احمد شاملو 9 سال پیش در دوم مرداد 1379 در گذشت. شعر «درین بن بست» را با صدای خود شاعر در اینجا میشنوید.
[media id=91 width=320 height=240]
دهانت را مي بويند
مبادا که گفته باشي دوستت مي دارم
دلت را مي بويند…
روزگار غريبي ست نازنين
و عشق را
کنار تيرک راه بند
تازيانه مي زنند
عشق را در پستوي خانه نهان بايد کرد
در اين بن بست کج و پيچ سرما
آتش را
به سوخت بار سرود و شعر فروزان مي دارند
به انديشيدن خطر مکن
روزگار غريبي ست نازنین
آن که بر در مي کوبد شباهنگام
به کشتن چراغ آمده است
نور را در پستوي خانه نهان بايد کرد
آنک قصابانند
بر گذر گاهها مستقر
با کنده و ساطوري خون آلود
روزگار غريبي ست نازنين
و تبسم را بر لبها جراحي مي کنند
و ترانه را بر دهان
شوق را در پستوي خانه نهان بايد کرد
کباب قناری
بر آتش سوسن و ياس
روزگار غريبي ست نازنين
ابليس پيروز مست
سور عزای ما را بر سفره نشسته ست
خداي را در پستوی خانه نهان بايد کرد