منطقه استان لرستان کنونی (و همچنین بقیه مناطق لرنشین) از دیرباز محل سکونت مردمانی بوده اند که صاحب شهرها، قومیتها و فرهنگ های بسیار گوناگونی به شمار رفته اند، تا جائیکه می توان برخی از نخستین سایتهای باستان شناسی را که نشانه زیست بشر در فلات ایران است را در این منطقه جست.
با اینحال نامها و نامجاهای کنونی لرستان به زحمت قدمتی تا سده های آغازین اسلام میرسانند، حتی خود واژه لر نیز به احتمال قوی پس از اسلام شکل گرفته است، هرچند در نوشته ها و مقالات پراکنده هر طایفه و یا شهر علاقمند شده است خود را به پادشاهی (مثلا آنچه در ارتباط با آسترکی و آشتروک ناخونته گفته میشود)، قومی (مثلا آنچه در ارتباط سگوند و سکا یا ساکی و کاسی نقل شده) یا حتی سکه و واحد پولی (مثلا آنچه درباره دریکوند و سکههای دریک گفته میشود)، یا منطقه ای دوردست (مثل آنچه درباره بختیاری و سرزمین باکتریا گفته شده) وصل کند.
این شباهتها بیشتر اتفاقی و بر این مبنا هستند که هر زبانی شامل همین حروفی است که ما تلفظ میکنیم بنابراین بعید نیست که در زبان ژاپنی کلمه «ساکی» یا در گینه نو قوم «پاپوآ» را داشته باشیم، حال آنکه قطعا این دو هیچ ارتباطی با اقوام لر ایرانی ساکی و پاپی ندارند، همینطور نیز ممکن است یک کلمه در فلان کتیبه مربوط به هزاران سال پیش یافت شود و نام از طایفه ای برد و کاملا اتفاقی آن نام امروز هم بر طایفه ای باشد.
به همین شکل درباره شهرها و نامجاها نیز خیلی سخت می توان بحث را به پیش از اسلام کشاند.
منطقه بروجرد (شامل شهر بروجرد و منطقه سیلاخور، اشترینان، دورود و مناطق اطراف) با توجه به مطالعات باستان شناسی از دیرباز ساکنانی داشته است و با توجه به موقعیت جغرافیایی و منابع طبیعی مساعد می توان احتمال داد از جمله سایتهای قابل توجه سکونت و شهرنشینی ایران محسوب می شود، اما چون اطلاعات کافی و موثق در دست نیست تنها میشود آثار باستانی و نشانه های تمدن کهن را نشان داد و درباره کیفیت آن سخن گفتن مشکل است.
در منابع مختلف نام شهر بروجرد (یا به گویش لری خرم آبادی و لکی “وروگرد” و لری بروجردی “وروریرد”) به گونه های مختلفی ضبط شده که لرستان شناسانی چون ع.روح بخشیان و غلامرضا عزیزی تا 34 گونه را نوشته اند، در این باره سخن مفصل آمده که این نام از کجاست و به چه معناست.
در تفسیر این واژه از حوادث تاریخی (مثل جنگ نهاوند و شکست یزدگرد ساسانی از اعراب) گرفته تا شخصیتهای تاریخی همچون ویرویه، ارد اشکانی، فیروز ساسانی، سخن رفته است، اما چون اغلب چیزی فراتر از گمانه زنی های زبانشناسانه نیستند نمی توان درباره قطعیت هیچکدام سخن گفت، مگر اینکه سندی یا یک تحلیل درست تاریخی ضمیمه آن شود، معنای لغوی ورویرد و وروگرد در زبانهای لری امروز می تواند (با ابدال باء به واو که در لری بسیار مرسوم است) «براوگرد» ترجمه شود که شاید نشان از مرکزیت و مرجعیت بروجرد در منطقه باشد.
در هر حال نام این شهر برای نخستین بار در کتاب البلدان (نوشته ابوبکر احمد همدانی معروف به ابن “فقیه”) نگاشته شده به سال 290 ه.قمری ذکر شده که خود از منابع قدیمی و معتبر جغرافیای سرزمین اسلامی است، به همین شکل دیگر منابع جغرافیایی قرون چهارم و پنجم نیز آمده است، هرچند چنانکه اشاره شد املاء آن بسیار متفاوت بوده (قریب به 34 گونه!).
از جمله قدیم ترین اتفاقات تاریخی که طبق اسناد موثق در بروجرد رخ داده است قتل خواجه نظام الملک وزیر نامدار سلجوقیان است، گرچه برخی منابع اقوال متفاوتی آورده اند که پس از ترور به بروجرد منتقل شده و.. اما معروفتر و پذیرفته تر همان قول هندوشاه نخجوانی است که آورده « خواجه را در بروجرد که از شهرهای لر کوچک است شخصی در زی صوفیان پیش آمد و قصه به دست خواجه داد، چون خواجه قصه بستد آن شخص کاردی بر خواجه زد.. و این واقعه در رمضان 485 بود..» (به نقل زا غلامرضا مولانا، صص 277 و 278)
اما اصولا اشاره به بروجرد، شاپورخواست، صدمره، لاشتر و دیگر نامجاهای باستانی تر لرکوچک تا قرن ششم و تشکیل اتابکان آل خورشید نادر است، اگر هم اشاره ای می شود بیشتر در هنگام شمردن منازل و توضیح مسافتهاست و اغلب هیچ اشاره ای به کیفیت این قریه ها و شهرها و نمی شود که شاید خود نشان از رونق اندک و اهمیت کم منطقه پس از فتح عرب تا تاسیس حکومتهای بومی آل حسنویه و اتابکان لر کوچک داشته باشد.
با تشکیل و تاسیس اتابکان لر کوچک (در 570 ه.ق) منطقه رونق می گیرد، هرچند ابتدا این رونق بیشتر در مناطق غربی است به گونه ای که در آغاز صحبت از «گریت» و «دهلران» میشود، به زودی توجه به شرق (که بیشتر شامل لرستان امروزی است) هم منتقل میشود و بروجرد و خرم آباد رونق میگیرند.
از آن به بعد نام «بروجرد» نه فقط در شمار منازل و مسافات می آید بلکه در حوادث تاریخی نیز نقش ایفاء می کند. بیشتر منابع تاکید کرده اند مقرّ لر کوچک خرم آباد امروزی بوده است، اما اشاراتی وجود دارد که در برهه هایی هم مقر حکمرانی در بروجرد بوده، می توان نتیجه گرفت که همانطور که شجاع الدین خورشید دو مقر تابستانی و زمستانی (در دهلران و گریت) داشته فرزندان وی نیز همچون پدر چندان در قید و بند محل سکونت و حکومت ثابت نبوده اند و به فراخور فصول و حوادث در شهرهای مختلفی سکونت کرده اند.
روح بخشیان با نقل قول از ابن خرداد به (المسالک و الممکالک) که در توضیح مسافت اصفهان تا شهرهای مختلف گفته است «از اصفهان تا ایدج لر بزرگ چهل و پنج فرسنگ و از اصفهان تا بروجرد لر کوچک شصت و پنج فرسنگ ..» نتیجه گرفته است همانطور که ایدج (ایذه) مرکز امرای لر بزرگ بوده بروجرد هم در این زمان مرکز لر کوچک شمرده می شده است.( ع. روح بخشیان، جغرافیای تاریخی بروجرد، ص36)
از جمله حوادث مهیبی که در بروجرد و لرستان آن زمان رخ داده مربوط به ترکتازی های تیمور بوده است که چنانکه جامع التواریخ حسنی آورده « (تیمور) هرسال به وروجرد و خرماباد و نهاوند و لرستان بزرگ و کوچک رفتی و تمام آن حوالی تا در بغداد و کوه بیستون و تود و روداور و الشتر و مجموع آن حوالی ایلغار نمودی» و حبیب السیر آورده: «با لشکر به جانب لُر کوچک در حرکت آمد، وروجرد را از جهات اموال مجرد کردند و خرم آباد را غمکده گردانیدند»
همین قشون کشی متعدد تیمور بدین سامان خود نشان از آبادانی و رونق بیشتر آن دارد، بگونه ای که اگر وی سالی به این دیار سر نمی زد باز قد علم می کردند و رونق می گرفتند، ظاهرا تیمور سه بار لر کوچک را درنوردیده است و هرچه حکام لر توانسته بودند با درایت خویش این سامان را در زمان یورش مغولان از ویرانی مستثناء کنند (مغولان لر بزرگ را ویران کردند و اتابکان آن را برچیدند اما با لر کوچک از در صلح درآمدند و روابط نزدیکی میان هلاکو و لرکوچک برقرار شد که شرح آن از زبان علامه محمد قزوینی شنیدنی است).
در هر حال حکومت طولانی (بیش از چهار قرن) اتابکان آل خورشید بر لر کوچک ثمره ای از ابادانی و رونق داشته، اما آغاز حکومت صفوی تهدیدی برای این ثبات بود. درگیری و چالش از همان آغاز با شاه اسماعیل (مؤسس سلسله صفویان) اغاز شد، اما بالاخره صفویان هم اتابکان لر کوچک را به رسمیت شناختند، هرچند ظاهرا شاه اسماعیل ایشان را نه اتابک بلکه به عنوان «حاکم ولایت صدمره، هارون آباد و سیلاخور» می خوانده است (نظام ایلات دوره صفویه، ص 123) اما هرگز موفق نشد این عنوان را جایگزین «اتابکان لر کوچک» کند.
بالاخره با قدرت گرفتن شاه عباس بزرگ ارکان حکومت لر کوچک به لرزه درآمد. شاه عباس به حکومت ایشان (که در مقاله ای نشان داده ام لرکوچک از طولانی ترین حکومتهای ایرانی بوده لینک) مهر ختم زد و برای تضعیف لرستان آنرا تجزیه کرد، بروجرد و خرم آباد و سیلاخور را از لرستان غربی (بعدا پشتکوه و امروزه استان ایلام) جدا کرد و برای آنها حاکمی از مرکز اصفهان می فرستاد که مقر وی در بروجرد بود، در باقی لرستان هم یکی از اقوام آخرین اتابک لر (حسین خان سلیورزی) را روی کار آورد، اما طولی نکشید که همان حسین خان و فرزندانش دوباره لرستان کوچک را یکپارچه کردند، شیوه حکمرانی ایشان تفاوتی نکرد جز اینکه نام آن از «اتابکان لر کوچک» به «والیان لرستان فیلی» تغییر کرد و در مواردی تضعیف شد، این حسین خان سلیورزی با وجود خویشاوندی با خاندان اتابکان، کلا از طایفه دیگری بود و لذا با وجود همه اشتراکات نمی توان حکومت وی و فرزندانش را تداوم حاکمیت خاندان آل خورشید (یا همان اتابکان لر کوچک) دانست.
با اتمام کار صفویان والیان لر قوی تر شدند، اما بعد از پایان سلسله لرنژاد زندیان، تیغ تیز سوء مدیریت قاجار لر کوچک را قیمه قیمه کرد، آنها ابتدا ولایت لرستان را محدود به پشتکوه (ایلام امروزی) کردند. در سراسر دوران قاجار منطقه خرم آباد در اقیانوسی از اشفتگی به سر می برد، قلمرو فرمانفرمایی حکمرانان اعزامی از تهران اغلب تنها محدود به شهر بروجرد یا حداکثر سیلاخور میشد. اما اشفتگی اوضاع فراتر از این بود، گاهی تمام لرستان (با وجود والی گری فیلی ها در پشتکوه) ضمیمه کرمانشاه یا عربستان (خوزستان) می شد، گاهی بروجرد خود یک والی نشین به حساب می آمد و زمانی همراه با اصفهان یا ثلاث (جنوب همدان) و.. سرنوشت دیگری پیدا می کرد، مجموعا بروجرد در زمان قاجاریان از باقی لرستان ثبات بیشتری داشت، قلمرو محدود والیان فیلی در ایلام کنونی نیز همچنین با ثبات بود.
لرستان کوچک در زمان قاجاریان از یک مساله اصلی رنج می برد و آن هم از دست دادن حکومت محلی بومی خود و یکپارچگی تاریخی اش بود. در هر حال بروجرد همواره یکی از شهرها و مراکز باستانی و تاریخی مردم لُر بوده است، این شهر هم اکنون دومین شهر استان لرستان و از پرجمعیت ترین شهرهای لرنشین به حساب می آید.
مردم بروجرد به گویشی شبیه مردم ثلاث (ملایر، تویسرکان و نهاوند) سخن می گویند که به گویش مردم خرم آباد و در مواردی نیز له بختیاری و لکی نزدیک است، مردم ایران به واسطه رسانه ها و یا به خاطر وضعیت جغرافیایی زبان لری را با گویش بروجردی آن می شناسند.
ابراهیم خدایی
برگرفته از سایت: loor.ir