لزوم تدريس زبان و ادبيات اقوام در دانشگاه ها

zaban_bomi

گفتگوی  آژانس خبری بختیاری با وحید خلیلی، از استادان زبان و ادبيات فارسي دانشگاه‌هاي شهركرد در خصوص زبان و ادبیات اقوام.

ايبنانيوز: از آن جا كه شما همواره به ضرورت تدریس ادبیات اقوام در مراکز آموزشی تاکید داشتید، آیا چنین مصوبه ای می تواند پاسخی به همان دغدغه ها و پیشنهادات شما باشد؟

بله، بنده در دو سه سال گذشته از طریق رسانه های مختلف سراسری، پیشنهاد داده بودم که زبان و ادبیات اقوام ایرانی در دانشگاه ها مورد بازکاوی وتدریس قراربگیرد و این پیشنهاد را چندین بارتکرار کردم اکنون آن چه تصویب شده با آن چه مورد نظر بنده بوده در هدف یکی است اما در شکل تفاوت هایی دارد، به هر حال پرداختن به زبان و ادبیات اقوام ایرانی به خاطر غنای ادبی و فرهنگی نهفته در آن، به خصوص درسطح دانشگاهی وآکادمیک، می تواند اقبالی فرخنده باشد.

ايبنانيوز: در صورت امكان بیشتر توضح دهید؟

براساس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ( اصل پانزدهم ) تدریس ادبیات اقوام آزاد شمرده شده و یکی ازاستنادات قانونی چنین مصوبه ای هم همین اصل مهم بوده است. اما آن چه درعرصه ی اجرا وهنگام عملیاتی شدن چنین رویکردی مهم است، نوع نگاه طراحان و مجریان آن خواهد بود، یعنی به طور کلی پرداختن به تدریس ادبیات و زبان اقوام در دانشگاه ها یک پدیده ی چند وجهی و پیچیده است كه باید حد و مرز آن مشخص شود. مثلا اینکه آیا اساسا موضوع تدریس مطرح است یا پژوهش و بازکاوی؟

یا اینکه تدریس به زبان اقوام مطرح است یا تدریس و آموزش زبان قومی ؟یا نه، باید در دو واحد درسی به شناخت وبررسی در زوایا و لایه های گوناگون ادبیات و زبان قومی پرداخته شود؟ كه وجوه و ابعاد دیگر این‌ها هرکدام بحث هایی جداگانه و گسترده ای را می طلبد.

ايبنانيوز: مصوبه ی شورای عالی انقلاب فرهنگی مشخص است و در بخشی از آن چنین آمده: به دانشگا ها اجازه داده می شود که «دو واحد درسی» زبان و ادبیات مربوط به زبان ها و گویش های بومی و محلی کشور در دانشگاه های مرکز استان های ذی ربط «به صورت اختیاری» ارائه و تدریس شود.»

خوب ببینید، عین مصوبه، جای توضیح و بازخوانی دارد، بنده از همین عبارتی که آوردید، تدریس زبان و گویش های بومی و محلی، « تدریس به زبان بومی » را برداشت نمی کنم زیرا تدریس به زبان یا گویش بومی و قومی جدای از بحث مورد نظر است و احتمالا” منتقدین چنین پیشنهادی، تلقی تدریس به زبان مادری را دارند و آن را با اصل تدریس به زبان فارسی که یکی ازمولفه های وحدت ملی ماست، همسو نبینند. بنده چنین تلقیی از مصوبه ندارم.

ايبنانيوز: پس منظور شما دقيقا” كدام وجوه اين مسئله است؟

به اعتقاد بنده، ادبیات کهن و فاخر فارسی که در ابعادی مثل حماسه، عرفان و دین مداری، مایه ی فخر ومباهات همه ی ایرانیان است و بدان مفاخر عالی مقام، در جهان، سربلند هستیم و گردن می افراشیم، گاهی به عنوان «ریشه» و گاهی به عنوان «میوه» با ادبیات اقوام ارتباط برقرار می کند و این هردو منظر جای مداقه‌ی فراوان دارد.

یعنی اعتقادات، باورها، فرهنگ‌ها، آیین و همه‌ی ابعاد اجتماعی اقوام فارسی، به طور مستقیم وغیرمستقیم یا در شکل گیری شاهکارهای ادبی فارسی نقش داشته اند یا اینکه تحت تاثیر آن قرار گرفته اند و این هردو موضوع باید بررسی و مورد کالبد شکافی قرار بگیرد.

حتی کاربرد واژه‌ها و ترکیبات وامثال اقوام ایرانی در نثر و نظم فارسی، به وفور نفوذ یافته اند و از دیرباز همین گونه بوده است.

اجازه بدهید یک مثال بزنم. شما اگربا ادبیات فولکوریک یا ضرب المثل های رایج در بختیاری آشنا باشید، بهتر زبان قیصرامین پور را می فهمید یا اگر با ادبیات فولکوریک یا ضرب مثل های شمال شرق ایران زمین آشنا باشید، خاقانی را روان‌تر می یابید؛ همین نسبت در ادبیات بومی آذری‌ها با شهریار وجود دارد، همین نسبت با ادبیات بومی مازندرانی ها با شعرنیما وجود دارد و نمونه های فراوان دیگر. بر این اساس پیشنهاد بنده این است که به منظور کالبد شکافی و معرفی ابعاد مختلف ادبیات و حتی زبان اقوام فارسی، جایگاهی در دانشگاه‌ها تخصیص داده شود. البته اینجا مجال نیست تا وارد جزییات موضوع شویم. تحقیقیات نشان می دهد هم در بخش ادبیات و هم در بخش زبان، ادبیات اقوام ایرانی حرف‌های جدی و قابل توجه فراوانی برای گفتن دارند که درغنی‌تر کردن ادبیات فارسی و نیز در شناخت دقیقتر زوایای زبان فارسی یاری گر موثری خواهد بود.

ايبنانيوز: این وجهی که گفتید کاملا تخصصی است و نیاز به بررسی فراوان دارد؟

درست است ، نیاز به بررسی بسیار دارد. لازمه ی یافتن راه درست و موفقیت آمیز آن، این است که یک ارگانی یا دانشگاهی یا حتی خود شورای عالی انقلاب فرهنگی، یک همایش با موضوع برکاوی ضرورت موضوع همراه با چالش ها وموانع آن برپا کند. یقنیا” چنین همایشی با فراخوان مقاله و ایده می تواند ابعاد ناشناخته موضوع را مشخص کند حقیقتا” ادبیات فولکلوریک اقوام مختلف ایرانی دارای جذابیت های زیادی است اما ناشناخته اند. قصه ها، مثل ها، متل ها، باورهای عامیانه، اشعار محلی و دیگر شاخه‌های ادبیات قومی ما هرکدام از غنای خاصی برخوردارهستند که باز خوانی آن‌ها می تواند برای مخاطبان ایرانی ما جذابیت داشته باشد.

ايبنانيوز: پس، از نظر شکلی تفاوت آشکاری بین طرح شما ومصوبه وجود دارد؟

بله، دقیقا”، بنده از موضع کسی که به ادبیات قومی و فارسی ملت خویش علاقه دارد و در این راه سرسوزن کاری کرده یا چیزی نوشته، حرف می زنم. و از هزاران نکته‌ی باریک تر از موی اجرایی آن خبر ندارم، نگاه بنده به موضوع، ازمنظر ادبیات است، از این منظر که به کوچه پس کوچه های شهر پرآشوب و شیرین ادبیات فارسی هم سری زده باشیم آن جاها را بهتر بشناسیم. کوچه‌های که لاجرم به خیابان های مشهور حماسه و عرفان و اندرز و توصیف و دیگر وجوه ادب ایرانی منتهی می گردند؛ هیچ کس در غنای ادبیات بومی ایران زمین تردیدی ندارد. ما باید فرصت یا فرصت هایی را فراهم کنیم تا جویبار ادبیات بومی را به دریای ادبیات ملی و کهن فارسی پیوند دهیم. این رویکرد هم به نفع ادبیات فارسی و هم مهمتر از آن، به نفع ادبیات قومی ماست. یادمان نرود که حتی در میان ادیبان قومی، کسانی هستند که «ادبیات قومی » را صرفا برای بومی بودن آن و یا با هدف رسیدن به رنگ و بوی «بومی بودن» آن می جویند و مطالعه می کنند؛ این هم غلط است و راه به جایی نمی برد. صرف تکیه کردن بر مفاهیم و موضوعات متنوع بومی، ما را از پویایی و نشاط و نیزعمق بخشی و جهت مداری دور می کند.

باید گذشته را به مثابه ی آیینه ای برای بهتر دیدن آینده ببینیم. ما باید دنبال راهی بگردیم که ازجاده‌ی ادب قومی وادب فارسی، به ادبیات جهانی نزدیک شویم و در مرحله‌ی بالاتر اثر بگذاریم. اگر ما توانستیم به زبان مادری خویش برای التیام دردهای جامعه و دردهای بشریت حرف بزنیم، هنر کردیم و اگر توانستیم با زبانی جذاب و اثر گذار به تبیین اعتقادات راستین دینی و فرهنگی خویش دست بزنیم کاری کردیم. خلاصه اینکه پراختن به ادبیات قومی به منظور پیدا کردن راه پیوندی باید باشد با ادبیات ملی و حتی جهانی، در غیر این صورت دل خوش کردن به ادبیاتی که آن هم مکتوب نیست، بی آنکه ما را به جلو ببرد، و با زبان زمانه‌ی خود مانوس کند، کار شگرفی نیست.

ايبنانيوز: کلام آخر؟

باید مراقب بود که تلقی ها و برخوردهای به افراط وتفریط آلوده، می تواند چنین رویکرد مبارکی را به ضد خود تبدیل کند. و فاصله‌ی آن چه مورد نظر است را با آن چه نیاز واقعی و رفتار علمی و منطقی است زیاد کند.

آرزومندم، خدواند سبحان بر توفیقات شما و خوانندگان محترم این پایگاه خبری بیافزاید.

وحيد خليلي اردلي

پیمایش به بالا