار زمین بازیکنان پرسپولیس را هدایت میکرد. محمود خوردبین هم کنار دستش ایستاده بود. با فاصله کمی از خط کشی کنار زمین، بتدریج هواداران مسجدسلیمانی تیم پرسپولیس هم به بهزادی و خوردبین پیوستند. در قسمت تماشاچیان، من در جایی نشسته بودم که بطور سنتی تماشاچیان تاج می نشستند و این مشرف بود بر دروازه پرسپولیس. در هافتایم دوم آنچه توجه آدم را جلب میکرد، تور دروازه پرسپولیس بود که در قسمت چپ از حلقه بیرون زده بود. کرنر یا توپ کاشته ای بود که آمد روی دروازه، نمیدانم. اما دیدم که جمالی شوت کرد. طاووسی گوشه راست دروازه بود و رضا وظنخواه دفاع پرسپولیس در گوشه چپ بود که از پس شوت سرکش جمالی برنیامد و توپ از او عبور کرد وارد دروازه شد و از همان نقطه ای که تور از حلقه اش باز شده بود به خارج رفت. جعفر نامدار- داور مسابقه- نقطه وسط را نشان داد. که غریو شادی تماشاچیان بلند شد اما کسی نفهمید چی شد که یکمرتبه همایون بهزادی به وسط میدان دوید و یقه داور را گرفت و خدا میداند چی به داور مادر مرده گفت که او رای خود را عوض کرد و نقطه کرنر را نشان داد! البته بازی تا مدتی قطع بود ولی در نهایت جمالی گل دیگری هم زد که این یکی قبول شد و بازی با برد تاج مسجدسلیمان به پایان رسید. در پایان بازی هم درگیری شد که روزنامه ها عکس بهزادی را با صورت زخمی و پیراهن پاره شده چاپ کردند.
ن- بهرحال من این بازی را ندیدم اما همه میگفتند که موسی ململی و رضی نخلی پور از تاج بی نظیر بازی کردند. درعوض بازی برگشت را که در تهران انجام میشد دیدم. دو پنالتی گرفتند که صفر ایرانپاک آنها را گل کرد و یک گل هم بازیکن دیگر پرسپولیس به تاج زد.
ل- حالا یه کمی از اصغر جمالی یا بقول خودت «جی جی» بگو.
ن- جی جی مثل برادر من بود. در تمام مسافرتهای ورزشی کنار هم و هم اتاق بودیم. بعضی وقتها کوک ش میکردم تا به لری بزند زیر آواز. خوش هم میخواند. بچه امانت داری بود. یک بختیاری اصیل و یک ایرندوست به تمام معنی. همین جمالی بود یک شیشه آب از خلیج فارس پر کرد و با پای پیاده تا شمال رفت و آنرا در دریای خزر ریخت. کاری سمبولیک و نشانه ای از همه جای ایران سرای من است. او تنها کسی است که در تاریخ ایران اینکار را کرده است. جالب اینکه وقتی تهران برای مسابقه میرفتیم با تیمسار خسروانی همه کاره تاج تهران، به لری حرف میزد. من خودم جفتش ایستاده بودم. شوخی نیست! یک پادگان جلو این آدم خبردار می ایستاد آنوقت جی جی بی اعتنا با او لری حرف میزد. وقتی تیمسار خسروانی به او گفت جوان من لری نمی فهمم، جمالی هم گفت من فقط لـُری بلدم!
ل- به احتمال زیاد بسیاری از بچه های مسجدسلیمان گفتگوی ما را در سایت ستین لر خواهند خواند. بعنوان حسن ختام آیا پیامی هست که به آنها بدهی؟
ن- من به تمام بچه های مسجدسلیمان « ز گپ تا کوچیر» سلام عرض میکنم و امیدوارم هرکجا که هستند اولا خودشان و اصلیت شان را از یاد نبرند و دوما سربلند و موفق باشند.
گزارش: محمد حسین زاده