سون هدین نه تنها به مشکلات بیرونی و اقتصادی منطقه نفت خیز ایران اشاره کرد بلکه به مسائل فنی و سیستم شکل گیری آن نیز اشاره های داشت: «نفت در چهار لوله به بندر آبادان سرازیر می شد و در آنجا در پالایشگاه غول آسایی تصفیه می گردید. بنزین و نفتی که از این طریق بدست می آمد با ناوگان نفت کش متعلق به خود شرکت که ظرفیت آن از ظرفیت خطوط کشتیرانی هامبورگ ـ آمریکا هم بیشتر بود از طریق دریا حمل و بقیه با تلمبه از طریق لوله دوباره به چاهها باز گردانده می شد. حق امتیازی که از طریق شرکت نفت بر مبنای امتیاز نامه بایستی به دولت ایران پرداخته می شد به ارز بود و هر ساله به چندین میلیون تومان می سید.»
سون هدین در بخش دیگری از این اثر به رفتار اجتماعی ایرانیان نسبت به کشف این ماده حیاتی اشاره کرد و آن را مایه مباهات ایرانیان دانست: «ایرانیان در قبال این رشد و توسعه غول آسا احساساتی مختلف از خود نشان می دادند. از یک طرف، از این مبلغ سرشار که علی الدوام از تأسیسات شرکت نفت به صندوق دولت جریان داشت و بدون دیناری خرج بدست می آمد، خرسند بودند؛ از جانب دیگر از وجود این عامل و شرکت خارجی در داخل کشور خود رنج می بردند. شرکت از چنان حقوق و امتیاز متعددی برخوردار بود که همچون نهادی خودمختار به شمار می رفت. مقامات و مشاغل حساس کلاً در دست انگلیسی ها بود و دیگر اینکه سیاست اداری شرکت در وهله اول در جهت تأمین منافع انگلستان بود. گرچه حس ملت پرستی و غرور ملی ایران رشد می کرد و هرچه شرکت به پول بیشتری دست می یافت به همان نسبت هم این آرزو در دل ایرانیان شعله ور می شد که نسبت بیشتری در سود شرکت سهیم شوند.»
مسئله نفت طی سال های بعد نیز موضوع جذاب و حساس سون هدین بود. چندان که در بخشی از این کتاب به روابط دیپلماتیک ایران و کشورهای انگلیس و روس بر سر مسئله نفت نیز اشاره کرده است: «هنگامی که وزیر دربار در سفر اروپایی خود در لندن توقف کرد تقاضای ایرانیان را بنحوی کلی و سربسته یادآور شد. ولی کسی گوشش بدهکار او نبود. پس برآن شد که به عنوان مقابله با انگلیسی ها به روس ها سر نخی بدهد. از لندن عازم مسکو شد، با دولت شوروی به مذاکره پرداخت و در ضیافتی که در کرملین بر پا شده بود نطقی کاملا دوستانه ایراد کرد. پس از مراجعت او به تهران یک قرارداد اقتصادی بین روسیه و ایران منعقد گردید که طبق آن در بازار ایران به روسها امتیازات قابل توجهی داده شد.
اما ایرانی ها در مورد تقاضای خود از شرکت نفت پیشرفتی نکردند و در هیأت های سیاسی مقیم تهران همه بحث بر سر این بود که ایرانی ها از این پس به چه اقدامی دست خواهند زد. هنگامی که در نوامبر 1932 میلادی برای دادن گزارشی درباره تحولات مربوط به روابط آلمان و ایران به برلین رفتم وضع بدین قرار بود. هنگامی که پس از انجام مأموریت خود به ایران بازگشتم به من خبر دادند که شاه امتیاز شرکت نفت انگلیس و ایران را مختصر و مفید لغو کرده است. در آبادی های سر راه من، همه خانه ها را پرچم ها و فرش ها آراسته بودند، شبها هم چراغانی برقرار بود. در همه جا اعلام می شد که شاه به ملت هدیه ای چند میلیونی داده است و منابع نفتی را از چنگ انگلیسی ها خارج کرده به دست صاحبان اصلی و بر حق آنها، یعنی ملت ایران، سپرده است. اولین کسی که با او توانستم در این باب صحبت کنم یکی از همکاران من بود. وی عقیده داشت چون انگلیسی ها در استخراج منابع نفت عراق هم شریکند خواهند توانست به دلخواه خود در هر لحظه استخراج نفت ایران یا عراق را بالا ببرند یا پائین بیاورند و از این رهگذر به قدرت خود در برابردولت ایران بیافزایند.
اما حالا دیگر کار و عمل فرا رسیده است. شاه فعلاً حساب این را می کند که هیچ دولت اروپایی در وضع حاضر در یک مناقشه سیاسی از قدرت نظامی استفاده نخواهد کرد. اما اگر موضوع به سازمان ملل برسد باز خود خواهی شاه به بهترین نحو از این راه ارضا می شود که کشورش در مقابل یک کمیته بین المللی، با قدرت درجه اولی همچون انگلستان به صورتی برابر و هم شأن مورد محاکمه قرار گیرد. یک همکار دیگر، یعنی سفیر افغانستان در این مورد برایم تعریف کرد که همین اواخر با شاه صحبت کرده است.
شاه از او پرسیده است: «نمایندگی های سیاسی مقیم تهران راجع به کشمکش نفت چه نظری دارند؟ خیال می کنند که من حق داشته ام امتیاز را لغو کنم؟» او ـ یعنی سفیر ـ در پاسخ گفته است: «سفرا منتظر عاقبت کار هستند.» شاه نیز به او پاسخ داد: «ایران آماده است که بر سر نفت با انگلیسی ها دست به اسلحه بشود و من خود شخصاً حاضرم برای این کار جانم را فدا کنم.» هنگامی که با رئیس الوزراء ملاقات کردم و صحبت از اختلاف های نفتی را پیش کشیدم هنوز این کلمات غرور آمیز و خشن در گوشم طنین افکن بود. مخبر السلطنه کهنسال و زیرک مانند همیشه جانب اعتدال را در سخن نگاه داشت و گفت: «ما از هیچ کوششی فرو گذار نکرده ایم که انگلیسی ها را سر میز مذاکره حاضر کنیم. اما این همه به جایی نرسد. پس چاره منحصر به این شد که امتیاز را لغو کنیم و فقط و فقط می خواهیم که بر مبنائی تازه با انگلیسی ها تفاهم برقرار کنیم. ما این علاقه را فعلاً به صورت یادداشتی که به آنها داده ایم و هر کس به معقول بودن آن اذعان دارد اظهار داشته ایم.»
ادامه دارد …